پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

بخش های مختلف پایگاه رضوان

http://bayanbox.ir/view/1362245836429681364/negar.jpg

https://trezvan.ir/tools/shop/mahsol/rezvan%20(32).jpg

http://bayanbox.ir/view/1309876882160502091/hadis2.jpg

http://bayanbox.ir/view/3212576473598921280/momenoon2.jpg

http://bayanbox.ir/view/6101283859816078020/goftarha2.jpg

https://bayanbox.ir/view/6437954910246294839/003.jpg

https://bayanbox.ir/view/3257452292458731752/001.jpg

https://bayanbox.ir/view/9113079035818101705/002.jpg

https://bayanbox.ir/view/6438074236879463477/004.jpg

http://bayanbox.ir/view/675798783622752857/noor.jpg

http://bayanbox.ir/view/1844041631931456962/003.jpg

http://bayanbox.ir/view/4577291091479109840/soroosh.jpg

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
خطبه متقین در تفسیر رضوان

تفسیر سوره مبارکه مؤمنون . استاد رضوانی . جلسه 7

پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۱ ب.ظ

تفسیر سوره مبارکه مؤمنون  جلسه 7

حجت الاسلام و المسلمین رضوانی

سخنرانیهای ماه مبارک رمضان 1398

----------------http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png----------------

 

http://bayanbox.ir/view/37209565304121789/momenoon.jpg

سخنرانی حجت والمسلمین الاسلام رضوانی  پیرامون تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم

 

-----------------------------------------

 

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‏».[1]

«ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبیاءِ وَ خَاتَمِ السُّفَراءِ حَبیبِ إلَهِ الْعَالَمینَ عَبدِاللهِ الْعَبْدِ الْمُؤیِّدِ وَ الرَّسُولِ الْمُصَدَّق الْمُصطَفَیَ الأمْجَدِ الأحْمَدِ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لا سِیَّما بَقیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِینَ».

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

لزوم یادگیری احکام دینی برای طلبه

یکی از مسائلی که همه‌ی ما باید آن را انجام بدهیم یادگیری احکام و مسائل فروع دین است؛ مانند نماز، روزه، خمس، حج، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، تولّی، تبرّی. تمام این‌ها را باید یاد بگیریم چه خود آن‌ها را، چه مقدّمات و شرایط آن‌ها را باید یاد بگیریم. یکی از شرایط امام جماعت این است که احکام نماز جماعت را بلد باشد. ممکن است یک نفر حمد و سوره درست بخواند، ولی احکام نماز جماعت خود را بلد نباشد. او نمی‌تواند امام جماعت باشد. کسی که می‌خواهد امام جماعت باشد باید عادل باشد. این از نظر خود نماز و کیفیّت نماز و احکام نماز چه در مقدّمات نماز و چه در شرایط نماز و چه در خود واجبات نماز باید حتماً آگاهی داشته باشد.

این‌که مرسوم است در شیعه، آخوندها معمولاً امام جماعت می‌شوند و عوام و مُکلّا امام جماعت نمی‌شوند از همین مسئله شروع شده است. درست است اگر جمعی بودند، ولو دو نفر و خواستند در یک مکان نماز بخوانند این‌جا مستحب مؤکّد است که نماز را جماعت بخوانند. ولی اگر یک نفر از آن مسائل و احکام نماز را بلد نباشد نمی‌توان امام جماعت باشد. پس یکی باید بلد باشد تا شرایط امام جماعت را داشته باشد.

مؤمنین فلاح ساز

سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون، کلمه‌ی مؤمن و مؤمنون را چند روز گذشته توضیح دادیم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را هم عرض کردیم، «قَدْ أَفْلَحَ»[1] را هم گفتیم؛ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ».

باز هم اشاره می‌کنیم که فضیلت مؤمنون به این است که افلاح می‌کنند، مفلح هستند. «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[2] یعنی این‌ها رستگارساز هستند.

تفاوت بین مؤمن و متّقی

 یک سؤالی را بگوییم آیا درجه‌ی متّقین بالاتر است یا مؤمنین؟

-‌ مؤمنین.

-‌ دلیل شما چیست؟

-‌ گفتیم یکی از نام‌های خدا مؤمن است، به من و شما هم می‌گوید که مؤمن باشید. ببینید فرق بین مؤمنون یا مؤمنین با متّقین از این جهت است که مؤمن و ایمان به معنای خاصّ واقعی خود بالاتر از متّقین است. حالا در آیه‌ی بعد این را بیان می‌کند. درجه‌ی مؤمنین در سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون از متّقین در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره بالاتر است، یعنی باید تقوا را طی کنند تا به ایمان برسند.

ایمان به کلّ قرآن لازمه‌ی کسب تقوا

 امّا «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»[3]‌هایی که در قرآن است در درجه‌ی پایین‌تری هستند. باید به ایمان متّصف شوند تا متّقی شوند. ایمان‌هایی که گفتیم یعنی ایمان به غیب، ایمان به امام زمان، ایمان به توحید، ایمان به قبر، قیامت، تمام این‌ها غیب است. ایمان به «بِما أُنْزِلَ إِلَیْک‏»[4] که ایمان به «بِما أُنْزِلَ إِلَیْک» یعنی ایمان به کلّ قرآن.

 نکته این است، نفرمود: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بالقرآن» فرمود: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْک‏» هر آنچه که بر تو پیغمبر نازل شده است که البتّه آنچه که مهم‌تر از همه است قرآن است. چون یک سری روایات قدسی هم بر پیغمبر نازل شد که انسان باید به همان‌ها ایمان داشته باشد. «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» و هر آنچه که قبل از تو پیغمبر خدا بر همه‌ی انبیاء نازل کرده بود. فرد باید به همه‌ی آن‌ها ایمان داشته باشد تا متّقی شود. همه‌ی این‌ها را که داشت و متّقی شد، می‌شود «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[5] تمام این شش صفتی که در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، خداوند تبارک و تعالی فرمود.

هدایت از جانب خداوند

آن وقت آن انسانی که «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[6] یعنی ایمان به غیب دارد، «وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ» دائماً نماز می‌خواند، نه این‌که می‌خواند، بلکه اقامه می‌کند. «یُقیمُونَ» یعنی نماز را به پا می‌دارد و زنده می‌کند، «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» سومین صفت او است. «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[7] به کلّ وحی الهی ایمان دارد «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون‏»، آن وقت «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ».[8] آن وقت خدا یک مرکبی به آن‌ها می‌دهد به نام هدایت.

کمک به دیگران برای رسیدن به سعادت و رستگاری

سوار بر مرکب هدایت می‌شوند «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و به دنبال فلاح سازی هستند، به دنبال رستگار سازی هستند. یعنی دیگران را به سمت و سوی فلاح و پیروزی می‌برند. حالا این‌ها را در سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون»[9] که این «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون» همان «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[10] است. هدایت هم که فرمود: «أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِم‏» همان «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم‏» است که در سوره‌ی مبارکه‌ی حمد داریم و واجب است که ده بار بگوییم. این همان هدایت است. هدایتی که از خدا می‌خواهیم همان هدایتی است که «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[11] « ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین‏». آن وقت به فلاح می‌رسد «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ».[12]

صفات متّقین

از این‌جا می‌فهمیم که مؤمنون در سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون درجه‌ی بالاتری از متّقین دارند. چرا؟ چون آیه‌ی بعدی می‌فرماید: «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[13] در صفت متّقین فرمود: «یُقیمُونَ الصَّلاة»[14] این‌جا می‌فرماید : «فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[15] آن‌جا فرمود همیشه اقامه‌ی نماز می‌کند، این‌جا می‌فرماید دائماً در نماز خود خاشع هستند.

معنای خشوع

معنای خشوع چیست؟ خشوع یعنی کسی که خاضع است. خاضع یعنی از نظر ظاهری فروتن است، خود را در برابر خدا کوچک می‌داند.

خشوع در نماز

حالا در نماز چطور باید خشوع داشته باشیم اوّلاً باید ظاهر را حفظ کنیم. وقتی تکبیرة الاحرام گفتیم باید دید خود را روی مهر خود ببریم یا حمد و سوره بخوانیم تا تسبیحات اربعه را در رکعت سوم و چهارم بخوانیم. دستان خود را در حال ایستاده باید صاف روی ران‌های خود بگذاریم، قامت ما هم کاملاً مستقیم باشد. حواس ما هم باید به خدا باشد.

نماز آیت الله مطهّری

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2020/06/25/4/2835376.jpg مرحوم علّامه مطهّری خدمت مرحوم حدّاد رفته بود تا از او چیزی یاد بگیرد. از او پرسیده بودند که آقای مطهّری شما در نماز خود چه کار می‌کنید، چطور نماز می‌خوانید؟ گفته بود نماز را با آدابی که وارد شده است، وضو و لباس خوب و معطّر و جانماز و حواس جمع و جای پاکیزه و حواس من است که وقتی دارم الفاظ قرآن را می‌خوانم چه می‌گویم. توجّه من به معانی الفاظ قرآن است. بعد پرسیده بودند که آقای مطهّری پس چه زمانی نماز می‌خوانید؟!

https://lh3.googleusercontent.com/proxy/jC9KzVgtKMLNNTI7aeX0J2IrE2amAJthOFLOlNG6BwPj833zwz1DNPtkL4Aj6EwXjk97TbeZikUlhKgndA2sV2nSlPjepMDr9G8ntoxeoPPl-Q این‌هایی که شما گفتید که نماز نیست! حالا ما خضوع که نداریم، او که آقای مطهّری و علاّمه بود این همه خدمت کرده بود و نماز شب خوان بود و در طلبگی بسیار مقیّد بود و در تاریخ طلبگی زبانزد همه بود، مرحوم حدّاد به او می‌‌گوید چه زمانی نماز می‌خوانی! حالا ما که وقتی نماز می‌خوانیم حواس ما همه جا است به غیر از نماز.

خشوع، خضوع و توجّه کامل به خدا

پس اوّلین توصیف بعد از فلاح برای مؤمنین خشوع است. ظاهر خشوع، خضوع است. بعد از خضوع توجّه دل است که به آن خشوع می‌گویند. خشیّت و خشوع به این معنا است که شش دانگ حواس ما باید جمع خدا باشد. مؤمن واقعی در این دنیا چه کسی بود که حواس او واقعاً به نماز بود و به ما سوی الله توجّهی نداشت؟ اهل بیت بودند، پیغمبر و امیر المؤمنین هم بود.

 روایت از صادق آل محمّد (علیهم صلوات الله) داریم که فرد داشت نماز می‌خواند و مدام با ریش‌های خود ور می‌رفت. حضرت فرمودند اگر این آقا خشوع در نماز داشت به ریش خود ور نمی‌رفت.

حفظ خضوع و خشوع حتّی به ظاهر

حالا ما که برای امام حسین نمی‌توانیم از دل گریه کنیم، امّا تباکی که می‌توانیم بکنیم. حالا با خشوع که نمی‌توانیم به آن درجاتی که امیر المؤمنین داشت برسیم که تیر را از ران ایشان بیرون کشیدند و متوجّه نشد! ما که به آن درجات نمی‌توانیم برسیم یا امام حسین آن‌گونه، امام مجتبی به گونه‌ی دیگر. این‌قدر خشوع در نماز خود داشتند! می‌گویند در مدرسه‌ی صدر بازار وقتی مرحوم آخوند کاشی نماز شب می‌خواند، در ذکر سجده و رکوع «سبّوحٌ قدّوس» می‌گفت و از حال می‌رفت. وقتی «سبّوحٌ قدّوس» می‌گفت در و دیوار مدرسه صدر هم «سبّوحٌ قدّوس» می‌گفتند!

حدّاقل ما خود را به خشوع بزنیم. خود را کمی خاشع نشان دهیم، خاضع نشان دهیم. در نماز خود این طرف و آن طرف را نگاه نکنیم. حواس خود را جمع کنیم مانند تباکی که می‌کنیم. حالا این خشوع و خضوع را هم کمی داشته باشیم.

خضوع و فروتنی در زندگی

«الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[16] آن وقت خاشع وزن اسم فاعل به معنای صفتی است، یعنی ثبوت صفت در موصوف. یعنی خشوع در وجود آن‌ها تثبیت شده است و متحقّق شده است. خاشع هستند. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[17] رئیس مسجدی هستی، امام جماعت هستی، باشد. آسان باش، خبری نیست. هون یعنی آسان. مثلاً می‌خواهد یک میوه بخرد مدام این طرف و آن طرف می‌کند. این‌ها عدم هون است، یعنی آسان نیست. می‌خواهید دختر شوهر بدهید به طرف سخت می‌گیرد یا می‌خواهید برای پسر زن بگیرید همین‌طور. این‌ها ایمان نیست. بندگی خدا یعنی آسان باشید. در برابر عباد خدا آسان باشید، در برابر خدا خشوع داشته باشید. حداقل در غیر نماز خود خضوع داشته باشید. اگر خضوع ندارید خود را به خضوع بزنید، فروتنی نشان بدهید.

تکبّر داشتن در برابر شیطان

اگر در برابر متکبّری مانند شیطان قرار گرفتید... شیطان تکبّر کرد و بدبختی او هم از همین تکبّر او شروع شد. در برابر شیطان تکبّر داشته باشید، خود را به شیطان نسپارید. به ثمن بخس خود را نفروشید. ثمن بخس یعنی قیمت ناچیز. بدبخت آن کسی بود که نام او مالک بود، یوسف را به ثمن بخس خرید و بعد هم فروخت به ثمن بخس، دوباره رفت او را بگیرد که باز به او ندادند. شما یوسف در دست دارید حواس خود را جمع کنید.

از تکبّر برحذر باش

ما در برابر خدا می‌ایستیم و نماز می‌خوانیم. باید در برابر خدا حواس خود را جمع کنیم. عالم سیّاره‌ی شمسی، همه در وجود این عالم بر مخلوقات خدا مانند یک ذرّه از گرد و خاکی است که یک اسب سواری دارد می‌رود و یک گرد و خاکی از این اسب در هوا بلند می‌شود. یک ذرّه از آن گرد و غبار را شما حساب کنید. همه‌ی وجود منظومه‌ی شمسی به اندازه‌ی گرد و غباری در برابر مخلوق خدا است. به قول امیر المؤمنین در نهج البلاغه فرمودند این‌قدر تکبّر نکنید و گردن خود را بالا بگیرید و مغرور شوید! هر چقدر خود را بزرگ بگیرید از کوه‌ها بزرگ‌تر نمی‌شوید.

 قرآن می‌فرماید اگر قرآن بر کوه‌ها و سنگ‌ها نازل می‌شد آن‌ها متلاشی می‌شدند، امّا این قرآن همه در دست ما است و این همه در آیات مختلف می‌گوید این قرآن همان است که خدا به پیغمبر خود نازل کرده است. این قرآن همان است دنبال چه چیزی می‌گردید؟! قرآن

معنای صلاة

 «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[18] این صلاة در این‌جا همان نماز است. نمازی که شما در برابر خدا می‌خوانید. حالا چه قائل به این شویم که حقیقت شرعیه دارد و چه نشویم. صلاة در عربی یعنی دعا، یعنی چیزی از خدا خواستن. دعا و درخواست از خدا همراه با خواهان بودن خدا است. عشق می‌خواهد، معرفت می‌خواهد، پاکی می‌خواهد. همه‌ی این‌ها را باید رعایت کنید تا مصّلی شوید. این کلمه‌ی صلاة را بعضی از فقها و اصولین و مجتهدین می‌گویند در زمان قبل از اسلام این در همان معنای دعا استعمال می‌شده است و بعد هم در ارکان مخصوصه آمده است، ما تحقیق کردیم و این حرف درست است. چرا؟ چون حضرت آدم اوّلین آدمی بود که روی زمین آمد و نماز می‌خواند. اوّلین آدم نماز می‌خواند و مصلّی بود. پس اوّلین کلمه که بر ارکان مخصوصه وضع شد همین کلمه‌ی صلاة بوده است. حالا می‌خواهید قائل به مشترک لفظی شویم یا نه، این هم یک نکته‌ی علمی بود. لذا «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» این یک نکته است. بسیار مطلب مهمّی است. این نمازها را که می‌خوانیم حواس خود را جمع کنید.

پاکی و طهارت ظاهری و باطنی

 حالا شاید برای ما سؤال پیش بیاید که چه کار کنیم تا در نماز حواس ما جمع خدا باشد؟ اوّل از هر چیزی پاکی است. «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[19] کلام خدا و امام زمان را هیچ وقت نمی‌توانید حس کنید الّا این‌که پاک باشید. این‌جا مطهّرون فرموده است. مطهّرون یعنی هم از نظر ظاهری و هم از نظر باطنی باید پاک باشید. این‌ها را باید داشته باشیم. حدّاقل این است که ما بتوانیم در ظاهر خود را آراییده باشیم و در باطن هم باید گناه نکرده باشیم. برای این‌که خشوع در نماز داشته باشید، در پاکی و آلودگی دقّت کنید. از پاکی دریغ نکنید، از آلودگی فرار کنید. این اوّلین قدم است.

ممارست برای بالا بردن کیفیّت نماز

دومین قدم تمرین و ممارست است. می‌خواهید کاری کنید که در نماز حواس شما جمع باشد، تمرین کنید. سعی کنید از آن چیزی که اطراف شما است و حواس شما را پرت می‌کند دور شوید. یکی از چیزهایی که در نماز شب خیلی مهم است این است که با خدا خلوت می‌کنید. نصف شب و همه جا تاریک است و شما با خدا خلوت می‌کنید.

نماز شب‌های جبهه

https://media.isna.ir/content/namaz-1.jpg/6

یکی از کارهایی که من در جبهه می‌کردم این بود، ما که بلند می‌شدیم نماز شب بخوانیم می‌رفتیم در سالن نماز می‌ایستادیم و نماز شب می‌خواندیم. خیلی‌ها همین‌طور بودیم. امّا بعضی از رزمنده‌ها هستند که در تاریکی می‌رفتند و برای خود قبر می‌کندند. من این را قبول نداشتم، ولی الآن می‌فهمم اشتباه کردم. آن‌ها در بیابان می‌رفتند قبر می‌کردند و با خدا راز و نیاز می‌کردند. https://cdn.isna.ir/d/off-old/Qom/Files/News/Image/13927/12680.jpg من سراغ ندارم این کسانی که این کار را کردند زنده مانده باشند، آن‌ها شهید شدند! امّا خیلی‌ها مانند خود را سراغ دارم که نماز شب می‌خواندیم، امّا همان‌جا در نمازخانه‌ی عمومی یا در سنگر نماز شب می‌خواندیم.

 

 

فراهم‌سازی محیط مناسب برای نماز

گاهی اوقات آنچه که اسباب و علل پرت شدن حواس شما است را کنار بگذارید. یک جای تاریک نماز بخوانید. اگر روشن باشد حواس شما پرت می‌شود. وجود عکس و تمثال در مکان نمازگزار کراهت دارد. در مسجدها باید رعایت کنیم، تزئین مسجد حواس انسان را پرت می‌کند، محراب در مسجد باید خیلی ساده و بدون تمثال و طرح باشد، چون حواس انسان را پرت می‌کند.

صرف کردن عمر به تلاش و عبادت

و پرهیز از اتلاف وقت

حالا اگر می‌خواهید خضوع و خشوع داشته باشید از شب‌ها شروع کنید. شب‌ها در ماه مبارک رمضان ساعت 11 بگیرید بخوابید. خدا اموات را رحمت کند، پدر ما می‌گفت: بچّه‌ها این‌قدر این تلویزیون را نگاه نکنید. می‌گفتیم: این‌ها را گذاشتند که ما ببینیم. گفت: شما نمی‌دانید این کسانی که در تلویزیون دارند بازی می‌کنند و سخنرانی می‌کنند و هر کاری می‌کنند پول آن را می‌گیرند، امّا این تلویزیون به شما چه می‌دهد؟ دارید عمر خود را تلف می‌کنید! حالا فیلمی مانند یوسف پیامبر، امام حسن، امام علی این‌ها ارزش دارد ببینید، چون تاریخ انبیاء است و داستان قرآنی است، امّا شما بشینید فوتبال نگاه کنید که مثلاً بارسلونا چند تا گل به فلان تیم زد؟! به شما چه ارتباطی دارد. حالا یک وقت فوتبال ایران را می‌بینید که می‌خواهد به خارجی گل بزند این یک ذوقی دارد. امّا بارسلونا به فلان تیم خارجی فوتبال بزنید چه فایده دارد!

آیت الله فلسفی و جذب جوانان به مسجد و نماز

https://media.hawzahnews.com/old/fa/Original/1394/03/28/IMG12085968.jpg مرحوم آیت الله فلسفی یک روز به پارک رفته بود، جوان‌ها داشتند با هم پاسور بازی می‌کردند. با لباس مبدّل نشسته بود آن‌جا و گفته بود من هم می‌خواهم پاسور بازی کنم. بازی کرده بود و از همه برده بود. بعد گفته بود من را می‌شناسی؟ گفته بود نه، ولی انگار تو آخوندی. گفته بود من فلانی هستم که در مسجد فلان جا نماز می‌خواند. او را شناختند. خلاصه آیت الله فلسفی گفته بود که خدا گفته است این کار حرام است، انجام ندهید. آن‌ها هم مرید او شده بودند و پشت سر آقا ایستاده بودند نماز می‌خواند. حالا فکر نکنید ما بی‌اطّلاع هستیم، امّا عرض من این است که چه فایده دارد!

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1398/09/25/1398092515403372019136654.jpg  شما 11 تا یک بعد از شب می‌نشینید ببینید کدام گل می‌زنند؟! چه فایده دارد؟ یک روحانی از مسئولین بود که کنار این‌ها رفت و دیگر او را نبردند که به او کار بدهند. از او سراغ گرفتند چه کار می‌کنی؟ گفت فوتبال می‌بینم. گفتند این همه درس آخوندی و اجتهاد خواندید فوتبال می‌بینید! حالا اگر فوتبال بازی کنید خوب است، ورزش است، بدن شما ورزیده می‌شود.

کسب خشوع با برنامه ریزی و استفاده درست از وقت

 بیایید یک برنامه بریزید، این‌ها راه‌هایی است که شما می‌توانید در نماز خشوع پیدا کنید. زود بخوابید و زود از آن طرف بیدار شوید. فکر کنید که می‌‌خواهند هزار تومان به شما بدهند. اگر بخواهند هزار تومان به شما بدهند می‌روید در صف می‌ایستید! به قول یکی از اساتید که نهج البلاغه به ما درس می‌داد. می‌گفت یک طلبه داشتیم خانه‌ی آن‌ها بندر عبّاس بود. تابستان به بندر عبّاس می‌رفت. 40 هزار تومان باید کرایه می‌داد که به قم بیاید. آن وقت می‌خواست ماه به ماه شهریه بگیرد 40 هزار تومان پول کرایه می‌داد به قم می‌آمد و به بندر عبّاس برمی‌گشت که سی هزار تومان شهریه بگیرد! به او می‌گفتند چهل تومان خرج می‌کنید که سی هزار تومان شهریه بگیرید، کرایه‌ی ماشین و وقت و خرج‌های دیگر چه می‌شود؟ می‌گفت می‌خواهم حقّ خود را بگیرم!

فواید نماز شب

مواظب باشید وقت خود را از بین نبرید. فکر کنید می‌خواهید یک چیزی را به دست بیاورید که نمی‌دانید، امّا احتمال می‌دهید که واقعیّت دارد، بلند شوید و نماز شب بخوانید. به درگاه الهی راز و نیاز کنید. هم وسعت رزق پیدا می‌کنید، هم نورانیّت صورت پیدا می‌کنید، هم سیرت پاک پیدا می‌کنید. کم‌کم خشوع و خضوع هم پیدا می‌کنید. کم‌کم متّصف به ایمان می‌شوید «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[20] خاشع می‌شوید.

اظهار تذلّل در برابر خدا و عظمت او

ببینید این صحبت‌هایی که من دارم این‌جا می‌گویم، نباید فکر کنم که کسی هستم. فکر نکنید کسی هستید، خبری نیست. «أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَة»[21] اوّل یک آب بدبویی که خود شما هم از آن متنفّر هستید، آخر هم یک گوشت گندیده که باید زیر خروارها خاک برود تا بوی آن کسی را اذیّت نکند. ما بین آن چه خبر است؟ اگر خدا این پوست صورت من را بردارد شما چه می‌بینید؟ گوشت که نیست، چرک و خون است. در عمیق بدن خود بروید چیست؟ عسل مصفّا خوردید امّا اگر از دهان شما بیرون آمد دل شما به هم می‌خورد. ما بین اوّل و آخر هم که یک مستراح متحرّک که بیشتر نیستید.

 اگر حکمت خدا و رحمانیّت خدا و عظمت خدا بر این نبود که شما نمی‌توانستید این کیسه‌های مدفوع و ادرار را حفظ کنید. اگر خدا کمی لطف خود را از ما بردارد اصلاً می‌توانیم به مسجد برویم؟! یعنی مَن مَن نکنید، کسی نیستیم. ما در برابر حضرت حق اگر خواستیم خضوع داشته باشیم باید تذلّل کنیم، یعنی خود را ذلیل و بدبخت و بیچاره ببینیم.

رحمانیّت همیشگی خداوند به انسان

اگر خدا لطف خود را از من بیچاره و بدبخت بردارد یک مگس نمی‌توانم از خود دور کنم! اگر خدا لطف و رحمانیّت خود را از من بردارد یک مگس را نمی‌تواند از من دور کند. گفتند اسکندر ذو القرنین وصیّت کرد وقتی من مردم دست من را از تابوت بیرون جنازه بگذارید. گفتند اسکندر دیوانه شدی؟ گفت نه، اتّفاقاً عاقلانه وصیّت می‌کنم. گفتند چرا؟ گفت چون می‌خواهم مردم ببینند که من اسکندر که این همه خدم و حشم و سرباز و لشکر و پول و مال و زر و زیور دارم وقتی مُردم دست خالی از این دنیا می‌روم. حالا این همه خانه و آپارتمان و ملک و املاک و حساب و کارت بانکی، یک وقت هم نگاه می‌کنید «فاتَ ماتَ»، تمام شد.

لحظات آخر محتضر

 امیر المؤمنین در نهج البلاغه می‌فرماید وقتی محتضر دارد می‌میرد –این برای مرگ‌های طبیعی است- اوّل زبان او از کار می‌افتد و دیگر نمی‌تواند حرف بزند، یعنی مقصود خود را نمی‌تواند برساند. بعد گوش‌های او کر می‌شود و دیگر نمی‌شنود، فقط چشمان او می‌بینید. آن لحظات آخر که چشمان او می‌بیند، می‌بیند تمام آنچه که حرام و حلال کرد و جمع کرد و ذخیره کرد و خزینه کرد گوارای وجود وارث شد، آن هم می‌خورد کالحارث.

مرده‌ای که زنده شد!

 یکی از علما واساتید در قم تعریف می‌کرد. می‌گفت: یک مریدی داشتم که برای تهران بود و وضع او خیلی خوب بود. گفت: یک بار سکته کرد و فکر کرده بودند مرده است. دکتر آمده بود معاینه کرده بود و گفته بود تمام کرده است. خلاصه او را در پتو پیچیدند و روی برانکارد گذاشتند و در بهشت زهرا بردند. بعد دیر رسیده بودند ساعت پنج و شش بعد از ظهر رسیده بودند و غسّالخانه تعطیل شده بود. گفته بودند جنازه را باید در غسالخانه بگذارید و صبح ساعت هشت بیایید. او را در غسّالخانه گذاشته بودند و رفته بودند. این آقا که سکته کرده بود وقتی هوا آن‌جا سرد می‌شود بدن او بیدار می‌شود. نگاه می‌کند می‌بینید او را در یک تابوت گذاشتند. خلاصه می‌فهمد و خود را جمع و جور می‌کند و می‌آید می‌بینید دور تا دور او تابوت است. ترسیده بود، بلند می‌شود با هر زور و زحمتی پشت پنجره می‌آید و نگهبان را صدا می‌زند. خلاصه می‌آیند و می‌گویند: چه خبر است؟ او گفت که چیزی نیست، من سکته کردم، فکر کردند که من مُردم. در را باز کن که من بروم. در را باز کرده بودند و او را بیرون آورده بودند و همان لباس‌های او را تن او کرده بودند و یک تاکسی تلفنی می‌‌گیرند که این آقا را به خانه ببرد. این نزدیک خانه سمت شمیرانات که می‌رسد می‌گوید همین نزدیک من را پیاده کن می‌خواهم ببینم چه خبر است. انگار من مُردم، می‌خواهم ببینم چه خبر است!

راننده او را پیاده می‌کند و این شخص از آن عقب، از درب کوچک خانه وارد می‌شود. آن‌جا مراسم و چراغانی و قرآن خوانی بود. قبل از این‌که در را بزند می‌گوید دیدم خیلی صدای شیون می‌آید، بعد کنجکاو می‌شود که چه خبر است. می‌بیند که این‌ها دارند با هم دعوا می‌کنند. او می‌گوید باغ تجریش برای من، آن دیگری می‌گوید فلان جا برای من. هر کسی با دیگری دعوا می‌کرد. خانم او هم می‌گفت بگذارید این گور به گور شده را خاک کنید و بعد سر اموال او دعوا کنید.

 در را می‌زند و خانم او می‌گوید چه کسی است؟ این هم می‌گوید گفتم همان گور به گور شده، بیا در را باز کن. می‌گفت من تا این را گفتم، صدای من را شناختند، انگار آب روی آتش باشد، همه ساکت شدند. خانم که همان وقت غش کرد. گفته بود رفتم برای هر کدام از بچّه‌های خود یک مالی را در نظر گرفتم و بقیّه هم واجبات دادم و باقی را هم برای خیرات گذاشتم. مواظب باشید اگر از دنیا بهره‌ای نبردید اسکندر ذو القرنین از دنیا دست خالی رفت، وای به حال ما که حواس ما جمع نباشد.

http://bayanbox.ir/view/5397678226733630940/010.gif

 

[1]- سوره‌ی مؤمنون، آیه 1.

[2]- سوره‌ی بقره آیه 5.

[3]- سوره‌ی بقره، آیه 104؛ سوره‌ی آل عمران، آیه 102 و ...

[4]- سوره‌ی بقره، آیه 4.

[5]- همان، آیه 5.

[6]- همان، آیه 3.

[7]- همان، آیه 4.

[8]- همان، آیه 5.

[9]- سوره‌ی مؤمنون، آیه 1.

[10]- سوره‌ی بقره، آیه 5.

[11]- همان، آیه 2.

[12]- سوره‌ی مؤمنون، آیه 1.

[13]- همان، آیه 2.

[14]- سوره‌ی بقره، آیه 3.

[15]- همان، آیه 2.

[16]- سوره‌ی مؤمنون، آیه 2.

[17]- سوره‌ی فرقان، آیه 63.

[18]- سوره‌ی مؤمنون، آیه 2.

[19]- سوره‌ی واقعه، آیه 79.

[20]- سوره‌ی مؤمنون، آیات 1 و 2.

[21]- نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 555..

http://bayanbox.ir/view/5397678226733630940/010.gif


 

   

 


MenbarRezvan_023_1_10_007.mp3

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی