پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

بخش های مختلف پایگاه رضوان

http://bayanbox.ir/view/1362245836429681364/negar.jpg

https://trezvan.ir/tools/shop/mahsol/rezvan%20(32).jpg

http://bayanbox.ir/view/1309876882160502091/hadis2.jpg

http://bayanbox.ir/view/3212576473598921280/momenoon2.jpg

http://bayanbox.ir/view/6101283859816078020/goftarha2.jpg

https://bayanbox.ir/view/6437954910246294839/003.jpg

https://bayanbox.ir/view/3257452292458731752/001.jpg

https://bayanbox.ir/view/9113079035818101705/002.jpg

https://bayanbox.ir/view/6438074236879463477/004.jpg

http://bayanbox.ir/view/675798783622752857/noor.jpg

http://bayanbox.ir/view/1844041631931456962/003.jpg

http://bayanbox.ir/view/4577291091479109840/soroosh.jpg

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
خطبه متقین در تفسیر رضوان

آیه 27 | فاسقان»ناقضان»خاسران| جلسه 4

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ق.ظ

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 27 جلسه 4

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

6 جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم

----------------http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png----------------

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[1]

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

همان کسانى که پیمان خدا را پس از استوار کردنش مى‏شکنند و رشته‏هایى را که خدا به پیوند آن امر کرده است [مانند رابطه با انبیا، امامان و ارتباط با خویشان‏] مى‏گسلند، و در زمین فساد مى‏کنند؛ یقیناً آنان زیانکارند. (27)

 

 

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره - آیه 27

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[1]

بحث در واجب یا مستحب بودن صله‌ی رحم

از نظر فقهی در بحث آیا صله‌ی رحم واجب است یا مستحب است؟ در این بحث بین بزرگان اختلاف است که آیا صله‌ی رحم واجب است، اگر واجب باشد چه جاهایی واجب است یا مستحب مؤکّد است، در این اختلاف است.

اتّفاق نظر علما در مورد حرام بودن قطع رحم

 امّا در این یک چیز اتّفاق است و آن قطع رحم است که همه‌ی علما و بزرگان فقها قطع رحم را حرام می‌دانند و از گناهان کبیره می‌شمارند. دقّت بفرمایید نکته خیلی ظریف است.

گناه کبیره‌ی قطع رحم

گرچه ما بیاییم و بگوییم که صله‌ی رحم مستحبّ مؤکّد است امّا قطع رحم حرام است. قطع رحم نه این‌که حرام است، اصلاً  گناه کبیره شمرده شده است.

علامت گناه کبیره بودن عملی

یکی از علامت‌ها و آنچه که دلالت بر گناه کبیره بودن یک چیزی را مسلّم می‌کند، این است که در قرآن تصریح به عذاب و لعنت شده باشد. در خود این آیه می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»[1] چون لعن برای آن آمده است، مسلّم گناه کبیره است.

 قطع و ترک رحم حرام شرعی

البتّه آنچه که ظاهر بر فقه است اگر ولو یک امر مستحبّ مؤکّدی هم باشد امّا ترک آن حرام نیست، شاید ترک آن کراهت داشته باشد. چون ترک بعضی از مستحبّات  کراهت دارد، بعضی از آن‌ها مشکلی ندارد، کراهت هم ندارد، بلکه عمل به آن رججان دارد. چون رجحان در عمل دارد، آن عمل مستحب است، امّا ترک آن مرجوح نیست، ولی ترک بعضی از مستحبّات است که کراهت دارد ولی اگرچه بگوییم که صله‌ی رحم مستحبّ مؤکّد است ولی ترک و قطع رحم این حرام است.

مراد از قطع رحم چیست؟

شاید بشود این حرف را هم زد که مراد از قطع رحم این است که ما کاری بکنیم، بر خلاف صله‌ی رحم باشد. از نظر فقهی اگر بخواهیم آن را دنبال بکنیم، شاید بتوانیم این حرف را بزنیم که یک وقت کسی فقط صله‌ی رحم نمی‌کند ولی بعضی‌ها قطع رحم می‌کنند.

بحث در مورد یکی بودن

عدم صله‌ی رحم و قطع رحم

 آیا صله رحم نکردن با قطع رحم یکی است یا یکی نیست،  به نظر می‌رسد این‌جا عام و خاص من وجه باشد. بعضی وقت‌ها صله رحم نکردن قطع رحم است، بعضی وقت‌ها قطع رحم نیست، بلکه صله‌ی رحم نکردن مساوی با قطع رحم نمی‌شود.

شرط ایجاد حرمت در صله‌ی رحم

بنابراین آنچه که مسلّم می‌شود اگر صله‌ی رحم باشد که اگر آن را ترک بکنیم، منجر به قطع رحم بشود (این حرمت دارد) مثلاً یک وظیفه‌ای بر گردن من و شما قرار گرفته است برای برادر خود انجام بدهیم، برای خواهر خود انجام بدهیم، برای پدر و مادر و اقوام خود انجام بدهیم، آن عملی که ما باید انجام بدهیم نیاز ضروری او است و تکلیف ما باشد که نزدیک به واجب بشود، کلمه‌ی مؤکّد در مستحب مؤکّد خیلی مهم است که نزدیک به این است که واجب بشود. ممکن است این واجب، واجب کفایی باشد که اگر من انجام دادم، از برادر دیگر من ساقط می شود. اگر به این‌گونه باشد که ضرورت آن باشد که اگر انجام ندهید، باعث قطع رحم می‌شود و باعث ضرر و زیان طرف شما بشود، آن وقت این حرمت درست می‌شود.

این‌که قطع رحم فی الجمله منجرّ به حرمت می‌شود، مسلّم است و از گناهان کبیره هم شمرده شده است. یکی از آن 42 گناه کبیره، قطع رحم است.

مصلحت نبودن در انجام دادن حرام خدا

- هیچ وقت در حرام خدا مصلحت نیست. شما می‌خواهید بگویید در این قطع رحم یک مصلحتی است، چه مصلحتی است؟

-‌ معتاد است.

- معتاد است، آدم معتاد مریض است. آیا نباید برای درمان آدم مریض اقدام کرد؟ آیا نباید به او رسیدگی کرد؟ مریض است،  درست است، خود این شخص این اقدام را بر علیه خود کرده است، مثل فقرا است.

دستور به کمک کردن به همه‌ی فقرا در قرآن

 در قرآن می‌فرماید: «الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ»[2] تا آخر آیه. آیا فقیری که خود او تنبل است، حال ندارد کار بکند، فقیر است یا نیست. «الفقراء» شامل همه‌ی فقرا می‌شود. نگفته است فقرایی که آدم‌های حسابی باشند و کار و کاسبی بکنند و نتوانند درآمدی از آن به دست بیاورند. بعضی از فقرها هم از این جهت است که خود آن‌ها حال کار و کاسبی ندارند، تنبل هستند، بی‌عار هستند، حال کار ندارند ولی فقیر، فقیر است.

شرط حرام نبودن قطع رحم کردن

حالا کسی که معتاد است... بله اگر بی‌توجّهی و کم محلّی کردن من و به قول شما قطع رحم کردن یک زمینه‌ای بشود برای این‌که به خود بیاید و درمان بشود و از اعتیاد خود دست بردارد، خود این عمل صله‌ی رحم است.

-‌ خود این صله‌ی رحم است. باید به گونه‌ای باشد که بگوییم: صله‌ی رحم شده است، مثل آمپول زدن دکتر است که حسب ظاهر درد می‌آید امّا در آن درمان وجود دارد. اگر آن‌طور باشد، خود آن صله‌ی رحم است ولی این‌که به صرف این‌که این آقا معتاد است، به صرف این‌که خمس نمی‌دهد، به صرف این‌که این آقا نماز نمی‌خواند، سر وقت نماز نمی‌خواند، نماز جمعه نمی‌رود و امثال این‌ها شما بخواهید قطع رحم بکنید، درست نیست. اگر قطع رحم منجر به تنبّه بشود، خود این صله‌ی رحم است، آن هم در حدّی اگر برادر آدم معتاد باشد یا مریضی داشته باشد که به سرایت بینجامد. یعنی اگر شما رفتید، شما هم واگیر بکنید، آنفولانزا دارد، اگر رفتید شما هم واگیر می‌کنید، نباید الآن بروید ولی آنفولانزا دائمی نیست. اعتیاد هم اگر به گونه‌ای باشد که مثل سرایت آنفولانزا باشد، باید یک مقدار دوری کرد، باید به یک نحو دیگر صله‌ی رحم کرد. اگر مشکل مالی دارد به کمک او بروید یا او را راهنمایی بکنید. یک کسی را بفرستید که برود به او کمک بکند. اگر منجر به قطع رحم مطلق بشود، قطع رحم او حرام است.

مبغوض‌ترین گناهان در نزد خد

1) شرک به خدا

از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت داریم در جامع السّعادات، جلد 2، صفحه‌ی 50 فرمود: «أَیُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[3]، «أَبْغَضُ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ»[4] مبغوض‌ترین اعمال نزد خداوند تبارک و تعالی «الشِّرْکُ بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ»[5]، «الشِّرْکُ بِاللَّهِ ثُمَّ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ»[6] مبغوض‌ترین گناه نزد خدا اوّل آن شرک است.

2) قطع رحم

 «ثُمَّ مَا ذَا قَالَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ» درجه‌ی دوم آن قطع رحم کردن است.

3) امر به منکر و نهی از معروف

«أَیُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ ... ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمُنْکَرِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمَعْرُوفِ»[7]، «أَبْغَضُ الْأَعْمَالِ إلَی اللهِ الشِّرک بِاللهِ ... ثُمَّ الْأَمْرُ بِالْمُنْکَرِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمَعْرُوفِ»[8] به دنبال آن رتبه‌ی سوم «أَیُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ»[9]، «أَبْغَضُ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ»[10] این است که امر به منکر و نهی از منکر بکنید.

بزرگترین عداوت در کارها در نزد خداوند

البتّه مرحوم طیّب اصفهانی «أَبْغَضُ الْأَعْمَالِ» را این‌طور ترجمه کرده است، فرموده است: دشمن داشته‌ترین کارها. یعنی خدا بزرگترین عداوت را در کارها نسبت به این سه چیز دارد. اوّل شرک، دوم قطع رحم و سوم امر به منکر و نهی از معروف.

اثر قطع رحم در کلام امیرالمؤمنین

روایتی از امیر مؤمنان علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) وجود دارد که آن هم در جامع السعادات همان آدرس روایات نبوی قبلی است که می‌فرماید: «إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ»[11] این اثر قطع رحم را می‌گوید. می‌فرماید: وقتی مردم قطع رحم بکنند، ارتباطات را با یکدیگر کم بکنند، به همدیگر رسیدگی نکنند، اموال آن‌ها را در دست اشرار قرار دادند. اشرار همه‌ی اموال آدم را به یغما می‌برند، نابود می‌کنند.

-‌ «إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ» وقتی که قطع بکنند ارحام را، یعنی قطع رحم بکنند. «جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ» قرار داده می‌شود اموال در دست بدان، شرها، اشرار.

تعجیل در فنا اثر قطع رحم

در حدیث دیگری هم قطع رحم را از گناهانی شمرده است که تعجیل در فنا می‌نماید. این را مرحوم طیّب اصفهانی آورده است. کافی، جلد 2، صفحه‌ی 348 است.

صله‌ی اخوان چیست؟

امّا صله‌ی اخوان چیست؟ من و شما که با هم خویشاوند نیستیم، از جهت نسبی یا سببی خویشاوندی نداریم. ما هم باید به یک نحوی با همدیگر صله داشته باشیم. شاید صله‌ی ارحام معنا نداشته باشد ولی کلاً باید صله داشته باشیم. یکی از موارد «بِهِ أَنْ یُوصَلَ»[12] همین است. این‌که فرمود: مسلمان‌ها، مؤمنین با هم اخوه هستند، این مصداق همان است.

اقسام صله‌ی اخوان در کلام مرحوم طیّب اصفهانی

این‌جا مرحوم طیّب اصفهانی می‌فرماید: صله‌ی اخوان و این‌که برادران دینی با همدیگر پیوست داشته باشند اقسام و انحای مختلفی دارد. این‌جا چند مورد آن را مستفاد از روایات فرموده است.

1) زیارت کردن همدیگر

 یکی این است که به زیارت آن‌ها بروید، همدیگر را زیارت بکنید. یکی از خصوصیات رسول اکرم این بوده است که وقتی در مسجد خود برای اقامه‌ی نماز آمده است، بعضی وقت‌ها نگاه می‌کرده است، می‌دیده است مثلاً آقای فولادی دیر آمد یا نیامد سراغ می‌گرفته است و بعد اگر لازم می‌شده است به زیارت او می‌رفته است.

اهمّیّت عیادت از مریض

 یکی از زیارت‌ها زیارت مریض‌ها است. شما در مسجد می‌بینید برادر دینی شما که همیشه در مسجد کنار هم هستید یا در مدرسه در کنار هم هستید، به مدرسه نیامده است. چرا نیامده است؟ بعد هم اگر مریض است، به عیادت او بروید. «عایدُ المَریض یَمشی فِی طَریقِ الجَنّة حَتّى یَرجِع»[13]، «المَرِیضِ» هم فرموده است، نگفته است برادر شما مریض باشد، خواهر شما مریض باشد، رحم مریض باشد. باید به زیارت برادر دینی خود هم بروید.

دوم اُلفت

-‌  صله‌ی رَحم نمی‌شود.

- این مسلّم است، نمی‌خواهد وسط آن را ساکن بکنید، همان رَحِم است. صله‌ی ارحام مسلّم است، کسی صله‌ی رَحم نگفته است.

2) الفت داشتن با همدیگر

الفت، مثلاً در مدرسه با دو نفر نشستید. هم مباحثه‌ای، هم کلاسی، هم حجره‌ای هم درسی، باید با هم الفت داشته باشید، نسبت به هم مؤدّت داشته باشید، سلام و احوالپرسی و بالاخره مصافحه‌ای و یک دستی با هم بدهید.

مذمّت غرور در سلام کردن و دادن جواب سلام

نه مثل بعضی از طلبه‌ها در مدرسه که وقتی از کنار هم رد می‌شویم، انگار مثلاً دشمن خونی همدیگر هستیم. من به همه سلام می‌کنم، چون خود را از همه کوچکتر می‌دانیم ولی بعضی از آقایان هستند به آن‌ها سلام می‌کنم، بیشتر اخم می‌کنند و بعضی از آن‌ها که یک مقدار متدیّن‌تر هستند، جواب می‌دهند که البتّه جواب آن‌ها از ناسزا برای آدم بدتر است. امّا بعضی از آن‌ها اصلاً جواب نمی‌دهند، این‌قدر تکبّر می‌کنند، جواب نمی‌دهند که ما دوباره سلام بکنیم، سه باره سلام بکنیم، جواب می‌دهند. واقعاً این اشدّ سنگدلی در وجود آن‌ها است. هم‌ درسی، هم مدرسه‌ای، هم لباسی به همدیگر سلام بکنید.

اثر اُلفت و همدلی بین روحانیون

یک بار برای تبلیغ به یک محلّی رفته بودم، پنج تا مسجد داشت، پنج تا آخوند با تفاوت گرایش‌های سیاسی شدید دعوت کرده بودند. ما گفتیم بگذار اوّل کاری که می‌کنیم بین این پنج آخوند یک الفتی ایجاد بکنیم. لذا رفتیم یکی یکی با این آقایان صحبت کردیم، در قم با بعضی از این‌ها دوست بودیم، با بعضی از آن‌ها هم‌درس بودیم امّا آن‌جا که آمده بودند، چون هر کدام از آن‌ها در یک جناح سیاسی محلّی قرار گرفته بودند (از هم دور شده بودند) ما رفتیم با این‌ها الفت کردیم و همه را دور هم جمع کردیم. روز عاشورا هم که شد، روز تاسوعا که جلسات عمومی که تعزیه‌خوانی و هیئت و این‌ها بود، کنار هم نشسته بودیم و خیلی با هم مأنوس شده بودیم. دو سه روز آخر دیگر کلاً با هم بودیم و بین مردم خیلی جالب بود. مردم این را دوست داشتند. دو سه نفر بودند این وسط دوست نداشتند، آن‌ها هم کم کم مجبور شدند که مثل بقیه شدند.

اهمّیّت الفت بین طلّاب

خصوصاً ما طلبه‌ها باید با هم انس داشته باشیم، محبّت داشته باشیم. نترسید، کسی جای کسی دیگر را نمی‌گیرد. من دیدم در بعضی مساجد آقایان جرأت نمی‌کنند یک آقایی در ردیف خود یا یک مقدار بالاتر از خود را ده روز به جای خود بگذارند و به مشهد بروند.

رعایت حقوق یکدیگر در میان روحانیون

خدا رحمت بکند یکی از آقایان بود به او گفتم: چرا یک زیارت نمی‌روی، همیشه در مسجد هستی؟ گفت: جرأت نمی‌کنم کسی را به جای خود بگذارم. گفتم: چرا؟ گفت: جای آدم را می‌گیرند. نباید این‌طور باشد. ما باید نسبت به این‌ها دقّت داشته باشیم. باید حقوق هم را رعایت بکنیم، یکی از آن‌ها همین است. یک زمانی حدود 24، 25 سال پیش یکی از اساتید ما به مکّه رفت، من را در مسجد خود به جای خود گذاشت، بعد که آمد ما با مردم خیلی مأنوس شده بودیم، می‌خواستیم بگوییم ما شاگرد این آقا هستیم، خود را نشان داده باشیم، آبروی آقا باشیم. بعد که آقا آمدند، با مردم به دیدار او رفتیم، فردا شب دیگر خود آقا آمد و ما هم دیگر نرفتیم و تمام شد. روز بعد که به مدرسه آمد قبل از درس من را خواست، گفتم: بفرمایید. گفت: این‌طور که تو رفتار کردی همه می‌گویند: او بیاید. گفتم: من که نمی‌آیم، نترس. گفت: می‌دانم امّا یک کاری بکن جای طرف خراب نشود. گفتم: نترس من نمی‌آیم. حالا اگر من هم به جای کسی رفتم، باید مراعات او را بکنم. کاری نکنم که خدایی ناکرده وجهه‌ی او خراب بشود . این‌ها مهم است، این‌ها جزء صله‌ای است که قرآن می‌فرماید: «بِهِ أَنْ یُوصَلَ»[14] این‌ها مهم است

3) سبقت گرفتن در سلام

سبقت به سلام کردن. الآن جامعه‌ی فعلی به گونه‌ای است که اگر آخوندهایی که در جامعه داریم، در رفت و آمدهای در اجتماع اگر مقدّم به سلام به مردم باشیم، کسی به ما ناسزا نمی‌گوید، خاصیت آن این است. این را بدانید شما دارید می‌روید سلام بکنید.

سلام از ارکان حُسن خلق

 سلام مطلق است، حتّی می‌گویند به دشمنان خود هم سلام بکنید و جزء دین‌داری مسلم و مؤمن شمرده شده است. چون حس اخلاق در روایات یکی از ارکان دین شمرده شده است. می‌فرمایند اوّلین مورد در حسن خلق «إِفْشَاءُ السَّلَامِ» یعنی سلام را خوب افشا بکنید. با صورت باز و گشاده رویی سلام بگویید یا جواب سلام را بدهید.

-‌ بعضی‌ها خیی به قول شما غرور دارند.

- این غرور بی‌جا است، خبری نیست، همین من که می‌خواهم خیلی غرور داشته باشم اوّل من نطفه، آخر من گوشت گندیده، حالا هم یک مستراح متحرّک بیشتر نیستیم، خبری نیست، این غرور بی‌جا است.

4) احسان کردن

احسان؛ در یک جلسه‌ای دور هم نشستیم، سفره‌ای پهن شده است، می‌خواهیم اطعامی را برای همدیگر داشته باشیم. کنار هم نشستیم، احسان به همدیگر این است که این غذای بهتر را در مقابل دوست خود قرار بدهید. نه این‌که غذا را به سمت خود بکشانید. این‌ها خلاف آن اخلاقیّات دینی و برادری است، چه برسد به این‌که جزء اخلاق آخوندی باشد. این‌ها خیلی مهم است. پس یکی از چیزها احسان است.

5) ارسال هدایا

 ارسال هدایا؛ یک وقت یک مسافرتی، یک جایی می‌روید، برای آن هم‌حجره‌ای، برای آن کسی که هم‌درسی و هم مباحثه‌ای شما است که با هم مأنوس هستید یک هدیه هم بگیرید و بیاورید ولو به قول معروف آن روزها می‌گفتند دوست ما را یاد بکند یک هل پوچ باشد. امّا همدیگر را یاد بکنیم، نسبت به همدیگر توجّه داشته باشیم. به همدیگر مهمانی بدهیم، مهمانی بگیریم. مثلاً ماه رمضان است، إن‌شاءالله بیاییم افطاری بدهیم، برادران و دوستان طلبه را اطراف هم جمع بکنیم با همدیگر افطاری بخورند، این‌ها خیلی مهم است.

-‌ امّا این را برای شما بگویم یک شخصی به یک نفر گفته بود :من مهمانی را دوست دارم امّا رفتن آن را دوست دارم. باید مهمانی هم داد.

6) برآورده کردن حاجت

برادر مؤمن شما حاجتی دارد، حاجت او را برآورده بکنید. مشکلی دارد، گرفتاری دارد، به پول احتیاج دارد، در حدّ توان خود بتوانید حاجت او را برآورده بکنید، این جزء صله‌ی اخوان است.

واجب بودن برآورده کردن حاجت در صله‌ی ارحام

اگر صله‌ی ارحام باشد، واجب است. یکی از دوستان خدمت آیت الله مکارم شیرازی رفته بود، گفته بود: این‌ها که بیرون می‌آیند و سائل هستند و گدایی می‌کنند ما نسبت به بعضی از آن‌ها شک داریم که مستحق باشند یا مستحق نباشند، یک چیزی به آن‌ها می‌دهیم. اشکالی دارد؟ آقا فرموده بودند: برو خدا را شکر بکنید که نمی‌دانید مستحق است یا مستحق نیست. گفته بود: چرا؟ گفته بود: اگر بدانید که مستحق است، واجب است که به او بدهید. اگر بدانید طرف مستحق است و نیازمند واقعی است، آن وقت واجب است که به او صدقه بدهید، به او پرداخت بکنید، حاجت او را برآورده بکنید.

ما که همدیگر را می‌شناسیم، در حدی که طلبه هستیم، وقتی یک طلبه‌ای شما را می‌بیند، هم حجره‌ای است، هم درسی است می‌آید رو می‌اندازد که من الآن نیازمند هستم این‌قدر پول احتیاج دارم و می‌داند هم که شما دارید. چون اگر نداند، نمی‌آید رو بزند. رو می‌بیند که می‌آید رو می‌زند. مواظب باشد باید حاجت او را براورده بکنید. اگر فهمیدید که این دوست شما این برادر حاجت قطعی دارد و نیاز او قطعی است، این تکلیف است، حداقل واجب کفایی است.

روایت امام رضا در مورد حاجت مستحق

- من در یک روایت دیدم، سند و مدرک آن را ندارم ولی مضمون آن را می‌گویم، جزء من بلغ حساب بکنید، آن را در ادلّه‌ی تسامح بشمارید که یک کسی نزد امام رضا (علیه السّلام) آمد، طلب قرض کرد. از نزدیکان و آشنایان آقا بود. حضرت حاجت او را برآورده کرد و به گریه افتاد. به حضرت عرض کرد: مشکلی بود که... گفت: نه من به شما توجّه نداشتم که شما باید بیایید ابراز بکنید.

لزوم برآورده کردن حاجت مستحق قبل از بیان آن

یعنی چه؟ یعنی اگر من الآن دیدم آقای فولادی دارد پسر خود را داماد می‌کند و نیازمند است و من هم توان کمک کردن دارم که می‌توانم به او کمک بکنم، قرضی به او بدهم، خود من باید بروم بگویم. یا برادر شما، خواهر شما الآن یک مشکل مالی دارد، شما هم پول دارید، می‌توانید به او کمک بکنید، باید به او کمک بکنید.

یکی می‌گفت: رفتم یک وام در قرض الحسنه بگیرم، به برادر خود گفتم: برادر ضامن من می‌شوی؟ گفت: بله. رفتم همه‌ی کارها را کردم، گفتم: بیا ضمانت کن. گفت: برادر من رفته بود به قرض الحسنه گفته بود: به او ندهید، اگر بدهید به شما پس نمی‌دهد، وضع او فعلاً خوب نیست. می‌گفت: برای گرفتن وام رفتم، به من گفتند: ببخشید وام شما کنسل شد. گفتیم: برای چه؟ گفت: برادر شما این‌طور گفته است. این دیگر واقعاً قطع رحم است، دقّت داشته باشید که یک وقت از روی حسادت است، از روی هر چیزی است نباید این کار را بکنید. می‌توانید باید حاجت او را در هر صورتی برآورده بکنید.

7) اصلاح ذات البین

اصلاح ذات البین هم ارحام را شامل می‌شود، هم اخوان را شامل می‌شود.


[1]- سوره‌ی رعد، آیه 25.

[2]- سوره‌ی توبه، آیه 60.

[3]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏2، ص 290.

[4]- جامع السعادات، ج 2، ص 265.

[5]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏2، ص 290.

[6]- جامع السعادات، ج 2، ص 265.

[7]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏2، ص 290.

[8]- جامع السعادات، ج 2، ص 265.

[9]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏2، ص 290.

[10]- جامع السعادات، ج 2، ص 265.

[11]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏2، ص 348، ح 8 و جامع السعادات، ج 2، ص 265.

[12]- سوره‌ی بقره، آیه 27.

[13]- نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، ص 562.

[14]- سوره‌ی بقره، آیه 27.

 

 

 

 

TafsirRezvan_02_27_04.mp3

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی