سخنرانی حجت الاسلام رضوانی پیرامون ایمان و وصیَّت
سخنرانی حجت والمسلمین الاسلام رضوانی
--------------------------------
پیرامون ایمان و بحث فقهی وصیَّت
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ َبَاعِثِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ السُّفَرَاءِ حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینَ عَبْدِ اللَّهِ الْعَبْدُ الْمُؤَیَّدِ وَ الرَّسُولِ الْمُسَدَّدِ الْمُصْطَفَى الْأَمْجَدِ الْأَحْمَدِ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) لَا سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ».
مسائلی راجع به وصیّت
برای تقسیم مال بین ورّاث
یک مسئله راجع به وصیّت بود. آیا هر کسی، به هر گونهای و به هر شکلی بر کل اموال خود وصیّت کند، آیا وصیّت او صحیح است؟ و اگر بعضی از وارثین را در وصیّت از نظر تقسیم مال وصیّت کرده باشند، آیا او نافذ است که آنها کل اموال را به ارث ببرند و بقیّه ارثی نبرند یا وصیّت چنین نفوذی را ندارد؟ سؤال این است آیا من میتوانم مال خود را فقط به پسران خود وصیّت کنم؟ آیا من میتوانم مال خود را وصیّت کنم که برخی از وارثان من حق استفاده از آن را نداشته باشند؟ این سؤالی است که مبتلا به همه است.
مسلّط بودن هر شخص بر اموال خود
اوّلاً کسی که زنده است میتواند کل اموال خود را در زمان حیات هر کاری خواست انجام بدهد. من تا زنده هستم میتوانم کل اموال خود را به یک نفر ببخشم یا به بعضی از وارثان ببخشم، منتها آن وقت باید برگشت آن را از خود سلب کنم، چون «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ»[1] هر کسی بر اموال خود مسلّط است.
عرف معمول وصیّتنامه
امّا اینکه من وصیّت کنم که بعد از من اموالم بین پسرانم تقسیم شود و دختران من حقّی نداشته باشند، مثل معمول وصیّتهای شما در این محل است. حالا آن کسانی که از دنیا رفتند و خیلی از افرادی که هنوز هستند، معمولاً قاعده بر این است که وصیّت میکنند کشاورزی و زمین و خانه برای پسرها است، دخترها هم که جهاز گرفتند و به خانهی شوهر رفتند، معمولاً اینگونه است.
چه زمانی وصیّت صحیح میباشد؟
اگر کسی در کل مال چنین وصیّتی بکند این وصیّت در یک صورت صحیح است، در صورتی که همهی ورّاث قبول داشته باشند و وصیّتنامهی پدر را امضا کنند. اگر همهی ورّاث، دختر و پسر، اگر مرد است همسر او، اگر پدر و مادر دارد حتّی پدر و مادر او، همه این وصیّت را نسبت به کل اموال قبول داشته باشند، این وصیّت قبول است و نافذ است و باید عمل کنند.
صحیح بودن ثلث اموال وصیّت
امّا اگر که قبول نداشته باشند، وصیّت هر کسی نسبت به ثلث مال او درست است. یعنی اگر کسی مال خود را بخواهد برای جایی یا شخصی یا بعضی از ورّاث وصیّت کند، یک سوم آن صحیح است و باید عمل شود، امّا دو سوم آن صحیح نیست. دو سوم به همان تقسیمی که قرآن فرموده است باید بین ورّاث هر کسی به قسمت خود باید سهم ببرد.
اجازه دادن ورّاث به دو سوم اموال
لذا آن کسانی که وصیّت کردند و مطلقا مال خود را برای بعضی از وارثها و فرزندان خود منحصر کردند، بدانند تا یک سوم را بدون اجازه وارثهای دیگر اشکالی ندارد، امّا دو سوم بعدی را باید وارثهای دیگر در وصیّت به شما اجازه بدهند، حق ندارید بدون اجازهی فرزندان مال را وصیّت کنید که به بعضی برسد یا حتّی شما برای کارهای خیر صرف کنید. وصیّت شما این است که برای کارهای خیر باشد، فرقی نمیکند.
لازم بودن اجازهی ورّاث در دو سوم اموال
پس بنابراین اگر دوست دارید یک بخشی از مال خود را برای جایی وقف و منحصر کنید، تا زمان زنده ماندن خود این کار را انجام بدهید. در صورت قبولی ورّاث وصیّت مشکلی ندارد، ولی بدون قبولی ورّاث در دو سوم مال قابل قبول نیست و خلاف قرآن است و خلاف احکام و فتاوی مراجع است و لذا اموال شما همانطور که قرآن فرموده است دخترها و پسرها و اگر پدر و مادر داشته باشید هر کدام یک ششم حق میبرند، همسر داشته باشید، اگر آقا باشید و بچّه داشته باشید، خانم شما یک هشتم ارث میبرد، اگر بچّه نداشته باشید یک چهارم ارث میبرد. اگر زن وصیّت کند و از دنیا برود همسر او یک چهارم مال او را به ارث میبرد، اگر آن خانم بچّه نداشته باشد یک دوم مال همسر میشود. با مرگ این مالکیّت برای همهی آنها حاصل است.
غصبی بودن در تصرّف مال ورّاث
یک نتیجه به دست میآید اگر کسی بر خلاف این تقسیم بعضی از وارثان این مال و اموال را برداند و تصرّف کنند، این مال دزدی است. این مال غصبی است. برای مثال پدر من که از دنیا رفته است، مالی که از او باقی میماند برای همهی وارثان است، اگر خواستم در این مال تصرّف کنم باید حق و حقوق همهی وارثان پرداخت شود، در این زمان من حق تصرّف دارم و الّا اگر یک ذرّه از این مال برای کسی باشد، بدون اجازهی کسی که در آن مال سهیم است ولو یک ذرّه از آن مال یا یک حبه از آن مال، نیم حبه از آن مال فرقی نمیکند، بدون اجازه حق تصرّف در کل آن مال را ندارید.
آثار سوء غصب در اموال
آثار غصب ناپسند است، کسی که مال فردی را غصب کند ناپسند است، آثار منفی زیادی در ذهن او است، یکی از آثار آن فقر است. فکر نکنید آدم زیرکی است. آن کسانی که وصیّت کردهاند که مال و اموال برای پسرها باشد، او پسرهای خود را بدبخت میکند، از آن مال هم خیر نمیبیند.
وصیّت کردن زیر سایهی قرآن
وصیّتها را باید طبق قرآن، طبق آن چیزی که خدا گفته است وصیّت کرد. بعد شما هم چه این پسر و چه آن دختر اگر باقیات الصّالحات تو باشند ارزش دارد، اگر باقیات الصّالحات نباشند، همهی مال هم به آنها بدهید، در غیر امر خدا آن را صرف کرد، حالا برای شما گناه نمینویسند امّا چیزی هم عاید شما نمیشود. خلاف وصیّت خدا و خلاف دستور خدا در قرآن نسبت به آنچه که فرموده است ما نباید عمل کنیم.
انجام گناه کبیره با محروم کردن ورّاث از ارث
حتّی در روایات داریم کسی که بعضی از ورثهی خود را بدون دلیل از ارث محروم کند گناه کبیره انجام داده است. إنشاءالله همهی ما را بر واجبات و وظایف شرعیّه واقف کند و إنشاءالله همهی ما را به انجام وظایف و تکالیف شرعی واقف کند.
معنای لغوی ایمان در قرآن
در سورهی مبارکهی بقره داریم: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»[2] دو کلمه از این آیه را من خدمت شما عرض میکنم. یکی کلمهی ایمان است. کلمهی ایمان در قرآن مکرّر آورده شده است. کسی ایمان دارد که نسبت به هر کسی که اطراف او است حتّی محیط زیست، انسانها باعث آرامش و آسایش و امنیّت آنها شود، چنین کسی آدم مؤمن است.
ایمان به قرآن و کتابهای آسمانی
از متعلّقات آدمهای متّقی
آدم مؤمن از نظر معنای لغوی به این معنا است، مؤمن به کسی میگویند که دیگران از دست و زبان او در امان باشند. یکی از متعلّقات ایمان آدمهای متّقی ایمان به قرآن و ایمان به کل کتابهای آسمانی است.
قبول و عدم قبولی کتاب آسمانی
در بین مسلمانها و یهودیان
فرق بین مسلمانها و موحّدین به اسلام و موحّدین به اهل کتاب این است مؤمنین و مسلمانهای به قرآن و پیغمبر خاتم، حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)... فرق بین ما مسلمانها با یهودیها، با نصرانیها و با بقیّهی موحّدین به دین خدا در ادیان دیگر این است که ما هم به اسلام و قرآن و پیامبر و هم به بقیّهی پیامبرها ایمان داریم. یعنی ما حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت ابراهیم و همهی انبیاء را قبول داریم، همهی کتابهای آسمانی را هم قبول داریم، امّا آنها فقط کتاب خود را قبول دارند، آنها به دینهای دیگر ایمان ندارند.
ایمان به کل قرآن
از مصادیق آدمهای متّقی و مؤمن
نکتهای که در این قسمت از آیه میخواهم به شما بگویم این است که شاید مصداق بحث وصیّت و اینها هم شود. میفرماید: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» آدمهای با تقوا کسانی هستند که به همهی آنچه که به تو نازل شده است ایمان دارند. یعنی به کل قرآن باید ایمان داشته باشیم. اگر به کل قرآن ایمان داشته باشیم مصداق آدمهای متّقی و مؤمن هستیم.
عمل به دستورات خدا
امّا اگر بعضی از قرآن را بخواهید قبول داشته باشید، بگویید نه اینجا که میگویند نماز بخوانید، میخوانید، امّا آن جایی که میگویند خمس بدهید، نمیدهید، شما نمیتوانید اینها را تشخیص بدهید که چه کاری انجام دهیم، آن چیزی که خدا در قرآن فرموده است باید همان کار را انجام بدهید.
مسلمان واقعی کیست؟
حالا شخصی میگوید نمیخواهم مال من را دامادها استفاده کنند، میخواهم فقط پسرها از آن استفاده کنند. نمیتوانید چنین چیزی بگویید، خدا اینگونه قرار داده است. اگر به قرآن ایمان دارید نباید فقط برای استخاره باشد، اگر به قرآن ایمان دارید فقط نباید برای محافظت از مسافرت شما باشد، اگر به قرآن ایمان دارید فقط در اینکه در مجالس ترحیم خود بخوانید فایده ندارد. اگر به قرآن ایمان دارید باید به همهی قرآن ایمان داشته باشید، شما باید به هر چه که در قرآن است ایمان داشته باشید، در چنین صورتی مسلمان واقعی میباشید. اگر بگویید یک مقداری را دوست دارم به فلانی بدهم، یک مقداری را دوست ندارم این معنا ندارد.
شاخص مؤمن واقعی از دیدگاه خدا
«نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ»[3] به بعضی ایمان دارم، به بعضی ایمان ندارم، این فایدهای ندارد. خدا کسی را به عنوان مؤمن و متّقی میشناسد و قبول میکند که خالصاً بدون هیچ مشکل و شک و ریبی خدا را قبول داشته باشد، هر آنچه که در قرآن فرموده است را هم قبول داشته باشد و به همهی آنچه که فرموده است عمل کند. این فرد مؤمن واقعی است. «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ»[4] آدمهای متّقی کسانی هستند که به همهی قرآن ایمان دارند، «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» و همهی آنچه که به دیگران قبل از تو پیغمبر نازل شده است. یعنی به همهی کتب آسمانی.
شرط رسیدن به ایمان واقعی
پس بنابراین ایمان واقعی اوّلاً باید آرام بخش باشد، برای همه ایجاد امنیّت و آسایش کند و تازه ایمان در اینجا یعنی ایمان به همهی احکام و فرامین الهی در قرآن، ما باید به همهی اینها ایمان داشته باشیم.
خدا حاج آقا محمّد احمدی را رحمت کند. چند روز پیش بود، من دیدم دوچرخه سوار بود و داشت میرفت. امّا «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[5] همه مرگ را میچشید. من این ضایعه را به خانوادهی ایشان، همهی برادرها و خواهرها و دامادها و فرزندان او تسلیت میگویم و خواهان و خواستار صبر جزیل و عمر طویل بر بازماندگان هستم و از طرف بازماندگان هم از تک تک شما عزیزان که از راههای دور و نزدیک قدم رنجه فرمودید و این مجلس را نورانی کردید و باعث تسکین بازماندگان شدید تشکّر و تقدیر میکنم. خدا إنشاءالله همهی شما را ثابت قدم بر اسلام و قرآن بگرداند.
[1]- نهج الحق و کشف الصدق، ص 494.
[2]- سورهی بقره، آیه 4.
[3]- سورهی نساء، آیه 150.
[4]- سورهی بقره، آیه 4.
[5]- سورهی آل عمران، آیه 185.