تفسیر سوره مبارکه مؤمنون . استاد رضوانی . جلسه 8
تفسیر سوره مبارکه مؤمنون جلسه 8
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
سخنرانیهای ماه مبارک رمضان 1398
--------------------------------
سخنرانی حجت والمسلمین الاسلام رضوانی
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون».[1]
«ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبیاءِ وَ خَاتَمِ السُّفَراءِ حَبیبِ إلَهِ الْعَالَمینَ عَبدِاللهِ الْعَبْدِ الْمُؤیِّدِ وَ الرَّسُولِ الْمُصَدَّق الْمُصطَفَیَ الأمْجَدِ الأحْمَدِ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لا سِیَّما بَقیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِینَ».
تفسیر سورهی مبارکهی مؤمنون
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[1]. بحث تفسیر سورهی مبارکهی مؤمنون است. نکاتی را پیرامون آیات یکم تا سوم عرض کردیم تا به آیهی «وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ»[2] رسیدیم.
متعلّقات زکات در فروع دین
زکات چیست؟ «فاعِلُونَ» یعنی چه؟ در بیان زکات آنچه که ما در احکام و فروع دین داریم، مربوط به غلّات اربعه، گندم، جو، کشمش، انعام ثلاثه: گاو و شتر و گوسفند است. نقدین هم که همان طلا و نقره است. این چیزی است که متعلّق زکات در فروع دین است.
نشر زکات علم به دیگران
حالا مبطلا به آن در این عالم ما که در آن وجود داریم، خیلی کم است. چون نه گندم کار هستیم و نه جو کار هستیم و نه دامدار هستیم و نه صاحب طلا و نقرههای مسکوک. علی أیّ نحو آنچه که در فروع است، زکات به آنها تعلّق میگیرد. منتها این کلمهی زکات شامل همهی زکاتها میشود. مثلاً کسی که فنی را میداند یا فرض مادر خانه آشپزی میکند، پدر خانه و پدر منزل چگونگی معاشرت و رفت و آ مد و واسطه را میداند، باید اینها را به بچّهها یاد بدهند، اینها هم نوعی زکات است. یک کسی عالم است، زکات علم این است که او را نشر بدهد یعنی به دیگران منتشر کند، به دیگران یاد بدهد.
خرج زکات لسانو زکات مال بر دیگران
این نکته خیلی مهم است، «لِلزَّکاةِ» فقط آن بحث غلّات و انعام و چهارپایان و نقدین را شامل نمیشود، یک کسی فن بیان خوبی دارد، دو نفر هم با هم مشکل دارند، باید بین آنها اصلاح ذات البین بکند، باید بین آنها واسطهگری کند، این هم زکات لسان او است. یک کسی جدای از این اموالی که عرض کردیم متعلّق به زکات است، پول دارد. جدای از آن زکاتها این پولهایی هم که دارد باید زکات آن را بدهد، زکات این است که خیرات بدهد، مبرّات بدهد، صدقهی جاریّه برای خود درست کند.
انجام دادن زکات
هر چیزی که در این دنیا برای انسان متعلّق است باید زکات آن را بدهد. حالا نمیگویند باید با زکات چه کنند، میگویند باید زکات را انجام بدهد «فاعِلُونَ» یعنی انجام دهندهی زکات است، زکات را انجام میدهند و فاعل هم باید به آن چیزهایی که باید پرداخت کند و هم باید به آن کارهایی که انجام بدهد. یک کسی به فن مکانیکی آشنا است، یک کسی به فن نجاری آشنا است، یا به فن بنایی آشنا است، این را باید به دیگران هم یاد بدهد. اینها باید سینه به سینه بگردد تا دنیا آباد شود، همهی اینها زکات است.
خود کلمهی زکات به چه معنایی است؟
زکات به معنای پاک کردن، تزکیه یعنی شما یک چیزی را از بدیها چه برای خود و چه برای دیگران پاک کنید. پول را خرج کنید تا دعوا بخوابد، حرف بزنید تا بین مردم اصلاح شود، علم را یاد بدهید تا دیگران از آن نفع ببرند و الّا دین بین میرود. پس در واقع زکات یعنی پاکسازی، یعنی پاکیزه کردن، این معنای زکات است. دستگیری بیچارگان در راه دین و اعتلا دادن به کلمهی اسلام و خداوند، صرف کردن برای مجاهدین، صرف کردن برای ارتقای حوزههای عملیّه و طلّاب علوم دینیه برای اینکه بتوانند دین را ترویج کنند، اینها همه وظیفهی ما است، آن کسانی که مظلوم هستند ما باید آنها را نجات بدهیم.
زکات داشتن همهی نعم الهی
حالا چشم هم زکات دارد، گوش هم زکات دارد، زبان هم زکات دارد، دست و پا قوه و قدرت دارد، هر نعمتی که خدا به شما داده زکات دارد. شما یک ماشین دارید که در خیابان میروید، یک پارکی است، یک جایی است که تردّد تاکسی و واحد و وسیلهی نقلیّه نیست، یک خانواده ایستادند، زکات ماشین شما این است که آنها را به مقصد برسانید. یک نابینایی است، شما چشم دارید، دست دارید، پا دارید، میخواهد از خیابان عبور کند، بایستید و دست او را بگیرید و از خیابان عبورش دهید. اینها همه زکات هستند.
آمدن کلمهی زکات به همراه نماز در آیات قرآن
امّا بحث زکات در آیات قرآن همیشه به دنبال صلاة آمده است. «الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ» یعنی سیاق آیات قرآن به گونهای است که نماز آمده است، زکات هم آمده است. یعنی بحث عبادی پشت سر آن است، پشت سر آن باز بحث زکات خود یک کار مالی و اعم از کارهای مالی و غیر مالی به دنبال نماز آمده است. نماز به تنها فایدهای ندارد، زکات هم باید انجام شود، چه زکات مالیّه که باید پرداخت شود، چه زکات کل نعم الهی که انسان باید آنها را انجام بدهد و نسبت به آنها عامل باشد یا به عبارت قرآن فاعل باشد. یعنی انجام دهنده باشد. آیهی بعدی «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[3] فروج عبارت از ناموس انسان است.
حکم تعلّق گرفتن زکات به سیّد و غیر سیّد
- زکات به سیّد هم تعلّق میگیرد؟
- زکات و صدقات اگر کسی سیّد باشد میتواند به او بدهد، امّا غیر سیّد به سیّد و سادات نمیتواند زکات و صدقات را بدهد، یک بخشی از وجوهات سهمین که نصفی از خمس است، اصلاً مخصوص سادات است، چه سادات و چه غیر سادات باید به صرف فقرای سادات برسانید، امّا زکات و صدقات از غیر سادات بر سادات حرام است.
حافظ بودن مؤمنین بر فروج و نوامیس خود
«وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» یکی از صفات مؤمنین این است که بر فروج و نوامیس خود حافظ هستند، حفظ فروج میکنند. حالا حفظ فرج و حفظ ناموسی مرد به این است که خود را از نامحرم بر حذر بدارد. حفظ فروج زن به این است که در برابر نامحرم ساتر باشد خود را بپوشاند.
حرام بودن زینت زن برای نامحرم
مصادیق زیادی از آن است، کلّی این است که قرآن میفرماید: «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها»[4] زنها حق اقدام به آشکار کردن زینتهای خود برای نامحرم ندارند. «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ» یعنی حق ندارند زینتهای خود را –ابداء یعنی آشکار کردن- روشن و آشکار کنند «إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها» مگر بر شوهران خود و برای محرمهای خود، پسرها و برادرهای خود، پسر برادرهای خود، پسر خواهرهای خود. برای آنها ابداء زینت مشکلی نیست، امّا برای نامحرم اینجا نص قرآن است که حرام است، حق ندارید.
مستثنائات زن از دیده شدن در برابر نامحرم
آنچه که مستثنای از ظاهر زن «وجه و کفیین» است یعنی قرص صورت و دو کف دست که بعد از مچ میشود، اینها اشکال ندارد، نامحرم ببیند و پوشیده نشود، ولی زن باید بقیّهی جاها را بپوشاند، حتّی روی پاهای خود را هم بپوشانید. زنهایی که روی پاهای آنها پیدا است، جوراب نمیپوشند اینها کار حرام انجام میدهند، باید روی پاها و پشت پاهای آنها پوشیده باشد. بله، کف پای آنها استثناء است، چون روی زمین است و پای خود را بلند میکند و میگذارد پوشیدن آن مستثناء است.
دوری از نگاه شهوت زنان از نامحرمان
همهی این محافظتها برای این است آن کسی که نامحرم است، نگاه او که میافتد بدون شهوت باشد. اگر با شهوت باشد حتّی به وجه کفیّن هم حرام است نگاه کند، گرچه واجب نیست زن آن را بپوشاند، امّا اگر زن جایی بود و نامحرمی باشد که میداند چشم پلشت است، آنجا صورت خود را هم باید بپوشاند، دستهای خود را هم باید بپوشاند.
کوتاه کردن دید از نگاه به نامحرم
قرآن کریم در سورهی مبارکهی نور میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[5] ای مؤمنین، ای مردهای مؤمن دین چشم خود را از نامحرمها کوتاه کنید. یعنی شما باید دین خود را کوتاه کنید، نباید با مطالعه به نامحرم نگاه کنید، نباید با دقّت به نامحرم نگاه کنید. «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» شما باید نوامیس خود را حفظ کنید، ناموسیّت خود را هم باید حفظ کنید. تا جایی که به این جمله میرسد «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ»[6] و نباید زنها پای خود را به زمین بکوبند «لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ» تا باعث شود بعضی از زینتها و زیبایی اندام آنها آشکار شود.
زنا با نگاه کردن به نامحرم
حالا این بحث واقعاً بحث مهمی است که وقتی به زنها میگوییم خانم موی خود را بپوشان، حجاب خود را حفظ کن، میگوید: دل آدم باید درست باشد، زنا برای مرد و زن نامحرم فقط آن عمل خاص نیست، بلکه نگاه هم زنا دارد.
- تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمیباشد. اگر آن طرف خواستههای طرف مقابل را انجام نداد باید چه کار کرد؟
- خواسته اگر به راه حلال باشد، خدا برای انسان هم راه حلال را گذشته است و هم راه حرام را گذاشته است، وظیفهی شما این است که ازدواج کنید دل یک زن را به دست بیاورید، زن شوهر کند و دل یک مرد را به دست بیاورد، در این صورت است که گفته میشود تا توانی دلی به دست آور، امّا اینکه در خیابان دل یک هرزه شما را بخواهد، باید دل او را هم به دست بیاورید؟! نه، هر چیزی جای خود دارد.
حفظ حجاب یکی از ضروریات اسلام
به هر حال آنچه که مسلّم است اینکه زن و مرد باید مواظب باشند که در دام شیطان قرار نگیرند. آیات بسیاری در قرآن پیرامون بحث حفظ خروج و ستر عورت و بحث جلباب و چادر به سر کردن است که هیچ کسی هم روی آن بحث نمیکند. از مسلّمات حجاب در اسلام از ضروریات دین است و همهی انسانها حجاب را دوست دارند، اینکه زنی خود را بپوشاند، مردی خود را از نامحرم بپوشاند، حتّی در دینهای غیر توحیدی هم مورد پسند است و همه آنها را تحسین میکنند.
بیزاری جستن کفّار از بیحجابی
برعکس آن کسانی که لاابالیگری میکنند، آن کسانی که هرزه کردند، آن کسانی که در بحث حجاب و در بحث ناموسیّت لاابالی هستند، کفّار هم آنها را دوست ندارند، کفّار هم از آنها بیزار هستند. هر چقدر زنها نجابت داشته باشند و مردها نجابت داشته باشند، همهی مردها آن زن را دوست دارند و تحسین میکنند و برای او ارزش قائل هستند. این نکته خیلی مهم است.
یکی از بهترین صفات زن
نگاه نکردن به چشم نامحرم
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) پرسیدند: دخترم! چه صفتی برای زن بهترین صفات است؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: در مدّت عمر چشم او به نامحرمی نیفتد. حالا میگوییم خانم با مردهای نامحرم حرف نزن، رو در روی آنها نایست و بلند بلند حرف نزن. حالا برخی میگویند ما مثل برادر و خواهر هستیم؛، نه، نامحرم است، شوهر خواهر نامحرم است، نامحرم است حق ندارید شما به او نگاه کنید. حضرت زهرای مرضیه میفرماید: بهترین صفت برای یک زن این است در مدّت عمر خود چشم او به نامحرم نیفتد، نه اینکه خود را در معرض نامحرم قرار بدهد، آنکه هیچ، چشم خود او هم به نامحرم نیفتد. همچنین میفرماید: و چشم نامحرمی هم به او نیفتد.
بهترین زن در نظر زهرای مرضیه زنی است که چشم او به نامحرم نیفتد، چشم نامحرمی هم به او خیر نشود و این مهم است. این روایت در دعائم الاسلام، جلد 2، صفحهی 215؛ مرحوم علّامهی مجلسی هم در جلد 43 بحار الأنوار، صفحهی 84، حدیث 7 این روایت را نقل فرمودهاند.
استثناء قرار دادن قرآن
بر زنان و مردان مؤمن در بحث حجاب
قرآن در بحث همین آیه میفرماید: «إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ»[7]زن و مرد، مؤمن باید خود را از نامحرم حفظ کنند و استثناء و حلال آن را هم بر زوجها و بر شوهران خود، مردها بر همسران خود گذاشته است. حالا همسران آنها «أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ» آن زمان گاهی اوقات کنیزهایی را به دست میآوردند، غلامهایی را به دست میآوردند، اشکالی ندارد از آنها هم استمتاع کند، پوشاندن نامحرم از آنها معنا ندارد، چون کنیز او است. یا یک غلامی را اختیار میکند شوهر هم ندارد، میتواند از آن غلام استمتاع کند، اشکالی ندارد.
برحذر شدن از منکرات به جای معروفات
«أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ» اگر کسی ازدواج کرد دیگر او ملامت نمیشود. بماند که الآن در این دوره و در این زمان طبق آن روایت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: بترسید از آن زمانی که به جای امر به معروف، نهی از معروف کنند و به جای نهی از منکر، امر به منکر میشود و بدتر این است معروف منکر معرّفی میشود، منکر، معروف معرّفی میشود. یعنی اگر کسی لاابالیگری در نیاورد، میگویند او آدم بیعرضه و منگلی است. هر کسی که شیّادی و شرورت داشته باشد میگویند او آدم زرنگی است، تحسین میکنند.
نگاه ناپسند به ازدواج مجدّد در جامعهی کنونی
متأسّفانه در جامعهی فعلی ما یک آدم سر به زیر، یک آدم نجیب و عفیف نمیپسندند، به دنبال آدم باهوش میگردند، این خیلی نکتهی قابل توجّهی است. حالا خدا نکند یک کسی ازدواج کند، میگویند چهها کرد. شوهر یک زن مُرد حالا او باید چه کار کند؟ جوان هم است، مسن هم است، پیر است، امّا شب تنها است، روز تنها است، یک همدم و مونس میخواهد باید چه کار کند؟ جامعهی فعلی میگوید باید او تنها بنشیند و بماند تا بمیرد. این غلط است، مرد هم همینطور زن او فوت کرده است، یا زن او مریض است یا اصلاً جوان دارد و نیاز به یک زن دیگر دارد، متأسّفانه در جامعهی فعلی حق ازدواج ندارد.
دوری از ملامت کردن دیگران
به خاطر ازدواج مجدّد
یک بنده خدایی بود یک سال پیش به من آمد و گفت: پدر من زن میخواهد، 90 و خردهای هم سن دارد، چه کار کنم؟ گفتم: برای او زن بگیرید. گفت: زن بگیریم از او ارث میخواهد، گفتم: بخواهد. گفت: مهریه میخواهد؟ گفتم: بخواهد. بالاخره پدر او تنها دق کرد و مُرد. به هر حال اگر کسی ازدواج کند نباید ملامت شود، کسی نباید او را ملامت کند، چه زن و چه مرد. بله، حسادت بین زنها یک چیزی است از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود، هیچ زنی نمیتواند تحمّل کند زن دیگر را بکند، این از سر حسادت است. بله، مرد هم از روی غیرت نمیتواند ببیند مرد دیگری به ناموس او چشم دوخته است. حتّی زن خود را طلاق داده باشد، بعد تحمّل کردن آن برای او خیلی سخت است، امّا این از روی غیرت است. اگر ازدواج کنند دیگر مورد ملامت قرار نمیگیرند.
چه زمانی زن میتواند بر غلام خود محرم باشد؟
استثناءهایی که برای پوشاندن زن از نامحرم وجود دارد این آیه و آیهی قبل اختصاص به رجال داشت، نظر به اینکه اگر رجال به ملک یمین و آن کنیزها رسیدند مشکلی ندارد، امّا اگر زنها مالک شدند، نزد غلام خود نمیتوانند بروند الّا اینکه شوهر نداشته باشند و آنها را به تزویج در بیاورند. غلامها هم برای مردها چیزی نیست که کسی بتواند نظر ریبه داشته باشد، لذا این مسلّط است.
حکم محارم بر زنان آزاده
در بحث اینکه زنها خود را از کنیزها بپوشانند استثنائی که وجود دارد اینکه کنیزها و شوهرها از مالکهای آنها است، زنهای آزاد مستثناء هستند، نسبت به محارم هم مشکلی ندارد، پسرهای آنها، پسرهای برادر آنها، پسر خواهر آنها، پسرهای شوهران آنها محرم هستند. پدربزرگ و عموهای آنها، داییها هم محرم هستند، اشکالی ندارد که بدن و ظاهر خود را نپوشانند، البتّه به جز عورت. چه دختر و چه پسر باید عورت را خود را از پدر و مادر هم بپوشانند و پدر و مادر هم حق ندارد حتّی جلوی فرزندان کشف عورت کند، باید خود را بپوشانند، شوخیبردار هم نیست. عورت فقط برای زن و همسر جایز است و اشکالی ندارد، برای غیر آنها جایز نیست.
دستور خلیفهی دوم بر حرام کردن
دو متعه در زمان پیامبر اکرم
حالا خلیفهی آدم که آدم خیلی کثیفی بود، یک خشتی را در اسلام کج گذاشت و هنوز هم کج است، آمد بعد از اینکه خلافت را به دست گرفت، گفت: دو متعه در زمان پیامبر حلال بوده است و من آن دو را حرام میکنم یکی متعهی نساء یعنی ازدواج موقّت، یکی هم متعهی حج. یعنی بین اعمال عمرهی تمتع و اعمال حج ایشان حرام کرد که زن و مرد از هم استمتاع ببرند، در صورتی که در شیعه این حلال و جایز است. اصلاً اسم حج تمتع برای همین است که بین عمرهی تمتع و اعمال حج که به عرفات میروند، در اینجا دیگر مُحرم نیستند و میتوانند زن و مرد از هم لذّت ببرند، هیچ مشکلی ندارد.
حالا در این باب آیات مختلفی را داریم مثلاً در سورهی مبارکهی بقره میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[8] این در باب صدقه است و خیلی مهم است حالا بعداً اینها را عرض خواهیم کرد، در آیهی بعدی به آن میرسیم. امّا آنچه که میخواهیم الآن در این باب بگوییم اینکه خلیفهی دوم ملعون این دو چیز یکی متعهی نساء و دیگری متعهی حج را حرام کرده است.
مجازات شدن شخص متخلّف
از دستور خلیفهی دوم
به این عبارت «مُتعَتَان کانَتَا مُحَلَّلتَان فِی زَمِنَ رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله» دو متعه زمان پیغمبر حلال بودند «وَ أَنَا أَحَرِّمهُمَا» من هر دو آنها را حرام میکنم «وَ اعَاقِبُ عَلیهِمَا» و اگر کسی آنها را انجام بدهد شلاق میزنند. این را عمر بن خطّاب گفت که در غنیة النزوع، صفحهی 359، همچنین جامع الخلاف و الوفاق صفحهی 459 که اگر به کتاب الورید جلد ششم، صفحهی 296 مراجعه کنید مرحوم علّامهی امینی اینها را توضیح داده است. واقعاً یکی از بدعتهایی که در دین اسلام آورد و خشت کجی که در دین اسلام گذاشت همین بود که ازدواجهای موقّت را از بین برد و منجر به فساد جامعه و فسادهای اخلاقی در جامعه شد که خود جای بحث دارد. إنشاءالله در آیهی بعدی با نکات و مطالب جدید فردا خدمت شما هستیم.
[1]- سورهی مؤمنون، آیات 1 تا 5.
[2]- همان، آیه 4.
[3]- همان، آیه 5.
[4]- سورهی نور، آیه 31.
[5]- همان، آیه 30.
[6]- همان، آیه 31.
[7]- سورهی مؤمنون، آیه 6.
[8]- سورهی بقره، آیه 207.
MenbarRezvan_023_1_10_008.mp3