تفسیر سوره مبارکه بقره آیه سوم
تفسیر سوره بقره جلسه 16
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). (1) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (2) (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (3) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان مىآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (4)آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (5)
تفسیر سوره مبارکه بقره - جلسه 10
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
-----------------------------------------
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
«الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ » (بقره:3)
. مقدمه
مبحث پیشین درباره کلمه «ایمان و حقایق آن» از منظرگاه حضرت علی (ع) بود. در این جلسه به ادامه همین بحث با محوریت روایت امیر المومنین علیهالسلام میپردازیم . در این روایت، سیوهشت حقیقت برای ایمان بر شمرده شده است.
. حقایق ایمان و ثمرات حقایق
امیرالمومنین (ع) می فرمایند: « فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شَرَعَ الْإِسْلَامَ وَ سَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ لِمَنْ حَارَبَهُ وَ جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ زِینَةً لِمَنْ تَجَلَّلَهُ وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ وَ عُرْوَةً لِمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَ حَبْلًا لِمَنِ اسْتَمْسَکَ بِهِ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ عَوْناً لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَاهُ وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَى وَ حُکْماً لِمَنْ قَضَى وَ حِلْماً لِمَنْ جَرَّبَ وَ لِبَاساً لِمَنْ تَدَبَّرَ وَ فَهْماً لِمَنْ تَفَطَّنَ وَ یَقِیناً لِمَنْ عَقَلَ وَ بَصِیرَةً لِمَنْ عَزَمَ وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ وَ تُؤَدَةً لِمَنْ أَصْلَحَ وَ زُلْفَى لِمَنِ اقْتَرَبَ وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَکَّلَ وَ رَخَاءً لِمَنْ فَوَّضَ وَ سُبْقَةً لِمَنْ أَحْسَنَ- وَ خَیْراً لِمَنْ سَارَعَ وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ وَ لِبَاساً لِمَنِ اتَّقَى وَ ظَهِیراً لِمَنْ رَشَدَ وَ کَهْفاً لِمَنْ آمَنَ وَ أَمَنَةً لِمَنْ أَسْلَمَ وَ رَجَاءً لِمَنْ صَدَقَ وَ غِنًى لِمَنْ قَنِعَ فَذَلِکَ الْحَقُّ سَبِیلُهُ الْهُدَى وَ مَأْثُرَتُهُ الْمَجْدُ وَ صِفَتُهُ الْحُسْنَى فَهُوَ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ مُشْرِقُ الْمَنَارِ ذَاکِی الْمِصْبَاحِ رَفِیعُ الْغَایَةِ یَسِیرُ الْمِضْمَارِ جَامِعُ الْحَلْبَةِ سَرِیعُ السَّبْقَةِ أَلِیمُ النَّقِمَةِ کَامِلُ الْعُدَّةِ کَرِیمُ الْفُرْسَانِ فَالْإِیمَانُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْفِقْهُ مَصَابِیحُهُ وَ الدُّنْیَا مِضْمَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَایَتُهُ وَ الْقِیَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ وَ النَّارُ نَقِمَتُهُ وَ التَّقْوَى عُدَّتُهُ وَ الْمُحْسِنُونَ فُرْسَانُهُ فَبِالْإِیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ یُعْمَرُ الْفِقْهُ وَ بِالْفِقْهِ یُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْیَا وَ بِالدُّنْیَا تَجُوزُ الْقِیَامَةَ وَ بِالْقِیَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ الْجَنَّةُ حَسْرَةُ أَهْلِ النَّارِ وَ النَّارُ مَوْعِظَةُ الْمُتَّقِینَ وَ التَّقْوَى سِنْخُ الْإِیمَانِ (1)
از اصبغ بن نباته، گفت: امیر المؤمنین (ع) در خانه خود یا در قصر حکومتى کوفه در انجمن ما این خطبه را خواند و فرمان داد تا در نامه نگارش شد و بر مردم خوانده شد، دیگرى روایت کرده که ابن کوّاء، از امیر المؤمنین (ع) شرح اسلام و ایمان و کفر و نفاق را پرسید و آن حضرت در پاسخ فرمود: اما بعد، به راستى که خدا تبارک و تعالى اسلام را قانون گزارد و دستورهاى آن را براى هر که در آن آید آسان کرد و ارکانش را در برابر هر که با آن نبرد کند عزیز ساخت، آن را عزت پیروانش نمود و صلح و سازش براى هر که در آن در آید، آن را هدایت کسانى که بدان اقتداء کنند و زیور آنان که بر خود برگیرند و عذر براى آنان که بدان در آویزند و حلقه محکم براى هر که بدان چنگ زند و رشتهاى براى هر که بدان بچسبد. برهان براى هر که بدان سخن گوید و روشنى براى هر که از آن تابش جوید، کمک براى هر که از آن دادرسى خواهد و گواه براى هر که با آن به ستیزه بر خیزد و پیروزى براى هر که آن را حجت خود سازد و دانش براى هر که آن را فرا گیرد و حدیث براى هر که آن را روایت کند و حکم قاطع براى هر که بدان قضاوت کند، بردبارى براى هر که تجربه اندوزد و جامه آبرو براى هر که تدبّر کند و فهم براى هر که زیرک باشد و یقین براى هر که خردمندى کند و بینائى براى هر که تصمیم گیرد و نشانه براى هر که فراست جوید و عبرت براى هر که پند پذیرد و نجات براى هر که آن را درست شمارد و آرامش براى هر که به اصلاح گراید و وسیله نزدیکى به خدا براى هر که تقرب خواهد و اعتماد براى هر که توکل دارد و آسودگى براى هر که کار خود به خدا گذارد و جایزه براى هر که خوش رفتارى و خیر براى هر که نشتابد و سپر براى هر که شکیبا باشد و لباس براى هر که تقوى ورزد و پشت براى هر که رشد یابد و پناه براى هر که مىگرود و آسودگى براى هر که روى به خدا کند و امیدوارى براى هر که راست گوید و بىنیازى براى هر که قناعت ورزد، پس حق این است: روشش رهبرى است، و اثرش بزرگوارى، و وصفش خوبى، آن برنامهاى است روشن، و چراغ گاهى است تابان، و چراغى است فروزان هدفش بسیار بلند است، و میدان مسابقهاش اندک، و پیشروان را فراهم کند، و جائزه را زود بدهد، انتقامش دردناک است، و ساز و برگش کامل، و سواران آن ارجمند، ایمان برنامه آن است، و اعمال خوب چراغگاه آن، چراغهایش فهم دین است، و دنیا میدان مسابقه آن، مرگ نهایت آن است، و روز رستاخیز مجمع پیش روان آن بهشت جائزه آن است، و دوزخ انتقام مخالفت آن، تقوى ساز و برگش باشد و محسنین سواران آن، با ایمان به اعمال خوب پى برند و با اعمال شایسته و خوب، فهم رسا و آبادان شود، و با فهم رسا از مرگ بهراسند و با مرگ دنیا به پایان رسد و با دنیا (یعنى اعمال صالحه در آن) از روز رستاخیز توان گذشت و با گذشت از روز قیامت به بهشت نزدیک توان شد، بهشت مایه افسوس اهل دوزخ است، و دوزخ پند است براى پرهیزکاران و پرهیزکارى و تقوى بنیاد ایمان است.
. حقایق مشروطه برای ایمان
- دو مطلب اول روایت «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى شَرَعَ الْإِسْلَامَ وَ سَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ لِمَنْ حَارَبَهُ وَ جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ» بیانگر حقایق مشروطه ای برای ایمان است؛ حقایق مشروطه شامل: اعتقاد، تصدیق، تأمین و توثیق است که انسان مومن، باید نسبت به شرع مقدس الهی دارا باشد.
- آنچه برای ایمان، حقیقت می شود، کاری است که ما باید انجام دهیم برای مثال تولی از ایمان و شرع مقدس، حقیقتی برای ایمان شمرده شده است.
. ثمرات حقایقِ ایمان
- همچنین این حقایق دارای ثمراتی است، به عنوان مثال:
-
عزتمندی
- 1.«جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ» تولی دین سبب عزتمندی می شود؛
-
سلامتی
- 2. «وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ» داخل در دین شدن سبب سلامتی است؛
-
هدایت مطلق
- 3. «وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ» اقتدای به دین سبب هدایت مطلق است؛
-
زینت آدمی
- 4. «وَ زِینَةً لِمَنْ تَجَلَّلَهُ» بزرگ شمردن دین، سبب زینت آن شخص خواهد بود. این ها نکات حقیقتی و ماهیتی ایمان است اما مشروط به داشتنِ ایمان و مومن بودن، است. مشتق در این جا در «من تلبس» است و حقیقت معنا می شود.
-
حجیّت دین
- 5. «وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ» قراردادن ایمان به عنوان مذهب و راه و روش سبب حجت شدن دین برای او می شود، زیرا اگر کسی واقع را درک کرده باشد، یعنی به واقع رسیده و اگر خلاف واقع را انجام داده چون در دینداری و ایمانش کوتاهی نکرده است، ایمان برای او حجت خواهد بود.
-
دست یابی به ریسمان الهی
- 6. «وَ عُرْوَةً لِمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَ حَبْلًا لِمَنِ اسْتَمْسَکَ بِهِ» چنگ زدن به ایمان سبب دستاویز شدن دین برای انسان می شود. لذا فرمود: «کسی که تمسک به دین و ایمان داشته باشد، آن ریسمان بسیار خوبی است که او را به مقصد برساند.»
-
سخن سراییِ برهانی
- 7. «وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ» کسی که به ایمان و شرع سخن بگوید، این بهترین برهان برای او است.
- 8. «وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ» کسی که به دنبال ایمان باشد، آن باعث نور افشانی برای اوست، پس «اسْتَضَاءَ» به آن، ایمان است.
-
یاوری در مشکلات
- 9. «وَ عَوْناً لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ» استغاثه به دین، ایمان است و برای ما «عون» می شود.
-
بینه ای در مقابل دشمنان
- 10.«وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ» اگر در برابر دشمن قرار بگیریم و بخواهد به وسیلة آن مخاصمه بشود برای ما دلیل و بینه می شود.
-
دستیابی به پیروزی در احتجاج
- 11. «وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ» اگر به ایمان و شرع احتجاج بکنیم پیروز خواهیم شد.
-
علم افزایی در وجود شخص
- 12. «عِلْماً لِمَنْ وَعَاهُ» کسی که از ایمان و شرع محافظت کند، ایمان برای او علم می شود، علم، نور و عدم ظلمت است و جهل را از بین می برد.
-
دستیابی به بهترین سخن
- 13. «وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَى» کسی که دین را روایت کند و دین را برای دیگران بگوید، دین بهترین سخن برای او می شود.
-
دستیابی به بهترین حُکم
- 14. «وَ حُکْماً لِمَنْ قَضَى» کسی که بخواهد به وسیلة دین قضاوت کند، ایمان و دین بهترین حکم برای او می شود.
-
دستیابی به حِلم
- 15. «وَ حِلْماً لِمَنْ جَرَّبَ» کسی که دین را تجربه بکند و آن را در کارها و بلا ها بیازماید، باعث حلم او می شود.
-
دستیابی به بهترین لباس
- 16. «وَ لِبَاساً لِمَنْ تَدَبَّرَ» کسی که دین را به عنوان پوشش قرار دهد دین بهترین لباس برای اوست، یعنی عیب های او را می پوشاند و از گزند آنچه که مضر بر انسان است حفظ می کند و زینت انسان می شود، زیرا یکی از خصوصیات لباس زینت دهندگی به انسان است.
سخنی پیرامون حجاب و حُسن بودن آن
- انسانی که حجاب و جلباب، (یعنی پوششی که همة آن ها را ساتر است) را برگزیده است متشخص تر است. برخی خانم هایی که کم حجاب یا بی حجاب هستند، در انظار دیگران زیبا جلوه نمی کنند و تشخصشان از بین می رود.
- -در قرآن آمده که حجاب داشته باشید تا «یَعرِفُوا» یعنی شناخته شوید.
- «یَعرِفُوا» به معنای تشخّص پیدا کردن است، زن هایی که حجاب دارند حرمت خود را حفظ می کنند. «اذا نهوا لا تنتهوا» [2]یعنی آن ها را به حرمت نگه داری دعوت می کنید اما حرمت نگه نمی دارند. افرادی که شخصیتشان را گم کرده اند، حجاب را مشکل می دانند و آن ها از «ضالین» هستند، چنین انسانی مانند دیگر موجودات حیوانی با غرایزش زندگی می کند و به دنبال خودنمایی در حرام است بنابراین کشف حجاب می کند و منجر به فساد و نابودی همه چیز می شود. مفسد، باعث پوچی و بی معنای طرف مقابل می شود. برخی از احکام دین مانند حجاب، صدق و عدل دارای حسن است، به گونه ای که، غیر مسلمانان هم با رعایت تقوا و موازین، مورد تحسین واقع می شوند، اگر انسان سلیم النفس با عقل سالم وارد تحلیل شود در می یابد که حجاب برای انسان حُسن بوده و دارای حُسن است و باعث تشخص و وقار انسان می شود.
صداقت ، عدل
- غیر موحدین یعنی کسانی که خدا را قبول ندارند، انسان نجیب و صادق را دوست دارند؛ صدق، حسن اقتضایی دارد برخلاف ظلم که قبح ذاتی دارد هیچ کسی در دنیا حتی حیوانات هم ظلم را دوست ندارند اما بِرّ(نیکی) را دوست دارند. در روایتی که هفت معنا برای ایمان فرمودند، یکی از آن ها «بر» به معنای نیکی کردن بود.
سوال : آیا زمانی که گرگ شکار می کند و حیوانی را می درَد، ظلمی مشاهده نمی شود؟ظلمی محقق نمی شود؟
- پاسخ :این مسئله مانند ذبح کردن گوسفند و پرندگان و صید کردن آدم ها است و ظلم محسوب نمی شود زیرا خداوند آن حیوانات را به چنین دلایلی خلق کرده، به عبارت دیگر، کمال حیوان، قربانی شدن در روز عید قربان است. ظلم زمانی است که گوسفندی را در مقابل دیگر گوسفندان ذبح کنید که اسلام نیز ما را از این فعل نهی کرده است.
تصدیق و توثیق و تأمینِ ایمان
- خداوند برای بشر، شرع را آورد که در صورت معتقد بودن به آن، ایمان نامیده می شود.ایمان را تصدیق، توثیق و تأمین می کنیم، و همگی دارای حسن است یعنی همة آن ها به ذاته تحسین شده اند.
ظلم و قبح و اقسام آن
- ظلم، سه قسم دارد: 1. ظلم به خدا 2. ظلم به خود و خدا 3. ظلم به خود، خدا و غیر خدا، هر سه قسم مذکور دارای قبح است یعنی هیچ گاه مورد تحسین واقع نمی شود.
زیرکی منتهی به تفکر و تعقل و یقین
- 17. امیر المومنین (ع) در ادامه می فرماید «وَ فَهْماً لِمَنْ تَفَطَّنَ» یعنی کسی که ایمان دارد باید زیرک و مُتفتّن باشد. دین باعث می شود آنچه که مومن پیرامون ایمان و فرمایشات شرع مقدس عمل می کند، برایش حسن داشته باشد.
- زیرکی باعث فکر و عقل و فهم می شود همان طور که حضرت علی(ع) می فرماید: «وَ یَقِیناً لِمَنْ عَقَلَ وَ بَصِیرَةً» یعنی کسی که تعقل کند و بیاندیشد باور می کند.
مراتب یقین
- یقین دارای مراتب است: اول دارا بودن علم است، هنگام عمل به علم، باید اول در آن بیاندیشی، در این زمان، تیقن و یقین در وجود شخص،شکل می گیرد و با بارور کردن یقین، مرتبة عین الیقین و نهایتا حق الیقین رخ می دهد.
بینایی باطنی
- 19. «وَ بَصِیرَةً لِمَنْ عَزَمَ» کسی که ارادة بر ایمان داشته باشد بینا می شود و باطن مطلب را می فهمد.
انگشت نما شدن
- 20. «وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ» کسی که در ایمان تقعل کند در او نشانه ای نمایان می گردد و او برای دین و ایمان انگشت نما می شود.
پند گیری از پدیده ها
- 21. «عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ»، «اتعاظ» یعنی کسی که به دنبال پند گیری باشد و خود را در معرض وعظ قرار دهد. چنین شخصی، ایمان دارد، زیرا ایمان باعث پند گیری انسان شده و هر پدیده ،درس و عبرتی برای او می شود.
نجات
- 22. «وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ» تصدیق مساوی با ایمان است،به عبارتی،کسی که ایمان را تصدیق کند نجات می یابد
پیگیری برای اصلاح نفس و جامعه
- 23. «وَ تُؤَدَةً لِمَنْ أَصْلَحَ» شخص با ایمان، اصلاح را دنبال می کند. اصلاح، اطلاق دارد و از اصلاح نفس تا اصلاح جامعه را شامل می شود. کسی که قصد اصلاح جامعه را دارد در قدم اول باید باید به اصلاح خود بپردازد. اگر کسی جامعه را اصلاح کند باعث استواری و وقار او می شود.
پیروزی
- 24. «وَ زُلْفَى لِمَنِ اقْتَرَبَ» کسی که می خواهد پیروز شود باید به دین تقرّب بجوید.
دستیابی به وزانت انسانی و مورد وثوق قرار گرفتن
- 25. «وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَکَّل» مورد وثوق قرار گرفتن برای کسی است که به خدا توکل می کند به عبارتی ایمان مساوی با توکل است، اگر تکیه گاه خودت را خدا قرار بدهی، وزین و ثقه می شوی. خداوند می فرماید: «مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ » (طلاق: 3) هرکس به خدا توکل کند خدا او را کفایت می کند.
معنای توکل
- به عبارتی ایمان یعنی توکل به خداوند. «علی الله» یعنی بر همة آنچه که در وجود اقدس الهی است توکل کنید و آن کفایتتان می کند. ".» توکل یعنی تکیه گاهمان را خدا قرار بدهیم و هرچه او می گوید بپذیریم و بندگی کنیم، بنابراین، ایمان مساوی با توکل است.
ریشه فقر و تنگدستی
- فقر و گرفتاری و تنگ دستی به خاطر خداوند نیست، این ها نتیجة عمل افرادی است که تقوا را پیشة راه خود نمی کنند.با رعایت تقوای زبان بسیاری مسائل حل می شوند.
گناه زبان و مواظبت بر حفظ قباحت آنها در وجودمان
- وقتی انسان صبح از خواب بیدار می شود، زبان از اعضای بدن می پرسد: «کیف اصبحتم؟» یعنی حالتان چطور است؟ و دیگر اعضا می گویند اگر تو بگذاری خوب است» [3] گناه های زبان بسیار است و قباحت برخی گناه های زبان از ما زدوده شده است مانند غیبت، استهزا و غیره که آن را قبیح نمی دانیم و به راحتی غیبت کرده، در حالی که قباحت دارند.
نسبت اهل بیت علیهم السلام با گناه
- از حضرت رضا (ع) سوال کردند «چطور است که شما گناه نمی کنید؟ حضرت گفتند: "آیا تا به حال قصد خوردن مدفوع و کثافات خود را کرده ای؟" عرض کردند: "خیر چون بسیار کراهت داریم" حضرت فرمودند: "ما نیز نسبت به گناه چنین حسی داریم، ما هیچ گاه قصد گناه کردن هم نداشته ایم.[4]
نتیجه توکل حقیقی بر خدا، برای اهل تسنن و شیعه
- کسی که بخواهد به خدا توکل کند نمی تواند سنی باشد، اگر کسی سنّی به معنای لغوی باشد یعنی به سنت رسول الله عمل کند. افرادی که خود را سنّی می نامند و ندای «حسبنا کتاب الله » سر می دهند، سنی حقیقی نیستند چون به قرآن و سنت رسول الله عمل نمی کنند. یکی از سنت های رسول الله محبت به اهل البیت بود «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» (شوری: 23) ،سّنی ها معتقدند وجوب تبلیغ در آیة «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» (مائده: 67) مربوط به بحث غدیر خم است و همة می پذیرند که غدیر خم به جهت معرفی امیرالمومنین برای وصایت نبی مکرم بوده است، اما هیچ یک از سنی ها عمل نمی کنند. ما نیزمدعی شیعی بودن هستیم ولی قرآن را به عنوان اصلی ترین منابع کنار گذاشته ایم. شیعه و سنی واقعی آن است که به قرآن و روایات اهل البیت عمل کند و تمسک واقعی داشته باشد رسول اکرم (ص) در روایتی می فرماید:«مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا »[5،6] ». اگر تمسک به قرآن و اهل البیت داشته باشید، هیچ گاه گمراه نخواهید شد. حضرت، تمسک به قرآن و عترت را مایة نجات دانستند. ایشان، نفرمود «به احدهما» بلکه فرمود «بهما».
[1] کتاب کافی ج 2، کتاب ایمان و کفر، باب بعد از خصال المومن، ص 49، ح1.
[2] .........
[3] کافی، ج2، ص115، ح13.
[4] .........
.
شماره فایل 16_2