آیه ۱۳۹ | اصل مسئولیت پذیرى ۲
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۹ جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۲ جلسه تفسیر آیه صدو سی نهم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸) قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (۱۳۹)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸) بگو: آیا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىکنید؟ با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و کردارهاى ما از آنِ ما، و کردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزیم. (۱۳۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۹
اصل مسئولیت پذیرى ، و ادعاهاى واهى اهل کتاب در مورد خدا و پیامبران
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸) قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (۱۳۹)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸) بگو: آیا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىکنید؟ با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و کردارهاى ما از آنِ ما، و کردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزیم. (۱۳۹)
قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (۱۳۹)
جمعبندی بحث قوم بنی اسرائیل
جمعبندی این دو آیه درباره قوم بنی اسرائیل و اهل کتاب یعنی یهود و نصاری این است که میفرماید شما با ما محاجه میکنید؛ محاجه عبارت بیان بود از کسی که در برابر خصم، حجت و دلیل اقامه کند؛ در حالیکه آنها برای چه چیزی قصد مخاصمه داشتند؟ برای فی الله.
اشتراک در تعلق به پروردگار
نکته این است که فی الله مخاصمه ندارد چون الله، خالق همه ما است پس معنا ندارد که نسبت به ذات احدیت ما محاجه داشته باشیم ، «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ» هم رب ما و هم رب شما میباشد چه برای ما که مسلمان هستیم و چه برای شما که یهود و نصاری میباشید ، این نکته موضوعی می باشد که پیامبر اکرم مامور شده تا به آنها بگوید چون این آیه از قلاول قرآن بیان شده است.
تعلق اعمال افراد به خودشان
می فرماید:«وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ» دعوا و عنادی نداریم هر کاری شما کردهاید به خودتان تعلق دارد متقابلا هر کاری ما کردیم نیز به خود ما تعلق دارد و اگر ما گناهی کرده باشیم گردن شما را نخواهد گرفت لذا خداوند متعال می فرماید: «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى»۲
پاداش نیکی از دیدگاه قرآن
اگر کسی کار نیکی انجام داده باشد «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» ۳ «قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا» ای پیامبر با آنها اینگونه برخورد کن چون پروردگار من و شما یکی است «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ» فی الله ی که هم پروردگار ما و هم پروردگار شما میباشد.
اخلاص نسبت به ذات احدیت
می فرماید:«لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ» میخواهید بگوید چیزی از آن اعمال به ما نمیدهند و از اعمال ما نیزی چیزی به شما نخواهند داد، وزر و وبال ما نیز به شما دچار نمیشود ، «وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» اما چیزی که مهم است خالص کردن و یک دست کردن اعمال برای خدا میباشد ، «وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» یعنی خودمان نسبت به ذات احدیت از در اخلاص وارد میشویم و خالصانه برای او حرف میزنیم، کار میکنیم و قدم برمیداریم.
استفهام انکاری در رد ادعای یهود
نکات آیه بعد «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»۴ پس اینطور که پیدا است شما میگویید حضرت ابراهیم و اسماعیل هم یهودی بودند ، با استفاده استفهام آنچه را در تفکر آنها میگنجد، انکار میکند.
سلسله مراتب فرزندان حضرت ابراهیم
طبق گفته شما ابراهیم نیز یهودی بوده، ابراهیم به عنوان پدر اسحاق و اسحاق به عنوان پدر یعقوب که سلسله مراتب در آن طی شده میخواهید بگویید که از پیروان یوسف و یهودا بودهاند و از پیروان اسباط یعنی نوادگان حضرت یعقوب که همان بنی اسرائیل هستند، محسوب میشدند اما مسلما اینطور نبوده.
یهودی و نصرانی بودن حضرت ابراهیم
می فرماید:«کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى» چه زمانی بحث نصرانیت بوده؟ نگاه کنید دو هزار سال پیش که حضرت عیسی ظهور کردند و به دنیا آمدند و به رسالت رسیدند، حضرت ابراهیم که چندین هزار سال از زندگی ایشان گذشته و قبل عیسی زندگی میکرده، نصرانی محسوب شود؛ پس مسلم نه آن زمانی که تقدم داشته نه اینجا که تاخر داشته، در هیچ یک از آنها حضرت ابراهیم یهودی یا نصرانی نبوده و فرزندان ایشان نیز هیچ کدام یهودی یا مسیحی نبودند.
انکار شهادت توسط یهود و نصاری
بلکه «قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ» بگو آیا «أَنْتُمْ أَعْلَمُ»؟ شما عالم ترید یا «أمِ اللَّهُ» خداوند؟ جواب این سوال هم معلوم است آنچه که مسلم میباشد یهود و نصاری اعلمیت شما را انکار و تخطئه میکنند ،«أمِ اللَّهُ» که میگوید یعنی خدا اعلم است.
انکار شهادت و اعلمیت خدا
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ» و چه کسی ستمکار و ظالم تر از کسی است که شهادت را انکار کند ، اگر بخواهد واقعیت را بگوید باید اعتراف کند که الله اعلم میباشد ،لکن اگر کسی شهادت را کتمان کرده و نگوید و شهادت بر اعلمیت حضرت حق ندهد آیا کسی از او ستمکارتر خواهد بود؟
نکات مهم در بحث کتمان شهادت
البته اینجا یه سری نکات در بحث کتمان شهادت وجود دارد که و خیلی از مراجع کتمان شهادت را حرام میدانند ، اینجا کتمان شهادت در مقام تحمل شهادت یا ادای آن است؛ آنچه که قدر متیقن در بحث وجوب آن میدانند ادای شهادت میباشد کسی که تحمل شهادت کرده و مظلوم واقع شده باید چه کاری انجام دهیم؟ ادای شهادت کنیم.
حکمتهای عالیه موجود در کلمه الله
می فرماید :« قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ» آیا شما اعلمتر هستید، این انکار است شما نمیتوانید بیشتر از خدا بفهمید ، اینجا میفرماید :«قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ» استعمال کلمات خاص در قرآن حاوی حکمتهای عالیه است یعنی هر چیزی را خداوند به جای خودش استفاده میکند ، اینجا برای بحث اعلم بودن و عالم بودن خدا کلمه الله را میآورد.
کمال صفات خداوند در کلمه الله
کلمه الله که مستکمل تمام صفات کمالیه و جمالیه است را ذکر میکند که او اعلمتر است؛ مشخصا او اعلم تر میباشد ، اگر از کفار هم پرسیده شود که چه کسی شما را خلق کرده در پاسخ میگویند الله ، اما نمیدانند مصداق آن کیست ! وگرنه در قرآن هم آمده که اگر از ایشان بپرسید چه کسی شما را خلق کرده میگویند الله.
شهادت بر اعلم بودن خدا
در اینجا استفهامی که مورد استفاده قرار میگیرد «أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ» یعنی شما یهودی و نصرانی باشید اعلم نیستید بلکه «أَمِ اللَّهُ» یعنی الله اعلم میباشد ، اگر خواستیم که شهادت دهیم چه کسی اعلم است و چه کسی اعلم نیست «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً» اینجا در مقام ادای شهادت میباشد چون تحمل آن را داشتیم. همه شاهد و قائل بر این هستیم که خدا از همگان اعلمتر است.
کتمان شهادت در مقام ادا
لذا کتمان این شهادت در مقام ادا میباشد ، اگر کسی تشکیک کند که در مقام ادا یا تحمل است ، اکنون باید اقرار کند و شهادت دهد که الله اعلم اگر نکند میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ» چه کسی ظالمتر از این است؟ «مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً» کسی که شهادت را کتمان کند «عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ» شهادتی که نزد او میباشد و درواقع تحمل نموده است.
عدم صدق غفلت بر خداوند
اما می فرماید:«وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» این را بدانید که خدا غافل از شما نیست، یک بحث غفلت در این کلمات داریم، کلمه غفلت یعنی عدم توجه ، یک سهو داریم که ما میدانیم سهو هم از قوه ذاکره ما مورد خارج است و حواس ما به آن نیست. قوه ذاکره کانه همان حالت غفلت را پیدا کرده منتهی با شدت کمتری رخ میدهد.
نحوه خروج از غفلت و سهو
با اندک توجهی هم از سهو و هم از غفلت خارج میشویم اما برخی اوقات کلمه نسیان وجود دارد ، کلمه نسیان یعنی خروج از آن قوه حافظه به این معنا که از قوه حافظه شما خارج شده است با اندکی توجه میتوانیم به مطلب مورد غفلت برسیم اما در نسیان ممکن است هیچگاه به آن دست پیدا نکنیم چرا؟ چون از قوه حافظه ما خارج شد؛ چیزی که از قوه حافظه ما خارج شود، مورد توجه ما قرار نمیگیرد.
تفاوت سهو و نسیان
اما غافل بودن و سهو کردن با کوچکترین تذکری ما متوجه خواهیم شد ، به نکتهای که در این بحث است دقت کنید ،در ذات اقدس حضرت حق تبارک و تعالی، علم او عین ذات او میباشد ،لذا یکی از نکاتی که ما در علم فلسفه باید به آن دقت کنیم، توصیف حضرت حق نسبت به صفات او می باشد که صفات خدا عارض بر او نمیباشد و عین ذات او خواهد بود.
عارض نبودن صفت خالقیت
اگر به خداوند گفته شود که خالق است یعنی این خالقیت در وجود او میباشد اینکه تصور کنید این عوامل بر او عارض شده و اگر عارض نشود نیست خیر اینگونه نیست ، ذات خداوند با خالقیت مضبوط است یعنی تا خدایی وجود دارد خالقیت او نیز بوده و خواهد ماند ، در این صورت خدا که ازلی و ابدی میباشد پس خالقیت او نیز ازلی و ابدی میماند؛ پس صفات ذات باری تعالی عین ذات او هستند.
اعلم بودن ذات خداوند
ذات خداوند اعلم است و از همه موجودات بیشتر میداند، به جزء و کل و ظاهر و باطن و آنچه که وجود دارد و ندارد خدا همه را میداند ، اینکه بگوییم صفتی بر خدا عارض میشود سبحان الله خداوند پاک و منزه است.
مصونیت معصومین از نسیان
حتی اینگونه بگوییم که معصومین و انبیاء هم مصون از این بودند که نسیان بکنند یا عوارضی بر آنها بیاید و آنها تحت همان عوارض واکنش نشان دهند و متاثر شوند، خیر معصومین هم چون من الله تضمین الله دارند، آنها هم از عوارض مصونیت دارند.
بحث کلامی و فلسفی پیرامون خداوند
به هرحال چیزی که در اینجا موردتوجه است بحث کلامی و فلسفی است که باید به آن دقت کنیم تا بتوانیم آن را متوجه شویم ، آیه بعدی «تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ»۵ میفرماید اینها گروهی بودند که کلمه تلک اشاره به یهود و نصرانی دارد.
منابع
۱_سوره بقره آیه ۱۳۹
۲_سوره انعام آیه ۱۶۴
۳_سوره زلزال آیه ۷
۴_سوره بقره آیه ۱۴۰
۵_سوره بقره آیه ۱۴۱