تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 20 (صفات منافقین ) جلسه 31
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 8 تا 20 جلسه 31
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
72 جلسه شرح ویژگیهای منافقین
--------------------------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8)
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَةُ الدّائِمَةُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (9) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (10)
خیر خواه نبودن منافقین
در باب توصیف منافقین و بیان خصوصیّات کرداری و رفتاری منافقین ذیل آیات هشتم تا بیستم سورهی مبارکهی بقره به ترک نصیحت مؤمنین رسیدیم. یکی از خصوصیّاتی که منافقین دارند این است که خیر خواه نیستند. مراد از نصح و نصیحت در این باب یعنی خیر خواه بودن. آن وقت نصح و نصیحت در اینجا، هر چیزی به حسب حال خود آن چیز است. نصح الله یعنی اطاعت اعتقادی و عملی خداوند و هیچ شکّ و ریبی در اعتقادات نداشتن است. نصح اهل بیت هم یعنی اطاعت و محبّت داشتن به آنها، فرمانبردار بودن از آنها.
روایاتی را عرض کردیم. در یکی از این روایات دو اشتباه ادبی بیان شده بود که اصلاح کنم. روایتی که از حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) بود به آدرس کافی و محاسن موجود است و نقل شد: «مَنْ مَشَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ ثُمَّ لَمْ یُنَاصِحْه»[1]، «مَنْ مَشَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ ثُمَّ لَمْ یُنَاصِحْه»[2] ما این را نصح خواندیم که غلط خواندیم. همچنین «و کان اللَّه تعالى خصمه» که ظاهراً ما این را مرفوع خواندیم.
ترک اعانه به مؤمنین
امّا به دنبال ترک نُصح و نصیحت و عدم خیر خواهی منافقین نسبت به خدا و ائمّه و نسبت به مؤمنین، بحث بعدی را بیان کردند که سیزدهم خصوصیّت منافقین است. اینکه تارک کمک کردن به مؤمنین هستند. اعانهی به مؤمنین ندارند، اعانه به مؤمنین را ترک میکنند و اهتمام به امور مسلمین نخواهند داشت. یعنی برای آنها مهم نیست که مسلمین چه مشکلاتی دارند، اگر به آنها مراجعهای شود و حاجتی برای آنها بیاید، آنها اهتمامی قائل شوند.
پایبندی و اهتمام به امور مسلمین
در کتاب کافی و جامع السّعادات، روایتی را رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَنْ لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[3]، «مَن إصبَحَ لا یَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[4] کسی که به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد اصلاً مسلمان نیست.
یا حضرت رسول اکرم روایتی دیگری را در جامع السّعادات و کتاب کافی فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا (لم) یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُم»[5] میفرماید کسی که شب خود را صبح کند، روز خود سپری کند، عمر خود را طی کند و اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد «فَلَیسَ مِنهُم» او از مؤمنین حساب نمیشود.
باز در روایت دیگری فرمودند: «وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی»[6] کسی که بشنود صدای مردی را در حالی که دارد صدا میزند، ندا میدهد «یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» و او، آن شخص را اجابت کند مسلمان نیست. این روایت هم در تهذیب الاحکام، و جامع السّعادات همان آدرس روایت قبلی است.
بخل ورزیدن در برآورده کردن حاجت مؤمنین
روایتی از حضرت باقر آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) نقل شده است در کافی و در کتاب جامع السّعادات هم موجود است. «مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ الْقِیَامِ لَهُ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا ابْتُلِیَ بِمَعُونَةِ مَنْ یَأْثَمُ عَلَیْهِ وَ لَا یُؤْجَرُ»[7]، «مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ الْقِیَامِ لَهُ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا ابْتُلِیَ بِالقِیام بِمَعُونَةِ مَنْ یَأْثَمُ عَلَیْهِ وَ لَا یُؤْجَرُ»[8] کسی که نسبت به کمک نمودن برادر مسلمان خود اقدامی نکند و به کمک کردن به برادر مسلم خود بخل بورزد و اینکه قیام کند یعنی در برآورده کردن حاجت او اقدام کند «ابْتُلِیَ» مبتلا ود به اینکه باید قیام و اقدام کند «بِمَعُونَةِ مَنْ» به کمک کردن کسی که «یَأْثَمُ عَلَیْهِ» یعنی بر او ظلم میکند. «وَ لَا یُؤْجَرُ» هیچ اجر و پاداشی هم به دنبال نخواهد داشت.
یک شعری است که قدیمیها خواندند که (هر که از خراجات شاه فراری شود، توبره کش غول بیابان شود). مواظب باشید اگر بخل ورزیدید از اینکه یک مسلمان را دستگیری کنید، کاری به جایی میرسد که باید برای کار کسی که به شما ظلم میکند اقدام کنید.
کمک به ظالم جزای کمک نکردن به برادر مسلمان
- یک بار دیگر حدیث را میخوانید.
- «مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ» کسی که نسبت به کمک نمودن به برادر مسلمان خود بخل ورزد، «وَ الْقِیَامِ لَهُ» و همچنین به اینکه اقدام کند، به پاخیزد برای اینکه حاجت او را برآورده کند «ابْتُلِیَ بِالقِیام بِمَعُونَةِ مَنْ یَأْثَمُ عَلَیْهِ» آن وقت به معونه و کمک کردن کسی مبتلا میشود که علیه او ظلم میکند. «وَ لَا یُؤْجَرُ» پاداش و اجری هم بر او صورت نخواهد گرفت. اگر «أَخِیهِ الْمُسْلِمِ» را معونه کردید خیلی فوائد دارد، اجر دنیا و اخری برای او در روایات بیان شده است که آن را میخوانیم، امّا اگر به انجام کمک و برآورده شدن حاجت برادر مسلم خود اقدام نکردید آن وقت مبتلا به ظالم میشوی و باید ظالم را کمک کنید.
بیتوجّهی به برآورده کردن حاجت برادر مؤمن
از حضرت صادق آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) روایت شده است: «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِیعَتِنَا أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ وَ اسْتَعَانَ بِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُعِنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ»[9] هر کسی از شیعیان ما اگر کسی از برادران مسلمان او آمد و طلب کمک در حاجتی یا در نیازی کرد و او «فَلَمْ یُعِنْهُ» (اعنی، یعنی، یعنه) کمک نکرد، «وَ هُوَ یَقْدِر» در حالی که او قادر بود که کمک کند. «ابْتَلَاهُ اللَّهُ تَعالی-عَزَّ وَ جَلَّ (ثواب الاعمال)- بِأَنْ یَقْضِیَ حَوَائِجَ عَدُوٍّ مِنْ أَعْدَائِنَا» مبتلا میکند خدای تعالی او را به اینکه حوائج دشمنی از دشمنان ما را برآورده کند. «یُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» که به واسطهی این اعمال او را معذّب دارد. این یک روایت است. حدیث منقول از حضرت صادق (علیه السّلام) در ثواب الاعمال و جامع السّعادات ذکر شده است.
- میشود تکرار کنید. خدا او را مبتلا میکند...
- «ابْتَلَاهُ اللَّهُ تَعالی-عَزَّ وَ جَلَّ (ثواب الاعمال)-» میفرماید خدا او را مبتلا به این میکند که «بِأَنْ یَقْضِیَ حَوَائِجَ عَدُوٍّ مِنْ أَعْدَائِنَا» دشمنی که از دشمنان ما است. «یُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» که آن وقت به واسطهی این اعمال او را معذّب میدارد.
بخل ورزیدن و خیانت به خدا و پیامبر
روایت دیگری که حضرت صادق آل محمّد نقل شده است. کافی جلد دو، صفحهی 367، حدیث یک. جامع السّعادات، جلد دو صفحهی 30.
«أَیُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ قادرُ عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِهِ»[10] هر مؤمنی منع کند از مؤمنی چیزی را که به آن احتیاج دارد و نگذارد که او آن را استفاده کند در حالی که قادر به آن است که این کار را بکند، میتواند آن را در اختیار او بگذارد که از آن استفاده کند «أَوْ مِنْ عِنْدِ غَیْرِه» یا از نزد غیر خود، خود او ندارد میتواند از کسی دیگر بردارد، «أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ»؛ «أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» خداوند او را روز قیامت برمیانگیزد در حالی که صورت او سیاه است «مُسْوَدّاً وَجْهُهُ». «مُزْرَقَّةً عَیْنَاه» این دیگر خیلی بد است. کاسهی چشمان او سفید میشود یعنی چشمان او برمیگردد. «مَغْلُولَةً یَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ» در حالی که دستهای او را غل کردند و به گردن او بستند. «فَیُقَالُ» پس گفته میشود «هَذَا الْخَائِنُ الَّذِی خَانَ اللَّهَ تعالی وَ رَسُولَهُ» میفرماید این آن خیانت کاری است که به خدای تعالی و رسول خیانت کرده است «ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ» سپس امر میشود که او را به آتش ببرند.
کسی که به برادر مسلم خود کمک نکند، کسی که بخل نگذارد برادر مؤمن احتیاجات خود را از سمت او و از جهت او برآورده کند خیانت به خدا کرده است، خائن به خدا و رسول الله است.
مسئولیّت شرعی و قانونی شخص ضامن
در بحث ضمانت، اگر کسی تضمین بر کسی کرد، باید این را بداند که شرعاً و قانوناً ضامن مدیون است. لذا باید ضامن کسی شوید که قادر بر این باشد که بتواند حاجت او را برآورده کند. نگفتند «لم یقدر»، بلکه گفتند «قادِرٌ عَلَیه» قادر است که آن را انجام بدهد. یک وقت طرف قادر نیستید که هیچی. شما قدرت ندارید که انجام دهید. شخصی وام میگیرد و قدرت ندارد آن را پرداخت کند و شما ضامن هستید. شما میدانید که او نمیتواند بدهد، شما باید بدهید.
- نه اگر خود شما نیاز داشته باشید که خود شما در اولویت هستید. باید واجب النّفقه را خرج کنید، خود شما مثلاً مقروض هستید. اگر نیاز ندارید باید قرض بدهید.
- شخص آن را نمیدهد.
- ببینید این چیز که شما فکر میکنید که اگر کمک کنید چیزی از شما کم نمیشود که نیست. مثلاً شما به دریا بزنید و خیس نشوید! نه، اگر خواستید طبق این روایت جزء مصداق کسانی قرار بگیرید که برای مسلمین تعاون دارید و به عنوان یک کمک کننده برادر مسلم خود هستید، نه اینکه چیزی ندهید. بعضی وقتها باید خرج کنید.
اعانه در راه صلاح فرد
- شخص معتاد است.
- اگر واقعاً بحث این میشود که کمک کردن به این معتاد از جهت این است که باید به عنوان یک مریض قلمداد میشود که باید او را کمک کنید که هیچ. یک وقت نه شما پول بدهید او مواد مصرف میکند و اعتیاد پیدا میکند یا به اعتیاد خود ادامه میدهد. آن کمک به ظلم میشود و فرق میکند. اینجا در راه صلاح است. یعنی کمک کردن به برادر مسلم در راه صلاح است، نه در راهی که بخواهد ظلم کند. نه، آن وقت اعانه به ظلم میشود. شما که اعانه به ظلم ندارید. اعانه به اخیه المسلم در راهی که صلاح است، در راهی که معروف است.
ساکن نشدن در بهشت
با بخل ورزیدن نسبت به بنده مؤمن
از حضرت صادق نقل فرموده است: «من کانت له دارٌ و احتاج مؤمن إلى سکناها فمنعه إیّاها قال اللَّه تعالى یا ملائکتی أبخِل عبدی على عبدی بسکنى الدّنیا و بعزّتی و جلالی لا یسکن جنانی أبدا»[11]، «مَنْ کَانَتْ لَهُ دَارٌ فَاحْتَاجَ مُؤْمِنٌ إِلَى سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلَائِکَتِی أَ بَخِلَ عَبْدِی عَلَى عَبْدِی بِسُکْنَى الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَسْکُنُ جِنَانِی أَبَداً»[12]، «مَنْ کَانَتْ لَهُ دَارٌ فَاحْتَاجَ مُؤْمِنٌ إِلَى سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِکَتِی أَ بَخِلَ عَبْدِی عَلَى عَبْدِی بِسُکْنَى الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی لَا یَسْکُنُ جِنَانِی أَبَداً»[13] میفرماید کسی که یک خانه دارد، ماشین دارد، میخواهد برود، یک مؤمنی هم میخواهد سوار شود، ولی او بخل بورزد و نگذارد سوار شود یا خانه را ندهد او ساکن شود. «فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا» یعنی منع کند آن کسی را که بخواهد در آن اسکان پیدا کند. «قال اللَّه تعالى یا ملائکتی» خدا به ملائکه دستور میدهد «أبخل عبدی على عبدی بسکنى الدّنیا» این بندهی من بخل ورزید به آن بندهی من که در این دنیا سکونت پیدا کند «و بعزّتی و جلالی» به عزّت و جلالم قسم «لا یسکن جنانی أبدا» هیچ وقت اینها در بهشت من ساکن نخواهند شد. آدرس این حدیث، از کتاب کافی و وسایل الشّیعه است.
ضایع کردن حرمت خدا با استخفاف مؤمن
حدیث بعدی از حضرت صادق که نقل شده است از جماعتی که نزد حضرت مشرّف شدند. بعد پرسیدند: «مَا لَکُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا»[14] حضرت فرمودند چه شده است که شما ما را با استخفاف برخورد میکنید. «فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ» در بین جمعیّت کسی از اهل خراسان بود «فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ» (معاذ الله) ما به خدا پناه میبریم، آن هم «لِوَجْهِ اللَّهِ»، «أَنْ نَسْتَخِفَّ بِکَ» از اینکه ما شما استخفاف و کوچک بشماریم. «أَوْ بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِکَ» یا به چیزی از دستورات شما. «فَقَالَ بَلَى إِنَّکَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِی» حضرت رو به او کرد و فرمود: تو «إِنَّکَ» به درستی که خود شما «أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِی» از کسانی هستی که به من استخفاف ورزیدی.
«فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّهِ أَنْ أَسْتَخِفَّ بِکَ» (معاذ لوجه الله) که من به شما استخفاف کرده باشم. «فَقَالَ لَهُ وَیْحَک» حضرت فرمود وای به حال شما. «أَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَانا» آیا شما صدای فلانی را نشنیدی؟ «وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَةِ» و شما نزدیک جحفه بودی. «وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ احْمِلْنِی قَدْرَ مِیلٍ فَقَدْ وَ اللَّهِ عَیِیتُ (أعییت-جامع السّعادات)» شما از اینکه او را ببرید و سوارکنید سر خود را بلند نکردید. «وَ اللَّهِ عَیِیتُ (أعییت-جامع السّعادات) وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً» پس شما اعتنایی نکردید و قسم به «لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ» تو به او استخفاف کردی «وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فَبِنَا اسْتَخَفَّ» کسی که به مؤمنی استخفاف کرده است به ما استخفاف کرده است. «وَ ضَیَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» حرمت خدای عزّ و جل را ضایع کرده است. حریم خدا را ضایع کرده است.
بیاهمّیّتی به درخواست شخص مؤمن
یعنی اگر یک مؤمن واقعاً نیاز به ما داشت ما باید اعتنا کنیم، نه اینکه اعتنایی نداشته باشیم. شخص دارد التماس میکند باید او را کمک کنید. «فَقَدْ وَ اللَّهِ عَیِیتُ (أعییت-جامع السّعادات)» به خدا قسم من واماندم «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً» امّا شما سر بلند نکردید، یعنی اعتنا نکردید. حالا هم داریم، در خیابان میبینیم کسی ایستاده است و باران هم میآید. میگوییم به ما ربطی ندارد و توجیهاتی میآوریم. «عَیِیتُ (أعییت-جامع السّعادات)» من واماندم، امّا شما «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً» شما سر خود را بلند نکردید. «لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ» به او استخفاف کردی، «وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فَبِنَا اسْتَخَفّ» کسی که به مؤمنی استخفاف کند به ما استخفاف کرده است. «وَ ضَیَّعَ حُرْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» حرمت خدای عزّ و جل را ضایع کرده است. این حدیث در دو کتاب کافی و جامع السّعادات ذکر شده است.
[1]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 363، ح 4.
[2]- المحاسن، ج 1، ص 98، ح 64.
[3]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 164، ح 5.
[4]- جامع السّعادات، ج 2، ص 236.
[5]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 164؛ جامع السّعادات، ج 2، ص 236.
[6]- تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج 6، ص 175، ح 46؛ جامع السّعادات، ج 2، ص 236.
[7]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 366، ح 1.
[8]- جامع السّعادات، ج 2، ص 235.
[9]- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص 249؛ جامع السّعادات، ج 2، ص 235.
[10]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 367، ح 1.
[11]- أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 352.
[12]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 367، ح 3.
[13]- وسائل الشیعة، ج 16، ص 388، ح 3.
[14]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 8، ص 102، ح 73؛ جامع السّعادات، ج 2، ص 236.
TafsirRezvan_02_8_20_8_9_031