تجزیه آیه سی سوم سوره بقره
تجزیه آیه سی سوم سوره بقره
قالَ یا آدَمُ اَنبِئهُم بِاَسمَائِهِم فَلَمّا اَنبَاَهُم بِاَسمَائِهِم قالَ اَلَم اَقُل لَکُم اِنّی اَعلَمُ غَیبَ السَّمواتِ و الارضِ وَ اَعلَمُ ماتُبدُونَ و ما کُنتُم تَکتُمُون (33)
قالَ
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از مادّه قول، معتل، اجوف واوی، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف
یا
تجزیه: حرف ندا، مبنی، عامل
آدَمُ
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، اسم علم اعجمی، اصل آن اَأدَم است، بر وزن اَفعَل، مشتق از أدیم الارض یا الأدمۀ، غیر منصرف، متصرّف، معرب
اَنبِئ
تجزیه: فعل امر، صیغه مفرد مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از مادّه نبأ، ناسالم، مهموز اللّام، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف
هُم
تجزیه: ضمیر متصل، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف
بِ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
اَسماءِ
تجزیه: ال: الف و لام تعریف جنس، (عوض از مضاف الیه محذوف، بنابر قول زمخشری در کشّاف که مضاف الیه محذوف را لفظ «مسمّیات» گرفته است)، مبنی، غیرعامل، مختص به اسم
اسماء: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر قلّه، بر وزن اَفعال، مفردش اسم، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، از مادّه سمو، همزۀ آن مقلوب از واو است، ناقص واوی
هِم
تجزیه: ضمیر متّصل، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیر متصرّف
فَ
تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل
لَمّا
تجزیه: حرف وجودیه شرطیه، مبنی، غیرعامل
اَنَبَأَ
تجزیه: فعل ماضی، صیغۀ مفرد مذکّر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از مادّه نبأ، ناسالم، مهموز اللّام، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف
هُم
تجزیه: ضمیر متصل، برای جمع مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف
قال
تجزیه و ترکیب مثل (قال) اوّل آیه است.
أ
تجزیه: همزه برای استفهام، مبنی، غیرعامل، مشترک بین اسم و فعل
لَم
تجزیه: حرف نفی جازم، مبنی، عامل
اَقُل
تجزیه: فعل مضارع، صیغۀ متکلّم وحده، ثلاثی مجرد، از مادّه قول، معتل، اجوف واوی، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف [در اصل (اَقُولُ) بوده که به وسیلۀ (لَم) مجزوم گردیده و «واو» در التقاء ساکنین حذف شده است]
لَ
تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
کُم
تجزیه: ضمیر متصل، برای جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف
(لَکُم)
جار و مجرور، متعلّق به (اَقُل)
اِنَّ
تجزیه: از حروف مشبهۀ بالفعل، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
ی
تجزیه: ضمیر متّصل، برای متکلم وحده، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرّف
اَعلَمُ
تجزیه: فعل مضارع، صیغۀ متکلّم وحده، ثلاثی مجرد، سالم، از مادّه علم، متعدّی، معرب، معلوم، متصرّف
غَیبَ
تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، مصدر (غابَ یَغیبُ)، از مادّۀ غیب، ناسالم، اجوف یایی، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، معرفه به اضافه
السّمواتِ
تجزیه: ال: حرف تعریف، مبنی بر سکون، غیرعامل، مختصّ به اسم
سماوات: اسم ثلاثی مزید، جمع مؤنث سالم و جمع مصحّح، مفردش سماء، از مادّه سمو، ناقص واوی، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، معرفه به الف و لام
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
الأرضِ
تجزیه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی، غیرعامل، مختصّ به اسم
ارض: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعل، از مادّه ارض، ناسالم، مهموزالفاء، اسم ذات، متصرّف، منصرف، جامد، معرب، مفرد، مؤنث مجازی، معرفه به الف و لام
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
اَعلَمُ
تجزیه و ترکیب مثل (اَعلَمُ) قبلی است.
ما
تجزیه: موصول اسمی، موصول عام، معرفه، مبنی، غیرمتصرّف، جامد، اطلاق بر [مفرد، مثنی، جمع، مذکر،مؤنث]
تُبدُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده (بدو) و یا (بدأ)، ناسالم، ناقص واوی و یا مهموزاللّام، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف
وَ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
ما
تجزیه: قبلاً گفته شد
کُنتُم
تجزیه: فعل ماضی از افعال ناقصه، صیغۀ جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد از مادّه کون، معتل، اجوف واوی، مبنی، متصرّف
تَکتُمُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغۀ جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از مادّه کتم، سالم، متعدّی، معلوم، معرب، متصرّف