پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

سلسله تفاسیر حجت الاسلام و المسلمین رضوانی حوزه علمیه اصفهان مدرسه صدر بازار

پایگاه قرآنی تفسیر رضوان

بخش های مختلف پایگاه رضوان

http://bayanbox.ir/view/1362245836429681364/negar.jpg

https://trezvan.ir/tools/shop/mahsol/rezvan%20(32).jpg

http://bayanbox.ir/view/1309876882160502091/hadis2.jpg

http://bayanbox.ir/view/3212576473598921280/momenoon2.jpg

http://bayanbox.ir/view/6101283859816078020/goftarha2.jpg

https://bayanbox.ir/view/6437954910246294839/003.jpg

https://bayanbox.ir/view/3257452292458731752/001.jpg

https://bayanbox.ir/view/9113079035818101705/002.jpg

https://bayanbox.ir/view/6438074236879463477/004.jpg

http://bayanbox.ir/view/675798783622752857/noor.jpg

http://bayanbox.ir/view/1844041631931456962/003.jpg

http://bayanbox.ir/view/4577291091479109840/soroosh.jpg

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
خطبه متقین در تفسیر رضوان

پژوهش های تفسیری آیه شریفه 21 سوره بقره | تسنیم

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۵۸ ق.ظ

پژوهش های تفسیری آیه بیست و یکم سوره مبارکه بقره  

----------------http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png----------------

هدایت همگانی قرآن کریم

  •   تقسیم مردم بر سه قسم  :
    • 1)  مؤمن
    • 2)  کافر 
    • 3)  منافق

محور اصلی بحث ایسنت که

  • قرآن هدایت مردمی و همگانی است به این معنا که  هدیً للنّاس  است
    • و  به توده  مردم و همه انسانها خطاب می‌کند 
    • می‌فرماید:  یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم .
      • مثل کافر و منافق نباشید بلکه مثل متّقین باشید 
    •  سؤال اینست که چرا خدا را عبادت کنیم؟
      • برای اینکه  الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم 
        • او که همه  شما را آفرید، شما و نیاکانتان را آفرید

غایت خلقت یا عبادت بودن تقوا

  • لعلّکم تتّقون  دارای دو وجه است.
    • 1) تقوا  لعلّکم تتّقون  هدف عبادت است ،
      • به این معنا که خدا را عبادت کنید تا به تقوا برسید،
    • 2) تقوا  لعلّکم تتّقون  هدف خلقت است .
      • یا به این معنا که خدا را عبادت کنید
        • آن خدایی که شما را خلق کرده است؛ برای اینکه به تقوا برسید.
  • پایان هر دو وجه ممکن است به یک اصل برگردد
  • ظاهر این آیه این است که عبادت کنید
    • برای اینکه به تقوا دست پیدا کنید؟
  • یا ظاهر آیه این است که شما را خدا خلق کرده است
    • برای اینکه به تقوا راه پیدا کنید؟
  • امام معصوم علیه السلام فرموده این آیه تاب دو وجه را دارد
    • یعنی می‌توان این  لعلّکم تتّقون  را به فعل عبادت ارتباط داد،
      • یعنی عبادت کنید  لعلّکم تتّقون  
    • یا به فعلِ خلقت استناد داد
      • که خدا شما را خلق کرده است  لعلّکم تتّقون .
  • ـ مؤیِّدهای هدف خلقت بودن تقوا
    • 1) قُرب جوار
      • قرب جوار این است که کلمه «خلقکم» به «تتقون» نزدیکتر است
      • توضیح قرب جوار :
        • اگر بگوییم این تقوا هدف عبادت است
          • کلمة  اعبدوا  از کلمه   تتّقون  فاصله دارد
          • کلمه  خلقکم  در جوار  کلمه   تتّقون  است 
            • و فاصله‌ای ندارد.
        • قرب جوار مؤیّد آن است
          • که لعلّکم تتّقون  بیان هدف خلقت است
    • 2) سوره ذاریات
      • و سوره  «ذاریات» هم این مطلب را تأیید می کند که در پایان سوره  «ذاریات» می فرماید :  «و ما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون»  که هدف خلقت عبادت است و روح عبادت ، همان تقواست.

 عبادت هدف خلقت است نه خالق

  • عبادت هدفِ خلقت است ، نه هدف خالق 
  • یعنی فعل ، هدف دارد ؛ نه فاعل 
  • خدا برای اینکه ما عبادت کنیم ما را خلق نکرد
    • [بلکه] ما برای اینکه بنده  او بشویم خلق شدیم!
  • این عبادت و روح آن که تقواست هدفِ مخلوق است ؛ نه خالق.
    • هدفِ خلقت است ؛ نه هدف خداوند 

خدا که خود عین کمال است، برای او هدف فرض نمی‌شود؛ چون هر فاعل، کاری را که انجام می‌دهد برای رسیدن به کمال است و آن کمالِ محض اگر خواست کاری را انجام بدهد، دیگر فرض ندارد برای چیزی کار انجام دهد، بلکه چون کمال است، کار از او نشئت می‌گیرد؛ لذا در کریمه سوره  «ذاریات» فرمود:  و ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا لیعبدون  که عبادت، هدف خلقت جنّ و انس است؛ یعنی آنها اگر بخواهند کامل بشوند باید عبادت کنند؛ نه من اگر بخواهم کامل بشوم باید معبود بشوم که اگر من معبود نشدم به کمال نمی‌رسم، این‌چنین نیست.

ـ منزه بودن خدای سبحان از هدف داشتن
خدای سبحان کمال محض است؛ چه معبود واقع بشود و چه کسی او را عبادت نکند؛ چه اینکه در سوره  «ابراهیم» گذشت:  إن تکفروا انتم و من فی الأرض جمیعاً فإنّ الله لغنیّ  ؛ فرمود: اگر همه مردم روی زمین کافر بشوند آسیبی نمی‌رسانند؛ چون خدا غنی است و این دو اسم از اسمای حسنای خدای سبحان، بحثِ گذشته را تتمیم کرده بود. خدا چون غنّی محض است کاری را برای هدف انجام نمی‌دهد و چون حکیم است از حکیم کار بیهوده صادر نمی‌شود. فرق بین هدفِ فعل و هدفِ فاعل در بحثهای قبل گذشت که خدا چون حکیم است کار بیهوده از او صادر نمی‌شود و چون غنّی محض است کاری را برای هدف انجام نمی‌دهد که به وسیله  این کار به آن هدف برسد و بین او و هدف، کار واسط و رابط باشد؛ چون لازمه  این [مسئله] نقص است. پس عالََم هدف دارد، چون فعل خدای حکیم است. خدا منزّه از آن است که هدف داشته باشد، چون خود هدف است؛ برای اینکه او غنّی محض است. چون هر فاعلی، فعلی که انجام می‌دهد برای آن است که به کمال برسد، ولی اگر کمالِ محض و کمال نامحدود خواست کاری را انجام بدهد، دیگر برای چیزی انجام نمی‌دهد، بلکه کمال است کار از او نشئت می‌گیرد.
سوال...
جواب: اما مقصدش، خود مقصد اراده کرده است، خودِ خدا ک مقصد کل است و  إلی الله تصیر الأمور  او که مقصود کل است و «غایة آمال العارفین» است، او اراده کرده است که جهان را خلق کند. همان طوری که هر چیزی علّت دارد (مگر خدا که خود علّت محض است) هر چیزی هم هدفی دارد (مگر خدا که خود هدف محض است) هر فاعلی برای رسیدن به هدف و مقصد کاری انجام می‌دهد و امّا خود آن هدف و مقصد که کمال محض است اگر کاری را انجام داد برای چیز دیگر نیست.
بنابراین همان طوری که از تفسیر امام «علیه السلام» نقل شد، این  لعلّکم تتّقون  هم محتمل است که غایت خلقت باشد، هم محتمل است که غایت عبادت؛ یعنی خدا را عبادت کنید برای اینکه متّقی بشوید، یا نه؛ خدای سبحان شما را خلق کرده است برای اینکه شما متّقی بشوید. این وجه دوّم که تقوا غایت خلقت باشد، به این امر تأیید شد به «قرب جوار» و به شهادت آیه  سوره  «ذاریات»

ـ مؤیدهایی برای هدف عبادت بودن تقوا
امّا آن وجه اوّل که  تتّقون  غایت برای عبادت باشد:  یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم  چرا؟  لعلّکم تتّقون . مؤیّد این مطلب آن است که کلام برای همان صدر، مَسُوق است. گفتند هنگام تعارض صدر و ذیل، ظهور صدر مقدّم است؛ برای اینکه کلام برای همان سوق داده شد و برای همان تبیین شد و اگر در موارد دیگر این سخن «بالقول «مطلق» پذیرفته نشود، در خصوص این آیه، این سخن مورد قبول است؛ برای اینکه کلام در این کریمه دعوت به عبادت است و اگر سخن از خلقت است به عنوان دلیل ذکر شد، نه به عنوان دلیل ذکر شد، نه به عنوان یک مطلب مستقل. آن مطلب مستقل، دعوت به عبادت است. چرا عبادت کنیم خدا را؟ برای اینکه ما را خلق کرد؛ پس بحث در این نیست که خدا خالق است [بلکه] بحث در این است که خدا را باد عبادت کرد، خلقت خدا حد وسط آن برهان است. خدا را باید عبادت کرد. چرا؟ چون خدا خالق است و هر خالقی را باید عبادت کرد؛ پس خدا را باید عبادت کرد. این‌چنین نیست که ذیل، یک مطلب مستقّلی را بفرماید و صدر، ک مطلب مستقلّی را إفاده بکند؛ بلکه ذیل، دلیلِ صدر است. در صدرِ آیه، ما را دعوت به عبادت کرد [و] در ذیل آیه، دلیل این دعوت را ذکر کرد، آنگاه در پایان آیه فرمود:  لعلّکم تتّقون  معلوم می‌شود این  لعلّکم تتّقون  ناظر به صدر است که اصلاً آیه برای بیان صدر ذکر شده است.

ـ بازگشت به بحث (غایت خلقت یا عبادت بودن تقوا)
آنگاه در این آیه محل بحث چند امر مطرح است: یکی اینکه  یا أیها النّاس أعبدوا ربّکم  این یک مطلب. مطلب بعدی این است که  الّذی خلقکم و الّذیم من قبلکم ؛ شما را و گذشتگان شما را آفرید، این دو مطلب. پس یک مطلب اینکه انسانها باید عبادت کنند، مطلب دیگر این است که خدا خالق انسانهای فعلی و گذشته است آنگاه در پایان آیه یک علّتی ذکر می‌کند که  لعلّکم تتّقون . آیا این  لعلّکم تتّقون  علّت است برای صدر، که عبادت باشد، یعنی خدا را عبادت کند تا متّقی بشوید، یا نه؛ علّت است برای ذیل؛ خدا شما را خلق کرده است برای اینکه متّقی بشوید:  الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون ؛ خدا شما را برای تقوا خلق کرده است؛ یا نه؛ عبادت کنید برای اینکه متّقی بشوید.

ـ تقوا، هدف غایی عبادت
بنابراین اگ صدر آیه هدف اصلی آیه است و آیه برای بیان همان «عبادت» مَسُوق شده است و خلقتی که در ایه ذکر شد به عنوان دلیل عبادت است (نه مطلب مستقل) این تأیید می‌کند که این پایان آیه به همان صدر آیه برمی‌گردد؛ یعنی  یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم  چرا؟  لعلّکم تتّقون . این یک علت فاعلی دارد، یک علّت غایی. خدا چون فاعل است باید او را عبادت کرد و این عبادت، شما را به تقوا می‌رساند؛ پس باید عبادت کنید. دو تا برهان است برای آن مدّعای صدر آیه؛ چرا انسانها باید خدا را عبادت کنند؟ چون خدا خالق است و هر خالقی باید عبادت بشود. [پس] خدا باید عبادت بشود. این حدّوسطش «خالقیّت الله» است. برهان دوّم بر لزوم عبادت؛ چرا عبادت بکنیم؟ برای اینکه تقوا کمال است و عبادت زمینة تقواست؛ پس باید عبادت کرد یا [اینکه] تقوا کمال است و تقوا حاصل نمی‌شود، مگر با عبادت؛ پس باید عبادت کرد که این  لعلّکم تتّقون  با  الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم  هر دو دلیل‌اند برای لزوم عبادت؛ یکی از راه مبدأ فاعلی، یکی از راه مبدأ غایی. چون خدا خالق است، شما را آفرید، باید او را عبادت کرد. و چون تقوا هدف است و بدون عبادت میّسر نیست؛ پس باید عبادت کرد. آنگاه آیات دیگر نظیر آیة «صوم» و سایر آیات مؤیّد همین مسئله است. آیه  صوم، سوره  مبارکه  «بقره» این است؛ 183 سوره  بقره، فرمود:  یا أیها الّذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون  که هدفِ این عبادت را تقوا بیان کرده است؛ چون عبادت، گاهی به صوم است، گاهی به صلات است، گاهی به اقسام دیگر [و] در این ایه  محل بحث، اصل عبادت را مطرح کرد. در ایه  183 سوره  بقره «صوم» را مطرح کرد که قسمی از اقسام عبادت است. فرمود: روزه بگیرید برای اینکه با تقوا باشید. این تأیید می‌‌کند که این پایانِ آیه  دلیل برصدر آیه است، این  لعلّکم تتّقون  به صدر آیه ارتباط دارد.  یا أیّها النّاس اعبدوا ربّکم . چرا؟  لعلّکم تتّقون .

ـ معنای «لعّل» در ایه
گرچه «لَعَلَّ»های خدا (شایدِ خدا) باید است، امّا اینها جزء اوصاف فعلیّه است. وقتی اوصافِ فعلیّه شد، از مقام فعل این ترّجی و تمّنی انتزاع می‌شود، نه از مقام ذات. وقتی از مقام ذات انتزاع نشد [و] از مقام فعل انتزاع شد، این «شاید» به معنای خود «شاید» به معنای خود «شاید» است، آن «امید» هم به معنای خود «امید» است. آنجا که دارد «لعّل» به معنای لعّل است و آنجا که دارد «لیت» به معنای لیت است؛ نه اینکه «لعّل» که خدا می‌گوید «شایدِ» خدا «باید» است. خدا در کار خود «باید» دارد، آنجا که جای ذات است، امّا کاری که به ما دستور داد این کار زمینه است، فرمود: این عبادت زمینه  تقوا را فراهم می‌کند. شاید برگشتیم، شاید تا آخر این عبادت نماند. این کار، زمینه  تقوا را فراهم می‌کند. مقتضی تقواست؛ نه علّت تامّه  تقوا. صدها علل و عوامل و رهزنهای دیگر در پیش است که ممکن است مانع تقوا باشد، ولی این کار زمینه  تقواست. بنابراین «لعّل» به معنای خود خواهد بود؛ چون از مقام فعل انتزاع می‌شود، نه از مقام ذات و این هم بیانِ زمینه است. این‌چنین نیست که اگر کسی نمازی خواند و روزه‌ای گرفت، جزم داشته باشد که پایان خیر است. چون روشن نیست! شاید اوضاع برگشت! این است که تا «عندالاحتضار» [هنگام احتضار] انسان باید در بین خوف و رجا به‌سر‌ببرد. کسی که بین خوف و رجا به‌سر‌می‌برد دیگر جزم به سعادت ندارد.

ـ هدف خلقت و عبادت بودن تقوا
سوال....
جواب: همین طور هم هست، ولی منظور این است که این آیه که فرمود  یا أیّها النّاس اعبدوا ربّکم  می‌خواهد دلیلی برای عبادت ذکر بکند یا دلیل برای خلقت؟ خدا ما را برای تقوا خلق کرد یا نه؛ به ما می‌فرماید: عبادت کنید برای اینکه باتقوا بشوید. از این کریمه به شهادت آیه  183 سوره  «بقره» و با آن تقریبی که عرض شد، استفاده می‌شود که این  لعلّکم تتّقون  به صدر مناسب است و هر دو هم ممکن است، منتها در طول هم. اینکه از تفسیر امام «علیه السّلام» نقل شد: «لها وجهان» یعنی راه برای هر دو هست، این‌چنین نیست که متباینان باشد، منتها در طول هم  یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون . این ترجمة این آیه در حقیقت

ـ وسعت خطاب  یا أیها النّاس
امّا از اینکه فرمود  یا أیّها النّاس  مطابق با همان بیانات کلّیِ قرآن کریم است که این قرآن  هدیً للنّاس  است. اگر قرآن  هدیً للنّاس  است، ناس را دعوت می‌کند، منتها گروهی از همین مردم استفاده می‌کنند و عدّه‌ای هم بهره نمی‌برند؛ وگرنه دعوت عام است. یا برابر با آن تحلیلی که در بحثهای قبل گذشت که ناسِ حقیقی همان مؤمنین‌اند؛ زیرا غیر مؤمن ـ که یا کافر یا منافق است ـ می‌شود  أولئک کالأنعام بل هم أضّل  در حقیقت «ناس» نیستند. به هر یک از این دو تقریب  یا آیّها النّاس  را می‌شود تبیین کرد.

ـ رعایت تناسب عبودیت و ربوبیت در آیه
 یا أیها النّاس أعبدوا ربّکم . نفرمود «الله» را عبادت کنید. این هم «تعلیق حکم بر وصف مشعر به علّیّت است» چرا «ربّ» را عبادت کنیم؟ «لربوبّیة». مگر نه آن ات که عبد را مولا اداره می‌کند، خُب عبد باید تابع مولا باشد. آن عبدی که در تمام شئون از ربوبیّت مولا استفاده می‌کند:  لا یملکون لانفسهم ضّراً و لانفعاً موتاً و لا حیوةً و لا نشوراً  این عبد در تحت ربوبیّت ربّ است. اگر در تحت ربوبیّت ربّ است باید مطیع ربّ باشد؛ نظیر اینکه گفتند «أکرم العالم» چرا «أکرم العالم»؟ «لعلمه». اگر گفتند «أعبدوا لله» دلیل می‌خواهد، چرا «الله» را عبادت کنیم؟ باید تقریبی بشود. امّا اگر گفتند «أعبدوا ربّکم» این دلیل نمی‌خواهد؛ چون خود دلیل در خلال بیان ذکر شده است. اگر شما در تحت تدبیر مولایتان هستید؛ پس گوش به حرف مولایتان بدهید: «أعبدوا ربّکم»، چرا؟ چون او «ربّ» است. خدا «ربّ» است و «ربّ» را باید عبادت کرد؛ پس خدا را باید عبادت کرد. این حدّ وسطی است که در بیان آمده است؛ مثل اینکه گفتند «أکرم العالم» یعنی این شخص عالم است، عالم را باید گرامی داشت، این شخص را باید گرامی داشت. «أهن الفاسق» این شخص فاسق است، فاسق مرهون است، این را اهانت کنید. این حدّ وسط را در کلام آوردن است. پس  أعبدوا ربّکم  خود، یک برهان است.

ـ قائل به ارباب متفرقه بودن وثنین حجاز
در بین وثنیّن حجاز این مسئله مطرح نبود که خدا ربّ است، می‌گفتند: خدا «ربّ العالمین» است، «ربّ الأرباب» هست، امّا ربِّ ما «أرباب جزئیّه» است؛ یعنی «ربّ أرض»، «ربّ بحر»، «ربّ جبال»، «ربّ باران»، «ربّ ابر»، «ربّ حیات»، «ربّ موت» این ارباب متفرّقه کارها را اداره می‌کنند و خدای سبحان «ربّ الأرباب» است. ما این ارباب جزئیّه را عبادت می‌کنیم:  لیقرّبونا إلی الله زلفی  . «الله» را قبول داشتند، به عنوان اینکه خالق است قبول داشتند، به عنوان اینکه «ربّ الأرباب» است قبول داشتند، امّا به عنوان اینکه ربّ انسانها و حوادث جزئیّه است نمی‌پذیرفتند! برای حوادث جزئیّه ارباب متفرّقه قائل بودند، می‌گفتند: این ارباب متفّرقه را باید عبادت کرد تا آنها شفعای ما باشند. کم‌کم برای ارباب متفرّقه مجسمّه ساختند و این بتها و مجسّمه‌ها کم‌کم اصالت پیدا کرد؛ وگرنه این طور نبود که قائل باشند این بتها ربّ ماست. وقتی به دست جَهَله‌ای از وثنّیین افتاد، کم‌کم این بتها را تکریمِ استقلالی کردند؛ در حالی که این بتها را ساختند که مجسمّه و نمونه‌ای باشد برای اربابشان، حالا یا فرشته است یا بزرگان از بشر است یا ستاره است و مانند آن و آنها را در تحت تدبیر «الله» می‌دانستند، می‌گفتند: ما چون دسترسی به عبادت «الله» نداریم این اربابمان را عبادت می‌کنیم تا اینها شفعا باشند؛

ـ انکار ربوبیت خداوند سبحان از جانب وثنیین حجاز
پس اسنها خالق را قبول داشتند که خداست، امّا ربّ را قبول نداشتند که خداست، لذا قرآن می‌فرماید: اینها بین ربوبیّت و خلقت فاصله انداختند:  و لئن سألتهم من خلق السّماوات و الأرض لیقولنّ الله  آنها قبول دارند که «الله» خالق است، امّا قبول ندارند که «الله» ربّ است. در این کریمه دارد بین «ربوبیّت» و «خالقیّت» تلازم ناگسستنی برقرار می‌کند، می‌گوید: آن که ربّ است خالق است [و] آن که خالق است ربّ است. نمی‌شود ربّ کسی باشد [و] خالق دیگری باشد. شما اگر قبول دارید خدا خالق است، باید بپذیرید که او ربّ است. آن که آفرید باید بپروراند.
«رب»» یعنی مدّبر، یعنی مالکِ مدّبر، که احیاناً به معنای «پرورنده» هم می‌آید؛ چون «ربّ» مضاعف است، نه ناقص. «ربّ» اگر به باب تفعیل برود، می‌شود «تربیت» نه تربیت. «تربیت» ناقص است [ولی] ربّ مضاعف است. فرمود: خدا ربّ شماست، مدبّر شماست، مالک شماست. کدام خدا ربّ شماست، همان خدایی که خلق کرد. شما ربوبیّت را نمی‌پذیرید، خالقیّت را می‌پذیرید. چون وثنیّینِ حجاز از نظر ربوبیّت مشرک بودند نه خالقیّت؛ نمی‌گفتند «در عالم چند تا خالق هست» [بلکه] می‌گفتند «در عالم چند ربّ هست». به دنبال می‌گفتند «در عالم چند ربّ هست». به دنبال شرک ربوبی، گرفتار شرک عبادی شدند که آلهه  گوناگون را عبادت می‌کردند. این شرکِ عبادی آنها مستند بود به شرک ربوبی اینها [و] اینها در ربوبیّت، مشرک و در خالقیّت، موحّد بودند.

ـ تلازم بین ربوبیت و خالقیت در قرآن
قرآن کریم در چندین جا می‌فرماید: همان که خالق است، ربّ است. در این کریمه هم می‌فرماید:  أعبدوا ربّکم الذّی خلقکم ؛ همان ربّی که شما را خلق کرد. دیگر ممکن نیست خالقتان «الله» باشد، ولی ربّتان فلان ستاره یا فلان فرشته یا فلان بزرگِ بشری. همان که شما را خلق کرد، باید بپروراند و اداره کند. این تلازمِ بین ربوبیّت و خالقیّت، یا برای آن است که ربوبیّت «عند التحلیل» [به هنگام تحلیل] همان خالقیّت است و خلقت است و چیز دیگر نیست یا نه؛ بین خالقیّت و ربوبیّت تلازم است. بیان ذلک این است که مدّبر که چیزی را اداره می‌کند و می‌پروراند، یعنی کمالات او را به او می‌دهد، اوصافی را به او می‌دهد، ارزاقی را به او می‌دهد. این اعطایِ رزق، اعطای کمال، اعطای وصف و مانند آن ایجاد روابط است؛ یعنی بین رزق و مرتزرق، رابطه برقرار کردن و بین کمال و متکامل، پیوند برقرار کردن و مانند آن. و ایجاد روابط بین کمال و مستکمِل، خود خلقت است. مدّبر، خالق است. این ربط را او ایجاد می‌کند. مگر نه آن است که یک وصفی را به موصوف می‌دهد؟ مگر نه آن است که یک رزقی را به مرزوق می‌دهد؟ این «دادن» که قرادادی و اعتباری نیست؛ نظیر آنچه بایع و مشتری با یک‌دیگر قرار می‌گذارند. این «دادن» یک امرِ تکوینی است که خدای سبحان این فیض را به مستفیض می‌دهد. این رزق را به مرزوق اعطا می‌کند. این اعطا و ایجادِ رزق با ایجادِ ربطِ بین خدا خالق است، باید بپذیرد که خدا ربّ است (این وجه اوّل) وجه دوّم آن است که اگر هم ربوبیّت به خلقت برنگشت، خب، چه کسی حقّ تدبیر دارد؟ آن که آفرید، چرا؟ برای اینکه اگر یک مبدائی چیزی را آفرید، از هویّت او، از ذات او، از علل و عوامل درونی و بیرونی او، از موانع او، از مقتضیات او، ا همه و همه باخبر است. آن‌که خلق کرد می‌تواند بپروراند [و] آن که این را خلق نکرد و از بدو و ختمش مستحضر نیست چگونه می‌پروراند؟! لذا قرآن می‌فرماید: اگر شما قبول کردید که خدا خالق است، باید بپذیرید که او ربّ است، ربوبیّت به دیگری سپرده نمی‌شود. در این کریمه هم می‌فرماید:  اعبدوا ربّکم

ـ اعتقاد مشرکان درباره جدائی خالقیت از ربوبیت
آنگاه مشرکین ممکن است بگویند: ربّ ما این نیست، ما داریم ربّمان را عبادت می‌کنیم. آنها ربّشان را عبادت می‌کنند، منتها ربّشان یا ستاره است یا فرشته است و مانند آن. مشرک هم می‌گوید: من ربّ را عبادت می‌کنم، منتها ربّ من «ربّ السّموات و الأرض» نیست. ربّ من «ربّ الأرض» است یا «ربّ البحر» است. آنگاه در این کریمه می‌فرماید: نه؛ ربّ شما همان کسی است که شما را خلق کرده است:  اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم ؛ آن که شما و نیاکانتان را آفرید، او که خالق است او ربّ است. شما باید بپذیرید که ربّ را باید عبادت کرد. یا انسان باید بگوید من احتیاج ندارم (در زندگی) یا باید بگوید که گرچه من محتاجم، ولی خودکفایم. یا باید بپذیرد که اگر محتاج است و خودکفا نیست و فقیر است باید غنیِّ محض تکیه کند. آن دو تا حرف اوّل که مقدور انسان نیست، انسان بگوید: من احتیاج به هیچ چیز ندارم. او از نفس کشیدنش تا استراحتش سراسر حاجت است؛ پس انسان محتاج است. نه هوا در اختیار اوست، نه فضا و قضا در اخیتار اوست، نه این نظام آفرینش در اختیار اوست که او در تأمین نیازها خودکفا باشد؛ پس انسان محتاج است (یک) و خود توان رفع نیاز را ندارد (دو) پس محتاج است به کسی که نیازهای او را برآورده کند، آن همان ربّ اوست ربّ او کسی است که او را خلق کرده است. مشرکین می‌گفتند: ما عبادت می‌کنیم و ربّمان را هم عبادت می‌کنیم و اینها ارباب مایند؛ یعنی این فرشته‌ها یا ستاره‌ها که بُت‌ها نمونه  آنها هستند اینها ارباب مایند. قرآن منطقش این است که ربّ شما خالق شماست و نه غیر  اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم .

ـ برهانی بر ضرورت عبادت در ایه
بنابراین آنگاه می‌بینید صدر و ذیل آیه منسجم می‌شود، از پایین بخواهید شروع کنید، می‌بینید تقوا دلیل عبادت است، هدف عبادت است و از وسط بخواهید شروع کنید، می‌بینید خلقت و ربوبیّت، دو حدّ وسط طولی است برای ضرورت عبادت. از بالا بخواهید شروع کنید، می‌بینید مدّعایی است در کنارش ادّله آرمیده است. در صدر آیه ما را دعوت به عبادت کرد که «یجب علیکم العبادة» چرا؟ برای اینکه خدا ربّ است، ربّ را باید عبادت کرد. چرا خدا ربّ است؟ برای اینکه خالق شماست و همان کسی ربّ است خالق است و خدا خالق است؛ پس خدا ربّ است؛ [و] رب را باید عبادت کرد؛ پس شما باید خدا را عبادت کنید. «الله» خالق است و هر که خالق است ربّ است؛ پس «الله» ربّ است. «الله» ربّ است و ربّ را باید عبادت کرد؛ پس باید خدا را عبادت کرد  یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم و الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون
«و الحمد لله ربّ العالمین»

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی