تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 20 (صفات منافقین ) جلسه 35
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 8 تا 20 جلسه 35
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
72 جلسه شرح ویژگیهای منافقین
--------------------------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8)
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَةُ الدّائِمَةُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (8) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (9) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (10)
توصیفات مرحوم طیب اصفهانی
مرحوم طیّب اصفهانی 16 وصف را در توصیف منافقین آوردند که امروز اینها را جمعبندی میکنم.
پاداش احسان به دیگران در روز قیامت
روز گذشته یک روایتی را خدمت شما عرض کردیم که حقّ مطلب آن ادا نشده است و سزاوار دانستم که یک اشارهای بکنیم. روایتی که در کافی نقل شده است: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ طَلَبَ وَجْهِ اللَّهِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ یَغْفِرُ فِیهَا لِأَقَارِبِهِ وَ جِیرَانِهِ وَ إِخْوَانِهِ وَ مَعَارِفِهِ»[1] از اینجا به بعد (منظور ما است) «وَ مَنْ صَنَعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیَا» و کسی که در دنیا در حقّ او احسان نموده است، «فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ» پس وقتی که روز قیامت رسید، «قِیلَ لَهُ» بر او گفته میشود: «ادْخُلِ النَّارَ» به آتش داخل شو. «فَمَنْ وَجَدْتَهُ فِیهَا صَنَعَ إِلَیْکَ مَعْرُوفاً فِی الدُّنْیَا» پس هر کسی را که یافتی در دنیا به تو احسان کرده بود، «فَأَخْرِجْهُ» پس او را خارج بکن. «بِإِذْنِ اللَّهِ» از آتش به اذن خداوند. «إِلَّا أَنْ یَکُونَ نَاصِباً» الّا اینکه از دشمنان اهل بیت باشد.
توصیفات شانزدهگانهی مرحوم طیّب از منافقین
مرحوم طیّب اصفهانی در اطیّب البیان 16 صفت را برای منافقین آورده است که همهی آنها را مختصراً عرض میکنم.
1) دورویی منافقین
اوّلین وصف آنها دروویی و دو زبانی است که این صفت در خود کلمهی نفاق وجود دارد.
2) ایذاء و آزار دیگران
دومین وصف آنها ایذاءاست. ایذاء به معنای با زبان اذیّت کردن است. در سورهی مبارکهی احزاب میفرماید: «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً»[2] شاهد مثال «یُؤْذُونَ» است که فعل مضارع دلالت بر ملکه و استمرار نسبت به مؤمنین و مؤمنات دارد.
3) صفت ظلم در منافقین
سومین مورد آن ظلم است که راجع به ظلم هم به سه آیه اشاره میکنم. «إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ»[3] (منافقین) دائماً نسبت به مردم در ظلم هستند و همچنین در سورهی مبارکهی ابراهیم داریم میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ»[4] گمان نکنید خدا نسبت به کسانی که ظلم میکنند، غفلت دارد. «یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» عمل میکنند و متّصف به ظلم هستند یا در سورهی مبارکهی شعراء میفرماید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونََ»[5] اینها توصیف منافقین به ظلم کردن است.
ظلم منافقین به عموم مردم
در آیهی اوّل ظلم کردن آنها هم به ناس است. یعنی مؤمن و مسلمان فرق نمیکند، به همه ظلم میکند.
4) صفت تحقیر در منافقین
صفت چهارم آنها تحقیر است. تحقیر یعنی اینکه مردم را کوچک بشمرد. فرق هم نمیکند که باشد، غنی باشند یا فقیر باشند. مستمند باشند یا غیر مستمند باشند. مسکین باشند. فرق ندارد. در هر حالی به یک نحوی آنها را کوچک میشمارند و تحقیر میکنند.
5) اهانت کردن منافقین
پنجمین مورد اهانت است. اهانت یعنی توهین کردن، خوار شمردن. از «هَون» است. «هَون» یعنی سبک کردن یک کسی.
تحقیر دیگران به معنای جنگ با پیامبر
در وسائل الشّیعه است که رسول اکرم فرمود: «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی»[6] اگر کسی بنده و دوست من را سبک بکند و به او توهین بکند، مترصد بر جنگ با من شده است. البتّه این روایت قدسی است.
6) تفتیش عیوب
ششمین صفت آنها طلب عثرات بر مؤمنین و تفتیش از عیوب است. یعنی به دنبال لغزشهای کسی باشد و از آنها پیجویی بکند. به دنبال این باشد یک انگی برای طرف بتراشد. به قول خود ما عیبتراشی میشود. این هم از صفات منافقین است که در سورهی مبارکهی نور میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»[7] آنها به دنبال این هستند که فحشا را در جامعه شیاع بدهند و دنبال بکنند. در اینجا دنبال عیبتراشی برای این و آن هستند.
7) تعییر و سرزنش کردن
هفتمین وصف منافقین تعییر و سرزنش کردن است. سرزنش کردن کسی به کاری که انجام داده است یا عیبی که دارد. پای او شل است یا نابینا است. قد او کوتاه است. یا اصلاً یک گناهی کرده است.
8) غیبت کردن
هشتمین مورد که فصّل بیان شد، غیبت کردن است. خصوصیت منافق این است که همیشه غیبت میکند.
9) بهتان زدن
نهمین مورد بهتان زدن است «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً»[8] از توصیف منافقین است بر اینکه به دنبال این هستند که به دیگران بهتان بزنند.
- معنای «یَرْمِ» چیست؟
- یعنی او را متّهم کردن. «یَرْمِ بِهِ» یعنی به واسطهی آن، آنها را متّهم میکنند. «فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً».
10) نمّامی کردن
دهمین مورد نمّامی است که آن را هم مفصّل بیان کردیم. نمّامی، سخنچینی و بردن و آوردن حرف. در سورهی مبارکهی قلم میفرماید: «وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ»[9] کسی که مدام به هم میبافد. «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمیمٍ»[10] به نمّامی کردن. «مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیمٍ»[11] که شاهد مثال آن به نمیم است که نمّامی میکند، سخنچینی میکند، حرف را میبرد و میآورد.
11) سوءظن به خدا و مخلوق خدا
یازدهمین توصیف منافقین در تفسیر اطیّب البیان این است که اینها دائماً سوء ظن به خالق و مخلوق دارند. قرآن در سورهی مبارکهی حجرات میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[12] مواظب باشید که اثم آن گناهی است که همراه با ظلم است. بعضی وقتها سوء ظن منجر به ظلم به کسی میشود.
12) تارک نصح بودن منافقین
دوازدهمین وصف منافقین این است که تارک نصیحت مؤمنین. تاریک نصح هستند. یعنی اصلاً خیرخواهی در وجود آنها نیست. آدم منافق هیچ وقت خیرخواه کسی نیست. برعکس به دنبال شر درست کردن است.
معنای نُصح به خدا و اهل بیت و مؤمنین
خیرخواهی بودن، نصح نسبت به خداوند یعنی مطیع خداوند بودن در اعتقاد نسبت به توحید و نسبت به صفات حضرت حق اعتقاد قاطع داشتن و فرمانبردار مطلق بودن و بندگی مطلق در برابر ذات احدیّت است. نصح اهل بیت هم یعنی اطاعت و مؤدّت داشتن نسبت به آنها. نصح به مؤمنین هم یعنی خیرخواه آنها بودن که این منافقین هیچ کدام از اینها را رعایت نمیکنند.
13) ترک اعانهی مؤمنین
سیزدهمین صفت منافقین این است که آنها تارک اعانهی به مؤمنین هستند، یعنی نسبت به مؤمنین هیچ اعانهای نخواهند داشت. برعکس اگر بتوانند یک ضربهای هم به آنها میزنند.
حضرت رسول اکرم در روایتی که در جامع السّعادات نقل شده است فرمود: «مَن اصبح لا یهتمَّ بِأمورِ المُسلمینَ فَلیسَ بِمسلم»[13] کسی که منافق است، هیچ وقت اهتمام نسبت به امور مسلمین ندارد، اهتمامی در وجود او نیست.
14) ترک اعانهی به ذریّهی رسول خدا
چهاردمین مورد که در سیزدهمین مورد نهفته است امّا این را برای تأکید آوردند و آن را به عنوان یک صفت خاص قرار دادند تارک اعانهی به ذریّهی رسول الله است. منافقین نه تنها اعانهی به ذریّهی رسول الله ندارند، بلکه اگر بتوانند دشمنی و عداوت ایجاد میکنند. تا میتوانند بر علیه ذریّهی رسول الله عمل میکنند.
15) منع حقوق مؤمنین
پانزدهمین وصف آنها منع حقوق مؤمنین است. حقوق مؤمنین را از آنها منع میکند. مانع رسیدن مؤمنین به حقوق خود میشوند. حقوق هم اعمّ از حقوق مالی، جانی، دینی، عرضی و حریم مؤمنین است. همه را در هم مینوردد. طبع منافق این است. برای پلیدی خو گرفته است و چنان زندگی میکند که همیشه، در هر حالی به دنبال نقشه است.
همهی این توصیفاتی که کردیم در «یُخادِعُونَ اللَّهَ»[14] در این کلمهی خدعه است، همهی اینها نیرنگهای این منافقین است. منتها شکلهای آن مختلف شده است. توصیفات خدعه و نیرنگ آنها را اینگونه بیان در آیات و روایات فرمودهاند و مصداق آنها را مشخّص کره است.
16) ایجاد دشمنی بین مؤمنین
و آخرین وصفی که مرحوم طیّب اصفهانی (رحمة الله علیه) نسبت به منافقین در اطیّب البیان آورده است، دشمنی ایجاد کردن بین مؤمنین است. عداوت با مؤمنین کردن است. مدام بین بین مؤمنین دشمنی درست میکنند. همه را به هم میزنند. الآن در جامعهی ما خیلی واضح است. آن کسانی که چهرهی منافقانه دارند، معمولاً میآیند به یک نحوی بین علما و مراجع و بزرگان را به هم بریزند، آنها را دشمن هم قلمداد بکنند و جالب این است که بعضی وقتها مطالبی را حتّی از نظر علمی بیان میکنند، برای اینکه بین علما و بزرگان عداوت ایجاد بکنند که منجر به عداوت بین مؤمنین عوام مردم میشود و همهی جامعه را به هم میریزند.
هوشیار شدن جوامع امروزی نسبت به منافقین
در جامعهی فعلی مردم نسبت به جوامع قبلی و حتّی صدر اسلام خیلی با معرفتتر هستند، باسواد هستند. تا یک حدّی خود آنها خوب و بد را تشخیص میدهند. یعنی کار منافقین یک مقدار مشکل شده است، به جهت اینکه آنها (مردم) میدانند و معرفت هم دارند، کمتر میشود اینها در مردم اثر بکند ولی بالاخره بیاثر هم نیست. باید مواظب باشیم که نفاق در بین جامعه بر ایمان پیروز نشود.
ویژگی ایمان واقعی
ایمان واقعی همان بود که توصیفات آن را در ذیل آیات اوّل سورهی مبارکهی بقره عرض کردیم که همیشه باعث ایمنسازی است. مؤمنین کسانی هستند، متّقین کسانی هستند که امنیتساز هستند، رستگارساز هستند. اصلاً ایمان به معنای همین است، امنیتآور هستند، باعث امنیت میشوند.
اثر گسترش ایمان در جامعه
هر چه ما ایمان را در جامعه گسترش بدهیم و مردم را به معارف آل الله آگاه بکنیم که قرآن و اهل بیت هستند، آن وقت این نفاق و این مشکلات دیگر در جامعه ریشه نمیکند، حنای آنها دیگر رنگی ندارد امّا اگر ما غافل بشویم از آنچه که باید و شاید است عمل بکنیم، آنها نفاق را در جامعه گسترش میدهند، فحشا و همه چیز را شیوع میدهند. چه فساد را، چه ظلم را، مدام همه را در جامعه گسترش میدهند و بالاخره بین مؤمنین را به هم میریزند، باعث عداوت و دشمنی بین مؤمنین میشوند و جامعه سر از ناکجا آباد درمیآورد.
فاسق شدن در اثر هوشیار نبودن نسبت به منافقین
ناکجا آباد، آنجایی است که اصلاً برای انسان ترسیم نشده است. لذا اگر در آن راه قرار گرفتیم، فاسق میشویم. ناکجا آباد جایی است که انسان را به ورطهی فسق میرساند. یعنی انسان را از جلد انسانیّت خود خارج میکند.
خارج شدن فاسق از حیثیّت انسانی خود
در قرآن هم تعبیرات به فاسق دارد، این نکته مهم است که آنها از آن حیثیّت انسانی و از جلد ماهوی انسانی خارج میشوند، «کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[15] میشوند. این «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» بل اضراب است. یعنی حیوانها و انعام، چهارپایان بر اینها شرافت دارند.
اثر خارج شدن انسان از حیثیّت انسانی خود
اگر کسی به توصیفات حقیقی و واقعی انسانی نائل نشود، کار او منجر به توصیفات و وصفهای منافقانه و کفرآمیز میشود که انسان را از ورطهی انسانیّت خارج میکند و اگر انسان از ورطهی انسانیّت خارج شد، دیگر آدم کشی و ظلم و عداوت و اینها بین انسانها به وجود میآید، نسبت به موجودات دیگر هم رحمی ندارد. راحت آدم میکشند، راحت ظلم میکنند و هر چه بخواهد در این باب فعّال ما یشاء باشند، میروند.
عدم موفقیّت منافقین در خدعههای خود
آنها (منافقین) سر به جایی بند نمیکنند. یعنی هر چه هم پیش بروند در نهایت شکست میخورند. نفاق در هر صورتی منجر به شکست و نابودی است و همیشه خود آنها به دست خود، خود را از بین میبرند. چون چنان غروری در آنها ایجاد میشود -آن وصف حالی آنها است- و به خود متکّی میشوند و در آنها اعتماد به نفس بیجهتی از جهت عجب و غرور ایجاد میشود که دیگر فکر نمیکنند دارند چه کار میکنند. قصهی همان مرصاد که برای منافقین پیش آمد و به راحتی خود را آوردند در معرض مرگ نابودی قرار دادند. منافقین اینگونه هستند. البتّه در هر زمانی همینطور است.
اهمّیّت آگاهی در برابر منافقین
اگر ما بتوانیم به سرعت، قبل از اینکه آنها بخواهند حرکتی بکنند -چون بالاخره حرکات آنها صدماتی و لطماتی را به جامعه میزند- ما باید آگاهی داشته باشیم. قرآن هم فرمود: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»[16] اینها فساد میکنند و مفسد هستند. فاسد نیستند، بدتر هستند، مفسد هستند.
لزوم افشاگری در مورد منافقین
اگر ما همیشه چهرهی منافقین را افشاگری بکنیم، دیگر نمیتوانند به ما ضربه بزنند. اگر اوّل انقلاب یک مقدار بیشتر آن دست اندر کارهای ردیف اوّل مواظبت میکردند، ما چهرههای پاکی مثل بهشتیها را از دست نمیدادیم. امّا بالاخره گرچه کوتاهی شد امّا خون آنها هم باعث درخشش قلوب مؤمنین نسبت به حقیقت شد و واقعیتهایی که داشتیم در طول تاریخ همیشه اینطور بوده است و خواهد بود. ما باید مواظب باشیم که منافقین در جامعهی ما ذی نفوذ نشوند.
[1]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 197، ح 6
[2]- سورهی احزاب، آیه 58.
[3]- سورهی شوری، آیه 42.
[4]- سورهی ابراهیم، آیه 42.
[5]- سورهی شعراء، آیه 227.
[6] - وسائل الشیعة، ج 12، ص 266، ح 3.
[7]- سورهی نور، آیه 19.
[8]- سورهی نساء، آیه 112.
[9]- سورهی قلم، آیه 10.
[10]- همان، آیه 11.
[11]- همان، آیه 12.
[12]- سورهی حجرات، آیه 12.
[13]- جامع السّعادات، ج 2، ص 236.
[14]- سورهی بقره، آیه 9.
[15]- سورهی فرقان، آیه 44.
[16]- سورهی بقره، آیه 12.
TafsirRezvan_02_8_20_8_9_035