تجزیه آیه نوزدهم سوره بقره
« أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحیطٌ بِالْکافِرینَ (۱۹) »
« یا چون بارانی سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، تا مباد که از بانگ صاعقه بمیرند، انگشتان خویش در گوش ها کنند و خداست که بر کافران احاطه دارد.»
أَوْ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
کَ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
صَیِّبٍ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، صفت مشیهه، از ماده صوب، اجوف واوی، منصرف، متصرّف، مشتق،
مذکر مجازی، معرب، نکره [اصل آن (صَیوِب) بوده]
مِن
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
السَّماءِ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، از ماده سُمُوّ، ناقص واوی، برای مذکر و مؤنث یکسان است، معرفه به الف و لام، معرب، اسم ذات، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، نکره، [در اصل (سماو) بوده «واو» پس از الف به همزه تبدیل شده است لذا «واو» در جمع آن که سماوات است برگشته و آشکار میشود]
فِی
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
هِـ
تجزیه: ضمیر متصل، برای مفرد مذکر غایب، معرفه، مبنی
ظُلُماتٌ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مؤنث سالم، مفردش (ظلمة)، از ماده ظلم، سالم، منصرف، متصرف، جامد، معرب، نکره
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
رَعْدٌ
تجزیه: مصدر (رعد، یرعد) اسم ثلاثی مجرد، از ماده رعد، سالم، منصرف، غیر متصرف، جامد، مذکر مجازی، معرب، نکره
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل
بَرْقٌ
تجزیه: مصدر سماعی، اسم ثلاثی مجرد، از ماده برق، سالم، منصرف، متصرف، جامد، نکره،
معرب، مفرد مذکر مجازی جمعش بروق
یَجْعَلُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده جعل، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
أَصَابِعَ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر کثرت، مفردش إصبع، از ماده صبع، سالم، منصرف، متصّرف، جامد و جمعی از نحویون گفتهاند: اصابع منتهی الجوع بر وزن افاعل و مفردش صابعه و غیر متصرف است.
هُمْ
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه
فی
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم
آذانِ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر، مفردش (اُذُن و اُذن)، از ماده اُذُن، ناسالم، مهموز الفاء، منصرف،
متصّرف، جامد، معرب، معرف به اضافه
هِمْ
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه
مِن
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم، (در اینجا «مِن» تعلیلیه است)
الصَّواعِقِ
تجزیه: ال: الف ولام تعریف، جنس و یا عهد خارجی که عهد ذهنی هم میگویند، مبنی، غیر عامل، مختص به اسم صواعق، اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر و جمع منتهی الجوع، بر وزن فواعل، مفردش (صاعقة)، از ماده صعق، سالم، غیر منصرف، متصّرف، جامد، معرفه به الف و لام، معرب، (به خاطر الف و لام منصرف شده است)
حَذَرَ
تجزیه: مصدر سماعی، اسم ثلاثی مجرد، از ماده حذر، سالم، منصرف، غیرمتصّرف، جامد، معرفه به اضافه، معرب، مفرد مذکر مجازی
الْمَوْتِ
تجزیه: ال: تعریف ذهنی، یا تعریف ماهیت، مبنی، غیر عامل، مختص به اسم موت: اسم ثلاثی مجرد، از ماده موت، اجوف واوی، مصدر سماعی، منصرف، غیر متصّرف، جامد، معرفه به الف و لام، معرب، مفرد مذکر مجازی
وَ
تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل
اللَّهُ
تجزیه: علم است برای ذات باری تعالی، به عقیده اکثر صرفیون جامد به عقیده برخی مشتق است، مفرد مذکر مجازی، منصرف، معرفه، معرب، غیرمتصّرف، در اصل (ال اله) بوده و به معنای اسم مفعول یعنی معبود، الف و لام آن زاید لازمه به منظور تفخیم و تعظیم، (اله) اسم ثلاثی مزید بر وزن فِعال، از ماده (أله) یا (وله) بنابر قول اول مهموز الفاء و بنابر قول دوم مثال واوی
مُحیطٌ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، اسم فاعل، از باب افعال، مفرد مذکر مجازی، از ماده حوط، اجوف واوی، منصرف، متصّرف، مشتق، نکره، معرب، [در اصل مُحوِط بوده کسره بر واو، ثقیل بوده به قبل داده (مُحِوط) شده سپس واو ساکن ما قبل مکسور به «یاء» شده و مُحیط به دست آمده است]
بِ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم
الْکافِرینَ
تجزیه: ال: برای جنس یا استغراق و یا موصول اسمی، مبنی، غیرعامل، مختص به اسم کافرین، اسم ثلاثی مزید، بر وزن اسم فاعل، مفردش کافر، از ماده کفر، سالم، جمع مذکر مجازی، منصرف، متصّرف، مشتق