تفسیر سوره مبارکه مؤمنون . استاد رضوانی . جلسه 6
تفسیر سوره مبارکه مؤمنون جلسه 6
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
سخنرانیهای ماه مبارک رمضان 1398
--------------------------------
سخنرانی حجت والمسلمین الاسلام رضوانی پیرامون تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون».[1]
«ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبیاءِ وَ خَاتَمِ السُّفَراءِ حَبیبِ إلَهِ الْعَالَمینَ عَبدِاللهِ الْعَبْدِ الْمُؤیِّدِ وَ الرَّسُولِ الْمُصَدَّق الْمُصطَفَیَ الأمْجَدِ الأحْمَدِ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لا سِیَّما بَقیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِینَ».
وظیفهی انسان مؤمن در مقابل لغو
بحث لغو را در آیهی شریفهی سوم سورهی مبارکهی مؤمنون خدمت شما عرض کردیم و نکتهی مهمّی که در کلمهی معرضون وجود دارد را هم به سمع شما رساندیم که هم خود آدم مؤمن از لغو اعراض میکند، هم دیگران را اعراض میدهد، هم از لغو دیگران اعراض میکند. این سه نکتهی بسیار مهم در کلمهی «مُعرضون» است که اوّلاً (انسان مؤمن) هیچ موقع لغو انجام نمیدهد. نسبت به لغو دیگران هم اعتنا نمیکند. دیگران را هم از لغویّات خود دور میکند که در این امر به معروف است نهی از منکر است، ما میتوانیم همهی اینها را در آن دخیل بکنیم.
امر به معروف و نهی از منکر از صفات انسان مؤمن
در یک نکتهی تفسیری و در یک کلمه ما میتوانیم بسیاری از مطالب فقهی را دربیاوریم که یکی از صفات آدم مؤمن این است که نهی از منکر میکند. یعنی چه نهی از منکر میکند؟ نهی یعنی بازداشتن، منکر هم یعنی آنچه که خدا نهی کرده است. امر به معروف میکند، یعنی آنها را به سمت و سوی معروفات که مأمورات خدا است، آن چیزی است که خدا امر کرده است -حالا چه واجب باشد و چه مستحب باشد- ترغیب و تهییج و تحریک میکند. این نکتهی بسیار مهمّی است.
لهو بودن دنیای بدون خدا
بعضی چیزها در دنیا است، آدم را مشغول میکند. اینها را ملهیّات میگویند یعنی لهویّات. «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»[1] قرآن میفرماید: اگر خواستید به خود دنیا بدون خدا مشغول بشوید میفرماید: ««وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ» این زندگی دنیا هیچ چیزی نیست. «إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» الّا آن چیزی که پوچ است، لهو یعنی پوچ. لعب یعنی بازیچه.
شرط هیچ بودن دنیا برای انسان
اگر انسان نخواهد در این دنیا الهی عمل بکند، این دنیا برای او هیچ چیز نیست. چون هیچ سرشاخه و سرآمدی در مادیّات دنیا برای انسان وجود ندارد. اگر انسان بخواهد در دنیا به خود دنیا «بما هو هو» یعنی به آنچه که خود دنیا است مشغول بشود، پوچ میشود.
ضعیف بودن انسان در صفات حیوانی نسبت به حیوانات
ما در خوردن، در آشامیدن، در کلّ کارهای حیوانی هیچ موقع نمیتوانیم مثل سایر حیوانات زندگی بکنیم. پستترین حیوانات از نظر مسائل حیوانی در وجود انسان است. چون در همهی آنها ضعیفترین است. حتّی در خیلی از مسائلی که شاید در دنیا بگوییم: خوب است. مثل پشتکار داشتن در مورد یک چیزی که انسان با پشتکار به دنبال انجام یک کار برود. انسان هر چه هم پشتکار داشته باشد، به یک مورچه نمیرسد. مور و مورچه اینقدر کار خود را میرود تا به آخر برساند. انسانها برمیگردند. حتّی در بحث قناعت -این صفت خوبی است- ...معنای کلمهی قناعتی که ما میگوییم این نیست. امّا منظور نخوردن است. در مورد نخوردن هم باز هیچ کسی به مورچه نمیرسد. کار او فقط این است که جمع میکند. در زمستان هم یک چیزی میخورد ولی عمدهی آن را جمع میکند و از بین میرود.
ملهّیات، غنا و آنچه که در دنیا برای انسان بدون الله ورق بخورد، انسان را به ورطهی پوچی میرساند. یعنی هیچ ثمری برای انسان نخواهد داشت. کلمهی لغو همهی اینها را شامل میشود.
شاهد بودن خدا بر اعمال انسان در شب و روز
یک روایتی من در این باب عرض بکنم. قریب به این معنا است: خدا هر روز و شبی که با انسان تکلّم میکند، شاهد اعمال امروز و امشب او است. من شاهد هستم؟ بله. امّا دیروز را چه، روزهای گذشته را چه، آنها را نمیدانیم.
مذمّت دنبال کردن گذشته در کلام امیرالمؤمنین
امیر المؤمنین در روایت میفرماید: «مَا فَاتَ مَضى»[2] آنچه که گذشت، گذشت. آنچه که فوت شد، همان است که تو به دنبالهی گذشتهی آن هستی. لذا مدام در مورد گذشته صحبت نکنید.
در یک روایت دیگر میفرماید: «ما مضی غصه» اگر نشستید مدام آنچه که گذشته است را مدام برای خود ورق زدید، آن وقت غصه میخورید. وقتی آدم غصّه بخورد میمیرد. لذا خود را از گذشته بیرون بکنید.
نهی عدم تفکّر زیاد در آینده
«وَ مَا سَیأتیکَ فَأین» آنچه هم که به زودی میخواهد بیاید تو هستی؟ یک چنین چیزی میشود؟ آیا تو هستی که آینده... یا در روایت دیگر میفرماید: «فما سیأتیه متّهم» یعنی آنچه که بنا است در آینده باشد متهم است. یعنی ممکن است برای تو نباشد. اتّهام آن این است که معلوم نیست برای تو بیاید یا نیاید. روزگار طی میشود امّا تو هستی؟ بعضیها مدام حرف از آینده میزنند. معلوم نیست آینده برای تو باشد. گذشته را هم رها بکن، چون اگر گذشته را رها نکردید، غصّه میخورید.
توجّه به زمان حال در کلام امیرالمؤمنین
حضرت میفرماید: «قُم فَاغتَنمِ الفُرصةُ بَینَ العَدَمین» بلند شو و برپا خیز و غنیمت بشمار آنچه را که بین دو تا عدم است. عدم گذشته، عدم یعنی نیستی، یعنی آن چیزی که نیست. گذشته نیست شده است، آینده هم که معلوم نیست باشد، پس آن هم نیست است، حال را غنیمت بشمار.
دستور امیر المؤمنین برای استفاده از زمان حال
لذا «قُم» امر میکند، بپاخیز. «فَاغتَنمِ الفُرصةُ بَینَ العَدَمین» آن فرصت و زمان و آنچه که در دست تو قرار میگیرد که الآن است را غنمیت بشمار، یعنی این را برای خود فایده بدان، مدام به دنبال گذشته نباش، مدام در خانه کنار دوست خود، کنار همسر خود از گذشتهها صحبت بکن. چه برای خود و چه برای دیگران غم و غصّهی گذشته را بخورید. حال را میخواهید چه کار بکنید، همان کار را بکنید. آنچه که فکر میکنید در گذشته نکردید، الآن بکنید. چون معلوم نیست آیندهای هم باشد، همین الآن آنها را به دست بیاور.
عرضهی اعمال بر پیامبر
این کلام امیر المؤمنین از کافی جلد 1، باب عرض الاعمال عن النّبی است. بابی است که نزد پیامبر میآمدند و اعمال خود را بر پیامبر عرضه میکردند میگفتند: ما داریم این کارها را میکنیم، آن وقت حضرت آنها را نصیحت میکرد.
شرط رسیدن انسان متّقی به ایمان خاص
آیهی بعدی میفرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[3] خدا تا اینجا سه صفت از صفات بارز مؤمنون را بیان میکند که این صفات برای مؤمنونی است که از متّقین بالاتر هستند. یعنی درجهی تقوا را طی کردند، به درجهی ایمان خاص رسیدند که سورهی مبارکهای به نام آنها است. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[4].
حفاظت مؤمنین از ناموس خود
«وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» یکی از صفات بارز دیگر مؤمنون -که صفت چهارم در این سوره است- این است که میفرمایند: آنها بر فروج خود حافظ هستند.
فروج جمع فرج، فرج در اینجا یعنی ناموس. یعنی آن چیزی که برای انسان خیلی مهم است و باید در برابر آن جان بدهد تا آن را حفظ بکند. چون آبروی انسان در حفظ ناموس او است.
معنای کلمهی ناموس
ناموس عبارت است از آن چیزی که برای دیگران نامحرم است. حتّی اسرار من برای من ناموس من است. باید دقّت بکنیم که آنها در برابر اجنبی حفظ بکنم. در این باب مهم است چگونه باید محافظت داشته باشیم؟
قلاقل قرآنی
سورهی مبارکهی نور، میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» میفرماید: پیغمبر بگو... یکی از نکات قرآنی این است بعضی از آیات قرآن را قلاقل قرآن میگویند. یعنی آیاتی که اوّل آنها «قُلْ» است. «قُلْ» در زبان عربی امر به گفتن است. چون مفرد است و خطاب امر حاضر است از طرف خدا دستور و امر است که پیغمبر آن مطلبی را که بعد از آن خدا میفرماید، برای مردم بیان بکند. به اینها قلاقل قرآن میگویند. مثل «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[5] توحید را میفرماید یا «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[6]، «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ».
امر الهی در مورد نگاه نکردن به نامحرم
اینجا هم میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[7] میفرماید: مردها چشمهای خود را از دید نامحرم کوتاه بکنید. نگفته است: چشمهای خود را ببندید، میگوید: «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» یعنی یک مقدار از دید خودرا کوتاه بکنید. غضّ بصر بکنید. با مطالعه به نامحرم نگاه نکنید.
پرهیز از نگاه کردن به اموال و دارایی دیگران
نامحرم فقط زنها نیستند. به مال مردم هم نگاه نکن، با مطالعه نگاه نکن میگوید: عجب ماشینی دارد. این به تو چه ارتباطی دارد. عجب خانهای ساخته است؟ به تو ارتباط ندارد. حسد و کینهتوزیها است که بعضی وقتها باعث چشم زخم طرف هم بشود. این آیه فقط نسبت به نامحرمها و زنها نیست، نسبت به هر چیزی است که به تو نامحرم است. مال مردم است، از مال مردم چشم بپوش، مدام مال مردم را در نظر خود بزرگ نکن.
دستور الهی در مورد نحوهی راه رفتن خانمها
«وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» و همچنین فروج خودرا حفظ بکنید. تا اینکه میفرماید: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ»[8] قرآن میگوید: این کفشهایی که میپوشید و بیرون میروید و صدا میکند را اینطور نپوشید.
نهی الهی در مورد
آشکار شدن زینت زن در هنگام راه رفتن
«وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» این خطاب به زنان است. «وَ لا یَضْرِبْنَ» زنان نباید به زمین بزنند، «بِأَرْجُلِهِنَّ» پاهای خود را «ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ» به طوری که زینت زنها افشا بشود. زنها پاهای خود را روی زمین بزنند و این باعث میشود اندام آنها پیدا بشود و زینتهای آنها پیدا بشود، اینجا متأُسّفانه مردهای نامحرم و اجنبیها بهرهمند بشوند، این خیلی بد است.
رد نظر عدم وجود حجاب در قرآن
بعضیها میگویند: قرآن در مورد حجاب صحبت نکرده است. قرآن ما ریز به ریز مطالب را دارد. إنشاءالله یک روز هم بحث جلباب و چادر را هم میگوییم که بعضی وقتها متأُسّفانه بعضی از آقایان بیسواد یا کم سواد میآیند، میگویند: کجا گفتند چادر داشته باشید، حجاب چادر باشد. بیسواد قرآن را بخوان، ببین قرآن چه میگوید. قرآن تا آنجایی که راه رفتن زنها را صریح فرموده است: «وَ لا یَضْرِبْنَ» پاهای خود را به زمین نزنند، آن هم میگوید: «بِأَرْجُلِهِنَّ» ارجل جمع رجل است، رجل یعنی پاها. زنها نباید پاهای خود را به زمین بزنند، به نحوی که زینتهای آنها پیدا بشود.
دستورات کامل قرآن برای زندگی بشر
قرآن همهی آنچه که باید ما در زندگی داشته باشیم و برای ما بهترین است را بیان کرده است. ریز کلام را بیان کرده است. همه را گفته است. ما در قرآن همه احکام را صریحاً داریم. بعضی از معمّمینی که کم سواد هستند و اطّلاعات آنها از قرآن کم است، میآیند بیجهت یک چیزی میگویند برای اینکه خود را نزد مردم عزیز بکنند و الّا صریح است.
نصّ صریح قرآن بر پوشش حجاب
جلباب در قرآن این یعنی پوششی که عربها به آن جلباب میگویند و ما به آن چادر میگوییم. این مسلّم است که همیشه اندام انسان را میپوشاند، برامدگیهای بدن را میپوشاند و نمیگذارد نامحرم...
امکان سوء استفاده از پوشش دینی
البتّه این را بگویم بعضیها هستند از این لباس سوء استفاده میکنند اینکه از این لباس سوء استفاده میکنند دلیل نمیشود این لباس بد باشد. خیلی وقتها کسانی هستند میآیند از عمامهی ما سوء استفاده میکنند. عمامهی پیغمبر بد است، لباس پیغمبر بد است؟ لباس پیغمبر خیلی خوب است امّا متأُسّفانه بعضی وقتها عمر صفتها و ابوبکر صفتها و شمر صفتها هم میآیند این لباس را میپوشند.
دیگر منکر نماز که نیستید، نماز در قرآن به صراحت بیان شده است. بعضی وقتها به عنوان نمازخوان میآیند بهرهبرداری بد میکنند، خود را به عنوان مصلّی و نماز خوان نشان میدهند امّا وقتی به...
[1]- سورهی عنکبوت، آیه 64.
[2]- غرر الحکم و درر الکلم، ص 222.
[3]- سورهی مؤمنون، آیه 5.
[4]- همان، آیه 1.
[5]- سورهی اخلاص، آیه 1.
[6]- سورهی ناس، آیه 1.
[7]- سورهی نور، آیه 30.
[8]- همان، آیه 31.
MenbarRezvan_023_1_10_006.mp3