آیه۴۷| یادآورى نعمتهاى الهى |جلسه ۱
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۴۷ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
یک جلسه تفسیر آیه چهل و هفت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ (۴۵) الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ (۴۶) یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (۴۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از صبر و نماز یارى بخواهید، و یقیناً این کار جز بر فروتنان، گران و دشوار است. (۴۵) آنان که یقین دارند [در نهایت] دیدار کننده پروردگارشان خواهند بود، و قطعاً به سوى او بازمىگردند. (۴۶) اى بنىاسرائیل! نعمت هاى مرا که به شما عطا کردم و اینکه شما را بر جهانیانِ [زمانِ خودتان] برترى دادم، یاد کنید، (۴۷)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۴۷
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ (۴۵) الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ (۴۶) یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (۴۷)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از صبر و نماز یارى بخواهید، و یقیناً این کار جز بر فروتنان، گران و دشوار است. (۴۵) آنان که یقین دارند [در نهایت] دیدار کننده پروردگارشان خواهند بود، و قطعاً به سوى او بازمىگردند. (۴۶) اى بنىاسرائیل! نعمت هاى مرا که به شما عطا کردم و اینکه شما را بر جهانیانِ [زمانِ خودتان] برترى دادم، یاد کنید، (۴۷)
«یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ»[۱].
علّت تکرار بعضی آیات در قرآن
آیهی ۴۷، سورهی بقره، خطاب به بنی اسرائیل است. مانند چند آیهی قبل است که آن هم «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ»[۲] داشتیم که این تکرار در قرآن به جهات مختلف است، نه اینکه تکرار لغو باشد که البتّه بعضیها گفتند تکرار تأکید قبلی است. مُکرِّر مؤکّد مُکرَّر است.
نظر مرحوم طیّب اصفهانی در مورد تکرار در قرآن
مرحوم طیّب اصفهانی میگوید: خطاب اوّل راجع به موجودین زمانِ خطاب از نظر وظیفهی آنها است و خطاب دوم به همان موجودین زمانِ خطاب است ولی از جهت اینکه نسبت به ماقبل و اسلاف، یعنی گذشتگان باید بیدار باشند.
حکمت داشتن تکرارها در آیات قرآن
ما در قرآن تکرار زیاد داریم. مثلاً در سورهی مبارکهی الرّحمن «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» بسیار تکرار شده است که همهی آن تکرارها حکمت دارد و دارای فایده بوده است. همینطور فکر میکنیم بدون فایده است، اینطور نیست.
تأسیس حکومت صالحین توسّط حضرت یوسف
«یا بَنی إِسْرائیلَ»[۳] مراد از کلمهی اسرائیل حضرت یعقوب (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) است و بنی هم که منظور فرزندان ذکور ایشان است که در فرزندان ذکور حضرت یعقوب، پیامبری حضرت یوسف بسیار درخشش دارد و حکومتی که حضرت یوسف در عالم داشت، بینظیر بود و توانست یکی از حکومتهای صالحین را داشته باشد و مفصّل آن در سورهی مبارکهی یوسف بیان شد.
ذُکر نقیض غفلت
بعد کلمهی «اذْکُرُوا» یعنی به یاد آوردن، توجّه دادن. کلمهی «ذُکر» بر خلاف غفلت است. نقیض آن غفلت است.
غفلت ریشهی تمام مشکلات و گناهان بشر
یعنی اگر شما دقّت بکنید، ریشهی تمام گناهان و مشکلات بشر غفلت است. اگر انسان غافل نباشد، گناه نمیکند و اگر غافل از معبود نباشد، اگر غافل از آنچه که وظیفهی او در برابر ذات احدیّت است، نباشد اگر کسی غافل از خود نباشد (به سمت گناه نمیرود). بعضی وقتها آدم باید خود را به یاد بیاورد. این خیلی مهم است.
تذکّر قرآن به بندگان نسبت به غفلت از خود
اینجا خطاب به بنی اسرائیل یکی از همین موارد است که خود را به یاد بیاورند که چه بودند، چه شد. این نکتهی قابل توجّهی است. بعضاً باید ببینیم گذشتهی ما چه خبر بوده است. این بیدار باش، این هشدار برای همه است، فقط برای بنی اسرائیل نیست.
هشدارهای قرآن برای همهی بشر
شاید خیلی از مطالبی که در قرآن وجود دارد، از نظر شأن نزول در موارد خاص نازل شده است امّا از لحاظ اینکه فراگیر است، برای همه مسلّم است، یکی از آنها همین است، این نیست که: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا» بنی اسرائیل موضوعیّت خاصّی داشته باشند. اینجا بحث هشدار و بیدار باش برای کلّ بشر است که ما هم باید به یاد بیاوریم که کجا، چه خبر بوده است.
سفارش قرآن به «ذُکر» و عدم غفلت
بعضی وقتها خود را هم به غفلت میزنیم. یعنی نه اینکه غافل هستیم، باز دوباره غافلتر هم میشویم، اینها نکات بسیار قابل توجّهی است. از آنچه برای ما اتّفاق میافتد، از مشکلات و شکستها و بلاها و آنچه که بر دیگران و حتّی برای خود ما بوده است، درس و عبرت نمیگیریم. لذا کلمهی «ذُکر» را که اینجا خطاب کردند که بنی اسرائیل آن را برای خود داشته باشند، یعنی غفلت نداشته باشد.
تفاوت غفلت و نسیان و جهل
غفلت برای این است که شما یک چیزی را میدانید امّا نسبت به آن غافل هستید. نسیان چیزی است که آن را فراموش کردید. جهل یعنی نمیدانید. کسی که نسبت به موضوعی جاهل است، آن جهل برای انسان مُعذّریّت دارد، لذا در حدیث رفع هم «ما لا یَعلمون» مرفوع است. امّا آنچه که مورد غفلت است، هیچ وقت مرفوع نیست. چون انسان میتواند التفات داشته باشد، به جهت اینکه مثلاً دقّت ندارد، اهمّیّت ندارد، از آن غافل شده است.
نتیجهی غفلت انسان در برابر خدا
چرا ما نسبت به ذات احدیّت غافل هستیم؟ با اینکه همه از نظر علمی و تئوری قبول داریم که خدا بر ما حاکم است، ناظر است، حاضر است امّا چرا در برابر خدا، در محضر خدا گناه میکنیم؟ برای اینکه دچار غفلت شدیم، غافل هستیم. چون غافل هستیم، گناه میکنیم. میدانیم امّا با اینکه میدانیم خود را در معرکهی گناه قرار میدهیم. لذا غفلت ریشه و منشأ همهی گناهان میشود.
«ذُکر» درمان غفلت
درمان غفلت به ذُکر است. باید ضدّ آن را (غفلت را) بیاورید، اگر ضدّ آن را آوردید، درمان میشود. واقعاً اگر ما توجّه داشته باشیم، این کارها حل میشود.
اثر توجّه به ناظر و حاضر بودن خدا
اگر شما توجّه داشته باشید که خدا حاضر بر شما است و او را ناظر خود بدانید و متوجّه ناظر و حاضر بودن او باشید، گناه نمیکنید. (از اینکه گناه بکنید) خجالت میکشید. انسان هر چه هم که باشد، نمیتواند از فطرت خود خارج بشود، فطرت انسان پاک است امّا شرط آن این است که «ذُکر» داشته باشید، توجّه داشته باشید. توجّه داشته باشید که گناه نکنید.
وظیفهی طلبه
وظیفهی ما طلبهها در درجهی اوّل عیناً -یعنی واجب عینی است- این است که باید علوم آل الله را فرا بگیریم و تکسبّ بکنیم. از همهی ما هم بپرسند، وظیفهی خود میدانیم که بعد از اینکه کسب کردیم، برویم آنها را ارائه بدهیم و انقاذ ایتام آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) داشته باشیم. همهی اینها را خود ما میدانیم امّا غافل شدیم، به هر عنوانی که شده است هر کدام از ما راه غیر مرضی حضرت حق میرویم. (اگر به این دلیل است که) معیش ما دچار مشکل است خیلی خوب است امّا به هر حال وظیفه که (از ما) ساقط نمیشود.
سیرهی اهل بیت در بحث معیشت
یکی از مشکلاتی که برای همهی ما طلبهها وجود دارد، بحث معیشت است و منشأ این را به عهدهی مسئولین میگذاریم، میگوییم: مدیران، مسئولان باید این کار را بکنند. خوب چه کار بکنند؟ هیچ کجا در تاریخ ائمّه نداریم که ساختار حکومتی آنها این بوده باشد که بیایند برای اهل علم یک پولی را بگذارند که آنها کار نکنند و معیشت خود را درست بکنند، برعکس آن در تاریخ ائمّه داریم که همهی آنها کار میکردند.
- علم آنها لدنی بوده است.
سفارش به کار کردن طلّاب برای تأمین معیشت خانواده
– بله علم آنها لدنی بوده است امّا کارهای آنها هم بیشتر بوده است. برای ما اکتسابی است امّا تا معیشت نداشته باشیم، نمیتوانیم برویم درس بخوانیم. با شکم گرسنه که نمیشود درس خواند. اگر خانوادهی شما از نظر معیشت در سختی باشند (که نمیتوانید درس بخوانید) ۲۴ ساعت در شبانه روز وقت داریم. چهار ساعت آن را کار بکنید. چه کسی گفته است کار نکنیم؟! یک زمانی علّامهی طباطبایی به صورت محض مشغول به کشاورزی میشود. اینها را در تاریخ بزرگان داریم، خیلی از بزرگان بودند (کار میکردند). بله یک وقت یک کسی شانس دارد پدری، یک مرید درست و حسابی پیدا میشود میآید او را تأمین میکند و میگوید: فقط برو درس بخوان. گفتند یک کاسب بازاری یک روز آمد در مدرسه و مرحوم آقا شیخ جواد تبریزی (رحمه الله علیه) را انتخاب کرد و گفت: شما درس بخوان، مجتهد بشو، من خرج و مخارج زندگی تو را تأمین میکنم. اینها یک تفضّلات خاصّ است، برای همه اینطور نیست. باید یک وقتی از خود را برای کار کردن بگذاریم.
به دست آوردن معیشت در راستای طلبگی
خیلیها میتوانند در راستای طلبگی هم معیشت درست بکنند. تحقیق بکنند، کار پژوهشی بکنند، کتاب بنویسند، از اینها درآمد کسب بکنند یا حتّی کارهای تبلیغی بکنند. اینکه ما کار نکنیم و همینطور وقت خود را به بطالت بگذاریم، یعنی غافل شدیم، یعنی خدا را نادیده گرفتیم.
غفلت از خدا منشأ تمام مشکلات طلّاب
نادیده گرفتن کسی که معبود است و احدیّت بر او است که همهی ما باید به او توجّه داشته باشیم و وظایف خود را انجام بدهیم، خیلی بد است. و منشأ همهی مشکلات برای ما طلبهها میشود. خود مسئولین حوزه این کار را نمیکنند. باید چه کار کرد؟
متکّی نبودن طلّاب به مسئولین برای معیشت
- مسئولین حوزه نه توان دارند، نه مدیریّت دارند که برای ما طلبهها معیشتی درست بکنند که زندگی ما اداره بشود. باید ما هیچ کاری نکنیم؟! بخواهیم فقط با چهار صد، پانصد تومان شهریه زندگی بکنیم؟ این پول برای خرج رفت و آمد شما هم نمیشود. این یک نکته است که ما نمیتوانیم معیشت خود را به عهدهی دیگران بیندازیم، خیلی انبیاء بودند کار میکردند. خود پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل از رسالت خود تاجر بوده است، تجارت میکرده است.
تأثیر معیشت بر علم آموزی
همهی ما مواظب باشیم که خود را در تار غفلت نتنیم و بگوییم حالا چه کار بکنیم. باید بیدار بشوید و کار بکنید، باید زحمت کشید، اشکالی ندارد یک بخشی از عمر خود را کار بکنیم، بعد هم درس را بهتر میفهمیم. اگر معیشت شما درست باشد و از نظر همّ و غم زندگی مشکل نداشته باشید، چهار ساعت درس بخوانید بهتر از هشت ساعت درس خواندن است. چون چهار ساعت را متمرکز میشوید، دیگر در خانه مشکل ندارید، از نظر معیشت مشکل ندارید، آبروی شما حفظ است و تنها ذهن شما معطوف به درس خواندن است. امّا اگر نکردید، همهی وقت خود را به بطالت میگذرانید، چون همیشه در ناراحتی و مشکلات و اعصاب خورد و روانی متشتّت هستید، نمیتوانید زندگی بکنید، نمیتوانید مطالعه بکنید، نمیتوانید بفهمید. نه درس میخوانید، نه زندگی درست میکنید.
اینطور میشود که الآن میبینیم خانوادهی بعضی از ما مورد مشکل قرار میگیرند و اصلاً بعضیها تصمیم میگیرند به طلبه دختر ندهند و یا اگر هم باشد، همسران خیلی طلبهها که بحث طلبگی پیش میآید میخواهند طلاق بگیرند و بروند.
– این را کجا گفت است، چه کسی گفته است؟
– آنها که کردند؟
کار کردن گذشتگان از علما برای کسب درآمد
– نه هیچ کسی کرده است. شما همهی سلف را نگاه بکنید، یک به یک بیاورید تا من برای شما بگویم. همهی آنها زحمت میکشیدند یا در خود راستای طلبگی و آخوندگی و روحانیّت… من برای شما مثال میزنم مرحوم آیت الله یا حجه الاسلام جنّتی -پدر این آیت الله جنّتی ملّا هاشم- این بندهی خدا آنچه که من چند سال آن را دیدم، این بود که اوّلاً درس و بحث ایشان بود، مدرسه رفتن و مسجد داشتن ایشان هم بود امّا در منطقهی ماربین اصفهان کاتب بود. هر کسی آن زمان میخواست قول نامه بنویسد، ایشان میرفت مینوشت، به او پول میدادند. مسجد اداره میکرد، مشکلات و گرفتاریهای مردم را رفع و رجوع میکرد، خوب معیشت او هم خوب میشود امّا من که بخواهم بعد از درس به خانه یا یک مدرسه و یک جایی بروم، فایده ندارد.
سفارش به فعّال بودن روحانیون در همهی امور
اگر یک نفر روحانی مسجد است، در خود مسجد باید فعّال باشد. اگر فعّال شد، کار کرد، آن وقت معیشت او هم خود به خود درست میشود. امّا اینکه فقط بخواهد برود نماز خود را بخواند و به چیزی کار نداشته باشد، معلوم است که در این معیشت نیست.
– آن زمان بود، الآن هم است.
تذکّر نسبت به کسب درآمد طلّاب برای خانواده
نه دفتر ثبتی بود نه بنگاهی بود
- الآن هم است، از راه دیگر بروند، مسیر منحصر نیست. منحصر به این نیست که ما… تذکّری که لازم بود بدهم این است که طلبهها معیشت خانوادهی خود را درست بکنید. بخشی از وقت خود را درس بخوانید و بخشی را کار بکنید ولو کارگری بکنید، هیچ مشکلی ندارد. ما بخواهیم بنشینیم تا مسئولین برای ما فکری بکنند، عمر ما تمام میشود. بعد هم هیچ کاری نمیشود کرد.
تذکّر خداوند به بنی اسرائیل نسبت به اتمام نعمت بر آنها
«یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا»[۴] اینجا مورد تذکّر برای بنی اسرائیل، میفرماید: «نِعْمَتِیَ» یعنی نعمت من که بر شما دادم. «الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» که من برای شما انعام کردم. «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ».
نعمتهای فراوان خداوند بر بنی اسرائیل
البتّه خداوند تبارک و تعالی نعمتهای فراوانی برای بنی اسرائیل داد. یکی از نعمتهای بزرگی که خدا به بنی اسرائیل داد، بحث حکومت حضرت یوسف بود که این حکومت نمونه بود یا نعمتی که خدا به بنی اسرائیل داد، بحث حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) بود که حضرت موسی آمد و تمام بنی اسرائیل را از شرّ فرعون نجات داد، این هم نعمت خاصّی بود، نعمت بزرگی بود. اینها نکات بسیار ظریفی است که در بحث انعامی که خداوند تبارک و تعالی بر بنی اسرائیل داشت، مورد توجّه قرار بگیرد.
معنای تفضّل خداوند بر بنی اسرائیل
بعد میفرماید: «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ» اینکه تفضّل دادن است و افضل قرار دادن است خداوند بنی اسرائیل را، نه این است که همهی امّتهای دیگر پایینتر از بنی اسرائیل باشند. این تفضّل برای این است که همه چیز برای آنها تمام شد. صدها و هزاران پیغمبر برای آنها فرستاده شد.
اتمام حجّت بر بنی اسرائیل
در واقع اینکه میفرماید: «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ» به معنای این است که حجّت بر شما تمام شد. یعنی چیزی برای شما باقی گذاشته نشد که بعد شما بخواهید عذر بیاورید، بهانه بیاورید. نه این است که به خودی خود به شما فضیلت دادیم، نه این طور نیست، باید حرکت بکنید.
تقوا، ریشهی فضیلت یافتن انسان
آن وقت آن فضیلتی که فکر میکنیم باید خدا به ما بدهد به این است که ما تقوا پیدا بکنیم. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۵] این فضیلتی که ما متوجّه آن برای بنی اسرائیل هستیم، این است که خداوند تبارک و تعالی از همه حیثی برای آنها نعمت تمام کرد، حجّت تمام کرد راه را برای آنها باز کرد.
معجزهی زندگی حضرت موسی
این دیگر خیلی جالب است که در طول تاریخ بشریّت، یک حضرت موسی بیاید و چنین حرکتی را داشته باشد که فرعون که ابر قدرت آن زمان روی کرهی زمین بوده است و چهار صد سال به عنوان اینکه خود را خدا معرّفی میکرده است، مردم را در برابر خود به سجده وادار میکرده است و اینگونه حکومت میکرده است، خداوند حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) را مبعوث بکند، به طوری که او را در دامن خود فرعون بزرگ بکند، در خانهی خود فرعون بزرگ بشود و بیاید چنان حرکتی بکند که طَرفهً، یعنی چشم بر هم زدنی کلّ حکومت فرعون و فرعونیان در آب نیل غرق بشوند، اینها خیلی نکات مهمّی است، واقعاً معجزهی بسیار بزرگی است.
غفلت بنی اسرائیل از نعم الهی
امّا این بنی اسرائیلیها واقعاً خود را به غفلت زده بودند که بلافاصله –بعد آیات آن میآید- دنبال عدس و نخود بودند. به جای اینکه بندگی بکنند، شکر بکنند، سپاس بکنند، به دنبال بقیهی نعم بودند.
تکرار آیات و متوجّه کردن بنی اسرائیل
لذا اینکه این آیه دوباره به عنوان تکرار آمده است «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»[۶] فایدهی آن بر همین است که نسبت به جهات مخلف و مطالب مختلف بیاید بنی اسرائیل را متوجّه خود بکند، یعنی آنها را از غفلت بیدار بکند.
- امر «اذکُر» ارشادی است؟
عقلی بودن اطاعت از خدا
– امر آن ارشادی است از جهت اینکه ما کلاً از باب اطاعت و عصیان بگیریم بله، چون خود عقل ما حاکم بر این است که ما باید اطاعت داشته باشیم.
اگر در اینجا بگوییم این امر ارشادی است از آن باب است، اگر هم بگوییم مولوی است بر این است که این بنی اسرائیل متوجّه وظیفه و تکلیف خود بشوند که باید اطاعت بکنند.
«ذُکر» مقدمهی اطاعت
یعنی «ذُکر» را از باب مقدّمهی اطاعت قرار بدهیم. علی أیّ نحوٍ هر دو را میتوانید در این باب بگیرید که این «اذْکُرُوا» به معنای امر ارشادی یا امر مولوی باشد.
تفاوت اوامر ارشادی و مولوی
ولی از باب کلّی آنچه که در آیات قرآن آمده است که پایه و ریشهی او اطاعت و عصیان است، آنها اوامر ارشادی میشوند امّا در غیر آن در فروع و حتّی در اصولی که باید آنها امری را انجام بدهند، مأموریتی را انجام بدهند، مولویّت بر آنها قائل میشود.
منابع
[۱]– سورهی بقره، آیه ۴۷٫
[۲]– همان، آیه ۴۰٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۴۷٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۴۷٫
[۵]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۴۷٫