تجزیه آیه اول سوره بقره
تجزیه آیه اول سوره بقره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الم (1)
جمله «الم» که مرکّب است از الف و لام و میم
با دیگر صور هیئاتى که در صدر سوره هاى دیگر مرقوم و مکتوب است،
هریک مانند دیگر همنوعان خود، اسم هستند براى کلّیه مسمّیات خود در اینجا
و هم در صدر سوره هاى دیگر، ترسیمشان به این هیئت و این صورت،
به خاطر اختصار در مقام کتابت بوده و هست؛
چنان که این روش، روّیه اهل منطق، در باب کتابت اشکال و قیاسات نیز بوده و هست،
به طورى که مىبینم مىنویسند: کلّ «ج ب» و کلّ «ب د»
که آنان هم، براى اختصار در مقام کتابت، به این طریق اسماى حروف هجا را مرقوم داشته و مىدارند که این از باب وضع مسمّا، به جاى اسماء است اگر نه به خاطر اختصار، در مقام کتابت بود، هر آینه مىبایست در مقام کتابت، این اسماء را این چنین بنویسند «الف باء تاء ثاء جیم حاء خاء الخ» چنان که مشهود و مرسوم است که تمام علماى ادبیات و خطّاطان در تألیفات ادبى و غیر ادبى خود، تمام این اسامى حروف هجاى را به همین هیئت و همین صورت دوم مىنویسند و اینکه اینها را حروف گویند،
مرادشان این نیست که اسما نیستند، بلکه حروف به معناى کلمات است،
بنابراین تفصیل این کلمات، اگر به هیئت و صورت دوم نوشته شوند، همه اسمائند و همه معرب و اگر به صورت و هیئت اوّل نوشته شوند، همگى مسمّیاتند و مسمّیات به این صورت چنان که در فواتح سور است «ب ج د» لا معربة و لا مبیّنه، مانند مسمّاى ما و شما و مسمّیات دیگر اسماء و معذالک علما و ادبا فرموده اند: این کلماتى که با این هیئتها در فواتح سوره ها هستند، تمامى اسمائند براى معانى و مسمّیات منظوره و مربوطه به خودشان و همگى مبنى بر سکونند. مانند اسماى عدد که در حال شمارش، همه مبنى بر سکونند، مانند «واحد»، «اثنان»، «ثلاثه»، «اربعه و الخ» و علت مبنى بودن فواتح سورهها را، شباهت اهمالى آنها به حروف مهمله دانستهاند و حروف مهمله آن حروفى است که نه عاملاند و نه معمول، مانند «قد»، «سین»،
«سوف»، «همزه» و «هل» استفهام. به هرحال چون عدّه اى از علما و مفسّرین فواتح سوره ها را اسما مىدانند، از این جهت براى آنها، محلّ از اعراب قائلاند، از این رو بعضى فرمودهاند: «الم» خبر براى مبتداى محذوف و محلا مرفوع است و تقدیرش چنین است «هذه الم» یعنى این سوره اسمش الف لام میم است، یا خبر مقدّم است براى «ذلِکَ الْکِتابُ» و ذالک مبتداى موخرّ است و الکتاب عطف بیان یا بدل است براى ذالک و معنا چنین است: «الم» است این کتاب و بعضى گفتهاند: «الم» منصوب است به فعل مقدّر و تقدیرش چنین است «اقرء الم» و بعضى اظهار داشتهاند که: «اقسم بالم» یا در محلّ جرّ است به اسقاط باى جارّه به عقیده بعضى هیچکدام از فواتح سور محلّى از اعراب ندارند، پس حروف هستند.
آیه 3: