آیه 23 | شکّ در نزول و مبارز طلبی | جلسه 4
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۳ جلسه 4
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
12 جلسه تفسیر آیه بیست و سوّم
--------------------------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و اگر درباره کتابى که ما بر بنده خودمان (پیامبر) فرو فرستادهایم شک و تردیدى دارید (لااقلّ) یک سوره، همانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از خدا، براى این کار دعوت کنید اگر راست مىگویید (یعنى اگر شما به تنهایى قدرت معارضه ندارید از همکاران خویش نیز در این امر کمک بگیرید).
تفسیر سوره مبارکه بقره - آیه 23
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
دو جهت برای اثبات اعجاز قرآن کریم
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ[1] در بحث اعجاز قرآن و ماهیت اعجاز باید دو بحث را دنبال کنیم. یکی اینکه اصل اعجاز را باید ما بفهمیم، اینکه اعجاز قرآن یعنی چه، معجزه قرآن به چه جهتی است و چگونه است؟ در اینجا عرض کردیم دو جهت برای اعجاز قرآن در این آیه فرموده است: یکی اینکه خود قرآن «آیةٌ مُعجزَه» یعنی خود قرآن یک آیه و نشانهای از معجزهها است، خود معجزه است، از جهت کلمات و از جهت فصاحت و بلاغت و از جهت اینکه غیب و امثال اینها را بیان میکند. یکی هم از جهت اینکه به آن کسی که نازل شده است خود خارق العاده است، به گونهای نیست که هر کسی بتواند اینگونه آیات و این کلمات را بتواند بیاورد.
أُمّی بودن آیات قرآن کریم
به گونهای که حضرت رسول اکرم فرمودند: أمّی است یعنی سواد خواندن و نوشتن ندارد، همانطور که متولّد شده است همانگونه است. پیش کسی درس نگرفته است. آیا شما میتوانید مثل آن را بیاورید؟ بله، مثل سورههای قرآن که نمیشود بیاورید، طبق این آیهای که فرمودند آیا شما میتوانید مثلی مانند «مِمَّا نَزَّلْنا» بیاورید؟ -چون در تفسیر اوّل ضمیر به «مِمَّا نَزَّلْنا» برمیگردد- یعنی یک سوره مثل این 114 سوره شما میتوانید بیاورید؟ مسلّم نمیتوانید.
عجز و ناتوانی در آوردن آیهای مثل آیهی قرآن کریم
حالا آقا فرمودند آیه هم میتوانند، چون آیه را نگفته است. حالا شما میتوانید یک آیه بیاورید که آوردند؟ 1400 سال آن کسانی که خصم بودند و آن کسانی که برای خود از جهت فصاحت و بلاغت و کلام عرب حرف داشتند، آیا کسی یک آیه مثل یکی از آیات قرآن آورده است؟
عکس العمل عمر بن خطّاب
در برابر اعجاز پیامبر اکرم
- شعرهایی که میگویند.
- شعر که آیه نیست.
- شعر بالاتر از آیه نیست؟
- خیر.
- از لحاظ کلام عرب آن اعجاز و آن ترتیب و فصاحت و بلاغتی که در قرآن است، منظور است. خود کلام قرآن به گونهای است مثلاً در بحث عمر بن خطّاب که -سند آن را به یاد ندارم که برای شما بگویم- وقتی فهمید پیامبر ظهور کرده و خواهر او مسلمان شده است، با طمطراق رفت تا ببیند چه خبر است، در راه به خواهر خود برخورد کرد، خواهرش گفت: تو برو کلمات و آیاتی که ایشان میخواند را بشنو، ببینید چطور است. وقتی رفت، دید نه این حرفها حرفهای حسابی است.
- بله، محتوا اینگونه است.
- نه، ظاهر آن، محتوا، همه چیز را شامل میشود. یعنی از لحاظ اینکه کسی بتواند مثل قرآن بیاورد، شما میگویید نگفتند مثل آیهی قرآن میتوانند بیاورند، من میخواهم بدانم شما کسی را سراغ دارید که آورده باشد؟
مشروط بودن آیات به آوردن سورهای مثل آن
- خیر، تحقیق نکردیم.
- بله، تحقیق نکردید.
- بله، عرض ما خدمت شما این بود وقتی کسی نتواند سوره بیاورد، بعد از آن هم نمیتواند بیاورد. به دلالت منطقی هیچ است. اگر کسی نتواند کلّی را بیاورد، جزئی را هم نمیتواند بیاورد. چون کل در اینجا سوره حساب میشود، وقتی نتواند سوره را بیاورد، آیات را هم نمیتواند بیاورد. چون اگر میتوانست آیات را بیاورد، یک آیه، دو آیه، سه آیه میتوانست بیاورد.
اگر شما در این آیه دقّت بفرمایید «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا» یعنی در قرآن که «نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ»، «سُورَةٍ» هم نکره آورده است، یک سورهای بیاورید، نگفتند سورهای مثل بقره. اگر الف و لام آورده بود، میشد که سورهای مثل بقره بیاورید. «بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» ضمیر هم به «مِمَّا نَزَّلْنا» برمیگردد. پس بنابراین یک سورهای مثل سورهی کوثر بیاورید. شما میتوانید یک سورهای مثل سورهی کوثر بیاورید؟ نه، نمیتوانید. وقتی کسی نتواند چنین سورهای بیاورد، آیات آن هم نمیتواند بیاورد.
گرفتن علم لَدُنّی پیامبر خاتم
از خدای باری تعالی
جهت دوم این است اگر «مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» یعنی پیامبری که عُمّی بوده است، بین مردم و پیش ملّا درس نخوانده است، بلکه وقتی خلق شد علم خود را مستقیم از خدا گرفته است. حالا کسی مثل او است؟ یعنی الآن یک کسی بین مردم عمّی باشد، میتواند چنین جملاتی، چنین آیات و چنین سورههایی بیاورد؟ میتواند سورهای مثل قرآن بیاورد؟
خارق العاده بودن آیات قرآن
پس هم از جهت خود محتوای قرآن و خود ماهوی آنچه که «نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» است و هم از جهت آن کسی که بر او نازل شده است. حالا برگشت «مِنْ مِثْلِهِ» را به عبد بزنیم. هر دو خارق العاده است. هر دو به گونهای است که اعجاز قرآن را نشان میدهد و اینکه این کلمات و این آیات معجزه است، خارق العاده است، به گونهای نیست که کسی بتواند با آن مقابله کند و بیاورد.
ممتنع بودن عبارات بعد از کلمهی «لَو»
- سورهی 88 اسراء میفرماید: جن و انس اگر عمل آنجا
- آنکه بله، البتّه «لَو» میگوید. «لَو اجتَمَعتِ الإنسُ وَ الجِن»[2] لو که میآورد یعنی محال است که بتوانند ظهیراً جمع باشند و پشت هم باشند، بتوانند بیاورند. در استفاده کردن از کلمات این نکات را خوب دقّت کنید. ادات شرط را جاهای دیگر هم داشتیم، اینجا هم همان است. یعنی اگر «لَو» آمد یعنی آنچه که بعد از «لو» میآید ممتنع است، از جهت وجودی امتناع دارد. یعنی هیچ وقت «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[3] معلوم است یعنی محال است که در آسمانها و زمین آلههای غیر خدا قرار بگیرد.
تعجیز کردن قرآن در برابر تحدّی
اینکه در آیه 88، سورهی اسراء «لَوْ» میآورد یعنی چنین واقعهای محال است که بشود. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»[4] این «لَو» امتناعیّه است. همین خود قرآن که میگوید به گونهای کلمات را چیده است... تحدّی که در قرآن است همینها است که تعجیز میکند و کسانی که میخواهند با قرآن مقابله کنند، عاجز هستند، نمیتوانند چنین کاری انجام بدهند.
اثبات معجزهی قرآن در هر عصری
پس اثبات اعجاز و ثابت شدن اعجاز قرآن هم از جهت خود محتوای قرآن و آیات و سورههای قرآن است و هم از جهت آن کسی که قرآن بر او نازل شده است «عَلى عَبْدِنا»[5] از هر دو جهت این اعجاز دارد. وقتی اینطور شد آن کسانی که میخواهند در برابر قرآن بایستند، آنها عاجز هستند و نمیتوانند و نخواهند توانست. اینگونه است که قرآن فقط در آن عصر معجزه نداشته است.
موقّت بودن معجزات در هر عصری
زمان حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) معجزهای که آورد، مثل آن جایی که دست خود را از یقه بیرون آورد و نور آمد یا عصای خود را انداخت و آنگونه تمام عملکرد سحره را بلعید، این برای همان وقت بود. لذا معجزهی موسی فقط به درد آن روز میخورد، معجزهی حضرت عیسی بر زنده کردن انسانها آن زمان موقّت بود، بر همان عصر بود.
دائمی بودن معجزهی رسول خدا
و اسلام در همهی اعصار
امّا معجزهی پیامبر خاتم و معجزهی اسلام که قرآن است، معجزهای است که 1400 سال هنوز هم وجود دارد و با متوالی قرون نه اینکه از بین نمیرود، تازه بهتر هم میشود یعنی اعجاز آن برای مردم بیشتر روشن میشود. یکی از چیزهایی که الآن میتوانیم ما ادّعا کنیم که قرآن معجزه دارد، این است حتّی یهودیهایی که ضد اسلام هستند و دشمن خونی اسلام هستند، امّا جالب این است که آنها دارند از قرآن استفاده میکنند.
بهرهگیری تلآویو از محتوای قرآن
الآن در تل آویو یک مرکز تحقیقاتی قرآن است و ادّعای متواتر است که مهمترین مرکز تحقیقاتی قرآن در تل آویو است و آنها از آن استفاده میکنند. اینها مهم است با اینکه اعتقاد به اسلام که اصل دین و پیامبر ندارند، امّا از خود قرآن و محتوای قرآن بهره میگیرند.
تأثیر معجزهی قرآن در حفظ سلامتی
این نشان دهندهی این است که قرآن معجزه دارد و خود قرآن برای همه در عالم وجود آثاری دارد. یعنی اگر شما بعضی از آیات قرآن را تلاوت کنید، مؤثّر در حفظ و سلامتی طرف است و روایت هم برای آن داریم، هم در نقلیّات، هم در ادلّهی لبیّه این است و متواتر است. جدای از اینکه در خود آن هم وجود دارد یعنی جزء آثار وضعی است. مثلاً وقتی شما آیة الکرسی را بخوانید، حفظ و سلامتی آن سوره برای کسی که تلاوت میشود اثر وضعی آن موجود است.
اثر وضعی سورهی یس در حال احتضار
به عنوان مثال ما یک مادر خانمی داشتیم، شوهر او که فوت شد از آن زمان شروع به خواندن یس کرد. روزی پنج بار میخواند. یکی از آثاری که در روایات برای سورهی یس داریم، این است که شخص راحت میمیرد و حتّی میگویند اگر میخواهید محتضر راحتتر جان بدهد برای او یس بخوانید. منظور ما اثر وضعی است، فعلاً با ادلّهی نقلیّه کاری نداریم.
اثر وضعی خواندن سورهی یس بر این پیرزن این بود که وقتی مرگ او فرا رسید، صبح به حمام رفت، بعد نماز ظهر و عصر خود را خواند قبل از اینکه نهار بخورد درگذشت. یعنی این چیزی بود که من به واقعیّت دیدم، دلیل آن هم قرائت سورهی یس بود. یعنی دائم در خانه یس میخواند، یک بار سوره را به نیّت پدر خود میخواند، یک بار به نیّت مادر خود میخواند، یک بار به نیّت همسر خود میخواند، یک بار به نیّت میخواند، همینطور یس میخواند، سواد هم نداشت، در ابتدا هم با قلم قرآنی شروع کرد.
مرگ مفاجات یکی از آثار عدم صلهی رحم داشتن
- یک روایت هم برای سکرات مؤمن داشته باشیم.
- باید داشته باشیم. ذیل آن آیهای که
- اینکه شخص یک دفعه افتاد و مُرد که اصلاً مرگ حساب نمیشود.
- نه، اتّفاقاً قبل از آن نشسته بود با خانم من صحبت کرده بود، یک سری از حرفهای خود را هم زده بود بعد هم راحت جان داده بود. این مرگ مفاجات نیست، شما میخواهید بگویید این مرگ مفاجات است؟ نه، او پیرزن بود
- نه، ما یک مرگ مفاجات برای بعضی از افراد داریم که یک دفعه و ناگهانی تصادف میکند، نا به هنگام میمیرد، یکی از آثار عدم صلهی رحم است و آثار قطع رحم است. در خود قرآن این چیزها است، جزء آثار محسوب میشود.
بهرهگیری کافران و ارامنه از کرامات اهل بیت (علیهم السّلام)
اصلاً جدای از خود قرآن شما اهل بیت، ثقلین را ملاحظه کنید، هر کسی در خانهی اهل بیت برود کرامت آنها را میبیند. حالا هر کسی میخواهد باشد. حتّی کافر به در خانهی اهل بیت هم میرود کرامت خود را شامل او میکنند. مگر اینطور نیست؟ مگر این ارامنه نیستند؟ در خانهی حضرت ابوالفضل، در خانهی امام حسین میروند و کرامت میبینند؛ نه اینکه فکر کنید آنها خیلی آدمهای حسابی هستند، نه ممکن است مشروب هم بخورند، امّا وقتی در خانهی اهل بیت رفتند. کرامت آنها شامل حالشان شد؛ چون آنها «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»[6] هستند.
منحصر بودن اهل بیت (علیهم السّلام) به رحمت
ائمّه به رحمت منحصر هستند، وقتی منحصر به رحمت شدند، هر کسی در خانهی آنها برود کراماتشان شامل حال او میشود. یکی از هنرهای آنها این است که ادّعا ندارند نماز میخوانند، نمیگوییم آنها خیلی خوب هستند، امّا ادّعایی ندارند، لذا خالصاً به در خانهی اهل بیت میروند و حاجت میگیرند. حالا شاید بگویید چرا ما به در خانهی آنها میرویم حاجت نمیگیریم؟ چون ما خالص نیستیم. رو به روی حضرت میایستیم، حالا زیارت جامعه خواندیم و ادّعا میکنیم که ما زیارت جامعهی کبیره خواندیم، اقلاً در ذهن خود این را ترسیم میکنیم، آن وقت خود را مدّعی و طلبکار میدانیم، خود را مستحق میدانیم و کار خراب میشود.
بیادّعا بودن در گرفتن حاجت
چند روز پیش عرض کردیم بُلَه در آن روایت «أَکْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ»[7] یعنی بیادّعا، یعنی کسی که ادّعا نداشته باشد، منیّت نداشته باشد، اگر کسی ادّعا داشت کار خراب است، کم کم به عُجب میرسد، وقتی به عُجب رسید نابود میشود. علّت اینکه چون نماز شب خواندی خود را مستحق بدانی که تحت هر شرایطی حاجت شما برآورده شود، نه آن زمانی به مصلحت شما است که خالق میداند، اگر آن خالق مصلحت دانست بر اینکه حاجت شما را اجابت کند، در این دنیا اجابت میکند و الّا ذخیرهی قیامت شما میشود.
- منطوق «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»[8] همان است یعنی شما باید بتوانید آیه بیاورید، ولی نمیتوانید سوره بیاورید.
- کجا گفته میتوانید آیه بیاورید؟
- چون منطوق کلام این است، اگر میخواست بگوید
- میدانم، حالا منطق کلام است. از منطق که نمیفهمیم، از مفهوم چطور؟
- اگر میخواست بیان کند، میتوانست
- اوّلاً مسلّم این را بدانید میشود از کلام خدا اطلاقگیری کرد. مولا در مقام بیان مراد خود است، منتها بنا بر قول آخوند قدر متیّقنی هم در مقام تخاطب نیست، قرینهای هم که در کار نیست. پس بنابراین اینجا اگر حضرت میخواست آن را بگوید، شما میگویید در منطوق نیست، امّا در مفهوم است، منظور شما این است. مفهوم اینجا مفهوم موافقه است یا مخالفه است؟
- مخالفه است.
- به مفهوم موافقه یعنی به فحوای کلام ما میفهمیم که نمیخواهد آیه را بگوید و میتوانند آیه را بیاورند، این نیست. به مفهوم مخالفه چطور؟ آیا مفهوم مخالفه اینجا مفهوم شرط دارد؟ آیا اینجا مفهوم لقب دارد؟ نباید همینطور یک چیزی گفت.
- نه، باشد این روایت باید برای ما روشن شود. قرآن میفرماید: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» خداوند میفرمود: «فاتوا بآیة». در رابطه با احترام به پدر و مادر میگوید «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»[9]، پس باید میگفت
معنای دلالت منطقی
- حرفی که خود ما میزنیم در منطوق این است که میگوییم این سوره دلالت دارد که وقتی «بِسُورَةٍ» میگوید، «منطوقاً» کل را شامل میشود، سه آیهی سورهی مبارکهی کوثر را شامل میشود بعد جزء را هم شامل میشود. این دلالت منطقی آن است، به دلالت تضمّنی هم معروف است. شما میگویید نه، به مفهوم است. میگوییم به چه مفهومی است؟ آیا به مفهوم موافقه است؟ یعنی آیه و سوره با هم موافقت دارند که حرف ما تثبیت میشود. اگر بگویید مفهوم مخالفه است کجا مخالفه است؟ شرط است؟ عدد است؟ لقب است؟ وصف است؟ کدام یک است؟
- ما نمیتواانیم به طریق اولویت ثابت کنیم که یعنی آیه است. آیه را میتوانیم به عنوان
- ما نمیگوییم آن را ثابت میکنیم. اگر بگوییم ثابت میکنیم که حرف ما درست میشود، ولی شاید آن هم تازه بتوانیم درست کنیم، امّا ما تسلیم هستیم، فرض که حرف شما درست باشد. به مفهوم موافقه آیهای که اعجاز داشته باشد بر اینکه آنها نتوانند بیاورند و تعجیز شوند، شما میگویید ندارد. پس به چه مفهومی است؟ مفهوم موافقه است یا مخالفه است؟ موافقه که نیست، اگر مخالفه است، این مفهوم مخالفه چیست؟ کدام یک است؟ پنج مفهوم مخالفه داشتیم. آنکه حجّت بود، شرط بود، اینجا شرط داریم؟
عجز در آوردن سوره یا آیهای مثل قرآن کریم
- نه، شرط نداریم.
- احسنت. آیا عدد بود؟ آیا وصف بود؟ آیا لقب بود؟ کدام یک است؟ هیچ کدام نیست، آنچه که مسلّم ما میدانیم این است که وقتی نتوانیم سوره بیاوریم بعد هم نمیتوانیم آیه بیاوریم. اگر میتوانستند آیه بیاورند، چندین آیه درست میکردند و یک سوره میشد. پس آنچه اینها را تعجیز میکند، برای این است که آنها نمیتوانند سوره درست کنند. سوره از آیه درست میشود، وقتی نتوانند سوره درست کنند یعنی نمیتوانند آیه هم درست کنند. حالا هم با دلالت منطقی تضمّنی میشود این را درست کرد، هم حتّی به مفهوم موافقه میشود کاری انجام داد. سوره جمع چندین آیه است، اقلّ آن سه آیه باید داشته باشد مثل سورهی مبارکهی کوثر یا سورهی مبارکهی عصر، بقیّه زیادتر هستند.
- «مِنْ مِثْلِهِ»[10] به نظر من به حرف هم میشود بزنیم، چه برسد به آیه.
- من از جهت وجود قرآن و از لحاظ حیثیّت محتوایی و معنوی را عرض کردم که قرآن آنچنان نورانیّت دارد اگر شما به نیّت قرآن حرف آن را در جملاتی نوشتید، آن نور خود را دارد. کاظم اراکی را هم که به عنوان شاهد قضیه آوردیم.
[1]- سورهی بقره، آیه 23.
[2]- جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 15، ص 107.
[3]- سورهی انبیاء، آیه 22.
[4]- سورهی اسراء، آیه 88.
[5]- سورهی بقره، آیه 23.
[6]- سورهی انبیاء، آیه 107.
[7]- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 5، ص 128.
[8]- سورهی بقره، آیه 23.
[9]- سورهی اسراء، آیه 23.
[10]- سورهی بقره، آیه 23.
TafsirRezvan_02_23_004.mp3