تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 20 (صفات منافقین ) جلسه 9
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 8 تا 20 جلسه 9
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
72 جلسه شرح ویژگیهای منافقین
--------------------------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8)
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَةُ الدّائِمَةُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (9) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (10)
شمول ناس بر همهی آدمیان
در آیهی هشتم از سورهی مبارکهی بقره، کلمهی ناس را داریم که «النّاس» - الف و لام بر سر ناس آمده است - بر همهی افراد بنی آدم شمول دارد.
علّت اسم جمع بودن ناس برای انسان
ناس اسم جمع انسان حساب میشود. چون انسان مدنیون بالطّبع است و انسانها باید با هم مرتبط شوند و ارتباط داشته باشند و حوائج همدیگر را برآورده بکنند، میگویند از انس گرفتند یا چون فراموشکار است، آن را از نسیان گرفتند.
تقسیمبندی سهگانه برای انسان
انسانها -که «النّاس» اسم جمع آن است- سه دسته هستند. مؤمنین، کافرین و منافقین که راجع به مؤمنین مطلب کامل گفته شده است، کافرین را هم توضیح دادهایم، یک سری از خصوصیّات و توصیفات قرآنی و روایی را برای منافقین آوردیم. روی کلمات قرآنی که وارد میشویم، یک سری مطالب و پیامهایی را در این کلمات داریم که باید دقّت باید بکنیم و فهم قرآنی خود را داشته باشیم تا خوب بفهمیم.
ایمان درونی و قلبی، ایمان حقیقی
اوّلاً در اینکه انسانها را به مؤمن و غیر مؤمن یا کافر یا منافق تقسیم کردیم، خود ایمان چیزی نیست که فقط ظاهر باشد، ایمان حتماً باید در درون انسان و در قلب انسان باشد. این چیزی است که مسلّم است.
مبدأ و معاد اساس دین
دومین مطلب هم -که روز گذشته اشاره کردیم- این استکه ما باید مبدأ و معاد را اساس دین و مهمترین اصول بدانیم که «یُؤْمِنُ بِاللَّه وَ الیَوْمِ الآخِرِ»[1] که این دو که مبدأ و معاد حساب میشود، مهمترین اصول هستند و باید هیچ خدشهای در آنها نشود.
لزوم آگاهی انسان بر علم الهی به همه چیز
سومین مطلبی که اینجا وجود دارد، این است که باید همهی ما آگاه باشیم. انسانها باید آگاه باشند که خدا همه چیز را میداند، از درون همهی ما آگاه است. همینطور که دارد راجع به منافقین میفرماید: «وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ»[2] یعنی شما ظاهر آنها را خیلی زیبا و فریبنده میبینید ولی خدا میداند که اینها ایمان ندارند. اینها دروغ میگویند.
خدعهی منافقین نسبت به دین و احکام الهی
مراد از خدعه چیست؟ در ذهن ما این میآید که مگر میشود کسی علیه خدا خدعه بکند؟! منظور خدعه علیه دین خدا و احکام خدا است. (منافقین) خدعه و نیرنگ میکنند.
استهزاء و تمسخر مؤمنین توسّط منافقین
منافقین نسبت به مؤمنین خدعه دارند، در حالی که خدا علیه آنها عمل میکند. (منافقین) چطور خدعه میکنند؟ یکی از چیزهایی که در این آیات آمده است، بحث مسخره کردن و استهزاء مؤمنین است. گفتند: «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»[3] اینها میآیند و مؤمنین را مورد تمسخر قرار میدهند، استهزاء میکنند. (این کار) فریب آنها این است. وقتی مؤمنین را فریب بدهند و دین و احکام خدا را مورد خدعه قرار بدهند، در واقع پیغمبر را خدعه دادند، خدعهی پیغمبر هم، خدعهی خدا است، این نسبت درست میشود.
رسیدن ضرر خدعهی منافقین علیه دین خدا به خود آنها
بحث خدعه و نیرنگی که منافقین میکنند -که ریشهی همهی آنها دروغ است- کأنّه مریضی است که نزد یک طبیبی برود و طبیب دستور العملی را به او بدهد و داروهایی را برای او تجویز بکند، به دروغ بیاید بگوید: مصرف کردم. ضرر آن به خود او میرسد. پس فریب و خدعهای که منافقین میخواهند علیه دین خدا و احکام الهی داشته باشند، کأنّه همان است که دارو نخورده است و دروغ میگوید: دارو خوردم. مرض او تبدیل به سرطان میشود، او را نابود میکند. این هم همینطور است. اینکه منافقین خدعه میکنند و به دروغ میگویند: ما ایمان داریم، ضرر این به خود آنها میرسد.
برگشت ضرر اعمال بد به انجام دهندهی آن
در سورهی مبارکه اسراء میفرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[4] این «فَلَها» نکتهی زیبایی است که اگر کسی بدی را آورد، باید بداند آنچه که بدی کرده است، مخصوص خود او است. این لام نفعیّه نیست، این کأنّه علی ضرریه است. منتها آوردن لام در اینجا بهتر از آوردن علی است، چون اینجا لام معنای اختصاص پیدا کرده است، هر چه که بدی کردند «فَلَها» پس مخصوص خود ایشان است. یا مثلاً «لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» این لام که آورده میشود، یعنی این عذاب اختصاص دارد، برای اینها است، مخصوص کسی دیگر نیست یا میفرماید: «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»[5] میفرماید: از بین نمیبرد و در خود هضم نمیکند مکر بد، حیلهی بد مگر خود اهل مکر را. اهل مکر، به مکر خود از بین میروند.
علّت خطرناک بودن منافقین
همهی اینها نشان دهندهی یک سری از علامات و نشانههای انسانهای منافق است که دستهی سوم از مردم هستند، خطرناکترین انسانها هستند. چون این خدعه کردن برای ضربه زدن است و میخواهند به موقع آن هم به ظاهر زیبا ضربه بزنند. به قول شخصی که میفرمودند: تا با او روبرو میشوید، با خنده و تبسّم سلام و احوال، تو را در آغوش میگیرد امّا از پشت با خنجر در قلب تو فرو میکند. این خصوصیاتی است که منافق دارد.
نشانههای انسان منافق
1) حیلهگری
نشانههای نفاق طبق این آیات که فرمودند «یُخادِعُونَ اللَّهَ»[6] یکی حیلهگری است.
2) از پشت ضربه زدن
یکی ضربه زدن از پشت است که این باز در خود خدعه نهاده شده است.
3) بازگشت نیرنگ به خود حیلهگر
یکی اینکه نیرنگ به خود حیلهگر میرسد. قرآن هم میفرماید: «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ» نفی و الّا دلالت بر حصر دارد. پس میفرماید: حیله فقط متوجّه خود منافق میشود و نمیتواند هیچ کسی را با حیلهی خود از بین ببرد. «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ» خدعه فقط و فقط علیه خود آنها میشود.
4) عدم شعور در منافق
یکی از دیگر علائم آن این است که منافق شعور ندارد. شعور ندارد، یعنی نمیفهمد. احساس نسبت به واقع و واقعیت ندارد.
لزوم توجّه مؤمنین به فساد منافقین
- ضرری که منافق میرساند این است که در حسب ظاهر اگر ما مؤمنین دقّت داشته باشیم -و «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»[7] که قرآن میفرماید به آن میرسیم- آگاه باشیم که اینها فساد میکنند.
عدم مصلح بودن منافقین
گرچه میگویند: «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[8] حالا اصلاحگرها ناراحت نشوند، قرآن دارد میگوید. میگوید: اینها میگویند: ما مصلح هستیم، در حالی که مصلح نیستند. وقتی میخواهند چهره را خراب بکنند، از این وادی وارد میشوند که ما میخواهیم اصلاح بکنیم. مثل فرزندان یعقوب که میخواستند حضرت یوسف را از پدر خود دور بکنند، گفتند: ما ناصح هستیم، ما برادر کوچک خود را میبریم، حافظ او هستیم. امّا دروغ میگفتند، علیه یوسف خدعه کرده بودند، میخواستند او را بکشند. امّا میگفتند: ما ناصح هستیم. یعنی وقتی میخواهند ذهن یک نفر را متوجّه بکنند و اعتماسازی بکنند، باید یک چیزی بگویند. منافقین میگویند: ما مصلح هستیم. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»، «إِنَّما» هم میآورند. «نَحْنُ» هم میآورند که دوباره تأکید کرده باشند و جمله را اسمیّه میکنند بر اینکه تأکید بشود طرف به طور کامل اعتماد بکند.
تأکید قرآن بر مفسد بودن منافقین
امّا قرآن میفرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»[9] دقّت داشته باشید نه اینکه «فاسدون»، «مفسدون» اگر به یاد داشته باشید در بحث مؤمن داشتیم که آنها ایمانسازی میکنند، فلاحسازی میکنند. اینها عکس این کار را میکنند، اینها افساد میکنند، یعنی در جامعه فساد میکنند. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» اینجا باب افعال است، یعنی اینها افساد میکنند، جامعه را تباه میکنند.
نشانهی اوّل منافقین حیلهگری است. در حیلهگری و خدعه هم ضربه زدن است که آنها از درون حیله میکنند. البتّه حیلهی آنها فقط به خود آنها برمیگردد. «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ»[10] شعور هم ندارند «وَ ما یَشْعُرُونَ».
نفاق اصلیترین عامل ضربه به اسلام
- خدعه واقعی که آنها انجام میدهند، علیه خود آنها میشود. مثال هم روز گذشته ما زدیم. منافقین آمدند که در یک روز کلّ مملکت را تصاحب بکنند. نیرنگ و خدعه زدند آمدند وارد مملکت شدند. درست است چهار نفر را هم کشتند، یک ضرر و ضررهای هم به ما زدند امّا خدعهی اصلی بر علیه خود آنها شد که ابابیلی بر سر آنها ریخت و همهی آنها را نابود کرد. من و شما هم یک جا ممکن است از آنها ضربه بخوریم، اصلاً تا به حال ضربههای کاری که بر پیکرهی اسلام و مسلمین خورده است، از نفاق بوده است. از زمان خود پیغمبر و بعداز پیغمبر، ریشهی همهی اینها معلوم است چیست.
- خدعهای که آنها داشتند این نبود که بیایند چهار نفر غیر نظامی را بکشند یا بیایند چهار قدم در ایران وارد بشوند. اینها خدعه کرده بودند بیایند کلّ نظام را نابود بکنند، نابودی متوجّه خود آنها شد. در مدینه مسجد ضرار را ساختند که مسجد ضرار در برابر مسجد النّبی و پیغمبر قرار بگیرد و بتوانند ریشهی اسلام را بسوزانند و از بین ببرند. امّا به دستوری که خداوند به پیغمبر خود داد، اصلاً مسجد را خراب کردند. لذا خدعهی آنها بر علیه خود آنها شد. اگر این کار را نکرده بودند، باز یک مقدار دوام میآورند ولی با خدعهای که کردند، آنچه که میخواستند علیه مسلمین بشود علیه خود آنها شد. منافقین ضرر و زیان به ما میزنند، این حصر نسبت به آن چیزی است که در معنای خدعه وجود دارد. «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ»[11].
دروغ علّت شکلگیری نفاق
- بحث سر این است که چرا این فرقه اصلاً شکل میگیرد؟
- ریشهی آن دروغ و دورویی است. میخواهند خود را به مردم تحمیل بکنند میخوا هند استفاده بکنند، میخواهند مطامع دنیایی خود را دنبال بکنند.
- دیگران که مؤثّر در ایجاد آنها نیستند، خود آنها هستند. البتّه لقمه اثر دارد، نطفه اثر دارد. آثاری که در اعمال وضعی بشر است، اینها درست میشود امّا حالا ما بگوییم: ما مقصّر هستیم که منافقین درست شدند؟ منافقین یک فرقهای، مثل مجاهدین قبل از انقلاب بودند. اصلاً اسم آنها مجاهدین خلق بود. آنها مجاهدین فی سبیل الله بودند، اینها مجاهدرین خلق بودند. برای اینکه مردم را فریب بدهند این نام را بر روی خود گذاشتند و بعد هم در درون خود فاسد بودند، مفسد هم بودند بعد. هم آمدند خود را به نحوی نشان دادند که... البتّه به آنها اعتماد شد. ولی به یکی دو سال نشد که نیرنگهای همهی آنها برملا شد و نابود شدند. ما بگوییم ما مقصّر هستیم؟
دقّت نسبت به بیدار باشهای قرآنی در مورد منافقین
مقصریّت ما این است که ما بیدار باشهای قرآنی را دقّت نداریم. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»[12] دقّت داشته باشید. أﻻی ﺗﻨﺒﯿﻬﯿﻪ است. یعنی آگاه باشید، بیدار باش باشید، (منافقین) دشمن هستند، ظاهر خود را خیلی فریبنده درست کردند. مواظب باشید.
لزوم مقابله با منافق
اگر ما نسبت به بیدارباش قرآن بیاعتنا شدیم و این دستور قرآن را عمل نکردیم، ضربه میخوریم. هر چه ما آگاهی خود را بالا ببریم و در برابر خدعهی آنها مجهّز بشویم و بتوانیم مقابله بکنیم، هیچ ضربهای در برابر آنها نمیبینیم. هر چه کوتاهی بکنیم، ضربه میخوریم. اگر رزمندگان در تنگهی مرصاد جلوی منافقین را هم نگرفته بودند، ممکن بود بیایند به کرمانشاه هم ضربه بزنند. ممکن بود تا تهران هم میآمدند، ضربه میزدند، شکّی ندارد. ولی وقتی جلوی آنها ایستادند و آنها را نابود کردند، به همان جا بسنده شد.
نفاق مریضی روح
نفاق یک مرض روحی روانی است، مرض جسمی نیست که این منافق در وجود خود آن را دارد. فرمود: «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[13] نفرمود: «فزاده الله مرضا» نفرمود: که مرض آنها را زیاد میکند. فرمود: خود آنها را از جهت مریضی زیاد میکنیم. یعنی به آنها توسعه میدهیم در حالی که گسترش آنها در مرض است. «فَزادَهُمُ اللَّهُ» چیزی که مسلّم است این مریضی که در وجود این منافقین است، به تعبیر الآن سرطان است، قابل درمان نیست. لذا ممکن است باید آنها را کلاً از بین ببریم تا مرض آنها هم از بین برود.
دروغگویی علّت مریضی روحی منافقین
در ذیل آیه هم میفرماید: «بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» یعنی همهی آنچه که در این نفاق و این مریضی نسبت به آنها وجود دارد، به جهت آن است که این دائماً دروغ میگویند. «بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» یعنی دروغگویی در اینها نهادینه شده است، دروغ گفتن ملکهی اینها است. برای آنها اینطور شده است.
راه رسیدن به عزّت و ذلّت
پس نتیجه این است که آنچه که در دست خود انسان است و آنچه که در اختیار خود انسان است عزّت طلبی و ذلّت طلبی است. اگر انسان به دنبال ایمان راستین واقعی الهی برود، به مصادیق ایمان و مؤمنین میپیوندد. اگر که در این راستا برود، به منزلهی سقوط و نابودی و اضمحلال کامل میشود. پس خود او این را دنبال میکند.
عدم پندپذیری منافقین
یکی از خصوصیات منافقین این است که پندپذیر و مؤعظهپذیر نیستند. چون داریم: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا»[14] یعنی وقتی به آنها گفته میشود و باید هم بگوییم. از همین کلمه هم میفهمیم، ما باید آنها را مؤعظه بکنیم. امّا وقتی آنها را موعظه میکنیم، آنها مؤعظه را نمیپذیرند. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا» میگویند نخیر، «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» ما مصلح هستیم، ما میخواهیم اصلاحات را پیاده بکنیم.
پایبند به اصول و مصلح بودن صفت مسلمان واقعی
اصلاح طلبها ناراحت نشوند، این آیات قرآن است. بالاخره مسلمان واقعی این است که هم به اصول خود پایبند باشند، هم مصلح باشد. اگر کسی به اصول پایبند نباشد، بر چه جایگاهی میتواند تکیه بزند و استقامت بکند تا بتواند اصلاح بکند. اگر اصول را کنار بگذارد، هیچ وقت نمیتواند اصلاح بکند. کسی هم که اصولگرا است و در اصول پایبند است، بر یک فونداسیون قوی قرار دارد که لاجرم خود به خود جامعه را اصلاح میکند. باید مواظب باشیم که بعضی از ما میگوییم: ما اصولگرا هستیم. بعضیها میگوییم: ما اصلاحطلب هستیم.
لازم و ملزوم اصلاح طلبی و اصولگرایی
این مثل شیعه و سنی است که شیعهی واقعی سنی است و سنی واقعی شیعه است. هر که میخواهد به سنّت رسول الله عمل باید شیعه باشد. هر کسی هم شیعه باشد، به سنّت رسول الله عمل میکند. لازم و ملزوم هم هستند. اینجا هم اگر کسی بخواهد واقعاً اصولگرا باشد و به اصول و مبانی واقعی دین اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی پایبند باشد، باید مملکت را اصلاح بکند، باید مصلح باشد. اگر کسی هم بگوید: من مصلح هستم، باید پایبند به اصول باشد و الّا تکیهگاهی ندارد.
- از همین منافقین تعدادی که برگشتند و توبه کردند نظام ما آنها را بخشید.
تزلزل در اعتقادات نفاق عامل هدایت منافقین
- بله اشکالی ندارد. «إِلاَّ مَنْ تابَ»[15] داریم. اینکه ما میگوییم منافقینی هستند که دیگر هضم شدند. آن کسانی که روزنهای برای هدایت آنها وجود دارد، کسانی هستند که در اعتقادات نفاق تزلزل پیدا کردند یا اصلاً ثابت قدم نشدند. در یک راهی رفتند، به خیال اینکه این راه، راه اصلاح است. وقتی رفتند دیدند افساد است، برگشتند.
بیان خصوصیات منافقین
از خصوصیّات منافق این بود که پندپذیر نیستند. یکی اینکه عامل فساد هستند، منافق عامل فساد است. به آنها میگوییم: فساد نکن، میگوید: من مصلح هستم. یکی این است که منافق دورویی را برای مردم مصلحانه نشان میدهد که این را گفتیم. کسی که میگوید: من مصلح هستم، مثل مریضی است که فکر میکند سالم است. سرطان دارد او را نابود میکند امّا میگوید: من سالم هستم. میگویند: برو دکتر، درمان بکن، فایده ندارد. چرا فایده ندارد؟ چون شعور ندارد، دچار فقدان شعور شده است، احساس ندارد، فهم ندارد، لذا مریضی خود را هم نمیفهمد.
اضطراب و حیرانی دائمی منافقین
یکی از چیزهایی که از خصوصیات منافقین است این است که دائم در اضطراب و استرس و حیرانی و سرگردانی هستند. در واقعیت این است که ظاهر آنها هم همینطور میشود. اینها حتّی قبل از انقلاب جایگاهی در بین مبارزین نداشتند. گرچه به عنوان مبارز بودند ولی جایگاهی نداشتند. لذا قبل از انقلاب هم سرگردان بودند. جایگاه مبارزین قبل از انقلابی که منافق نبودند، مسلمان واقعی بودند، حفظ بود. وقتی هم به شهرهای خود باز میگشتند، به آنها احترام میگذاشتند امّا منافقین آن زمان جایگاهی نداشتند، انقلاب هم که شد جایگاهی نداشتند، الآن هم سرگردان هستند، همیشه سرگردان و حیران و بیچاره هستند.
علّت ایجاد این خصوصیّات در منافق
علّت همهی اینها این است که اینها اندیشه و فکر نمیکنند. اگر کسی اندیشه بکند، برمیگردد. «تَفکّرُ سَاعة خیرٌ (افضل) من عبادة سبعین سنة»[16] اگر کسی یک لحظه -این ساعت نه شصت دقیقه باشد، این ساعت در زبان عربی یعنی یک لحظهی زمانی. در زبان عربی به کمترین مصداق زمانی ساعت میگویند- فکر و اندیشه بکند، به راه اسلام برمیگردد.
عدم وجود اعتقاد صحیح در بین منافقین
منافقین اعتقاد صحیحی ندارند. ما مسلمانها باید ترفندهای منافقین را باشیم. اینها چیزهایی است که مربوط به ما میشود.
توجّه دادن قرآن به مؤمنین
در رابطه با منافقین
«أَلا إِنَّهُمْ»[17] از کلمهی ألا، ألای تنبیّه است. یعنی آگاهی به ما میبخشد که مواظب باشیم که اینها منافق هستند و منافقین بدترین هستند، یعنی از کفّار هم بدتر هستند.
وظیفهی مؤمنین
برای شکستن غرور منافقین
یکی از وظایف مسلمین در برابر منافقین این است که باید اینها را بشکنند، باید غرور آنها را بشکنند، باید تکبّر آنها را بشکنند.
تأکید قرآن بر فساد دائمی منافقین
«أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» این «هُمُ الْمُفْسِدُونَ» تأکید بر این دارد که اینها دائماً در فساد هستند. دائماً در فساد ایجاد کردن هستند. دائماً در افساد هستند.
رسوا شدن انسان
به دلیل دنبال نکردن راه خدا
و آنچه که در این راستا مهم است این که هر کسی بخواهد زرنگی بکند و در غیر راه خدا برود، رسوایی به دنبال دارد. ارشاد و موعظهی آنها لازم است «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ»[18] امّا آنها نمیپذیرند، بیاثر است.
خرد کردن مؤمنین
یکی از خصوصیات منافقین
(منافقین) خود را برتر میدانند. یکی از خصوصیات منافقین این است که مؤمنین را خرد میکنند. به قول یکی از دوستان میگفت: برای اینکه دیوار خود را نمایان بکنند، دیوار همه را خراب میکنند. ده تا باغ در مزرعهای باشد، برای اینکه دیوار باغ خود را نشان بدهد، میرود همه را خراب میکند، فقط دیوار او بماند.
تخریب انسانهای مشخّص به دست منافقین
یکی از خصوصیّات منافقین این است که آدمهای مؤمن و متشخّص جامعه را خراب میکنند، علیه آنها شب نامه میدهند، علیه آنها چه کار میکنند که آنها را خراب بکنند برای اینکه خود را درست نشان بدهند، برای اینکه بگویند: ما هستیم. میخواهند خودنمایی بکنند، خود را برتر میدانند.
نهایت تسلیم نشدن در برابر خدا
نهایت تسلیم نشدن در برابر ذات احدیّت، سفاهت میشود. تسلیم حق نشدن از خصوصیّات سفهاء است.
وظیفه بودن افشا کردن منافقین
برای ما یک وظیفهای است که باید به دنبال اینکه آگاه باشیم «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» باید اینها را افشا بکنیم، باید چهرهی منافقین را برای مردم برملا بکنیم که مردم بدانند، دشمن و دوست آنها چه کسی است.
جهل بدترین خصوصیّت منافقین
بدتر از همهی اینها -که سه چهار تعبیر هم در این آیات دارد- جهل آنها است «وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ»[19]، «لا یُبْصِرُونَ»[20]، «وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ»[21] درد همهی منافقین بر اینکه در جهالت و لجنزار واقع شدهاند، جهل آنها است.
جهل مرکّب منافقین
منتها جهلی است که جهل بسیط نیست، جهلی است که جهل مرکّب است. قطع دارند راهی که دارند میروند، برای آنها سعادت است. نه سعادت الهی، فکر میکنند همه چیز برای آنها در همین دنیا است و همین را باید طی بکنند. لذا به این جهل مرکّب پیش میروند و هیچ وقت هم هدایت پیدا نخواهند کرد.
[1]- جامع أحادیث الشیعة (للبروجردی)، ج 24، ص 238.
[2]- سورهی بقره، آیه 8.
[3]- همان، آیه 14.
[4]- سورهی اسراء، آیه 7.
[5]- سورهی فاطر، آیه 3.
[6]- سورهی بقره، آیه 9.
[7]- همان، آیه 12.
[8]- همان، آیه 11.
[9]- همان، آیه 12.
[10]- سورهی بقره، آیه 9.
[11]- سورهی بقره، آیه 9.
[12]- همان، آیه 12.
[13]- همان، آیه 10.
[14]- همان، آیه 11.
[15]- سورهی مریم، آیه 60 و سورهی فرقان، آیه 70.
[16]- الهدایا لشیعة أئمة الهدى (شرح أصول الکافی للمجذوب التبریزی)، ج 1، ص 207.
[17]- سورهی بقره، آیه 12.
[18]- همان، آیه 11.
[19]- همان، آیه 13.
[20]- همان، آیه 17.
[21]- همان، آیه 12.
TafsirRezvan_02_8_20_8_9_009