آیه ۸۲ | عوامل عذاب و نجاتِ یهود | جلسه ۲
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸۲ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
تفسیر آیه هشتاد و دو
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۱) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۲) وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (۸۳)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
[نه چنین است که مىگویید] بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانهاند. (۸۱) و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، اهل بهشتاند و در آن جاودانهاند. (۸۲) و [یاد کنید] زمانى که از بنىاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و خویشان ویتیمان ومستمندان نیکى کنید، و با مردم با خوش زبانى سخن گویید، و نماز را بر پا دارید، و زکات بپردازید، سپس همه شما جز اندکى [از پیمان خدا] روى گردانیدید؛ و شما [به طور عادت] روى گردان هستید. (۸۳)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۸۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۱) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۲) وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (۸۳)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
[نه چنین است که مىگویید] بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانهاند. (۸۱) و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، اهل بهشتاند و در آن جاودانهاند. (۸۲) و [یاد کنید] زمانى که از بنىاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و خویشان ویتیمان ومستمندان نیکى کنید، و با مردم با خوش زبانى سخن گویید، و نماز را بر پا دارید، و زکات بپردازید، سپس همه شما جز اندکى [از پیمان خدا] روى گردانیدید؛ و شما [به طور عادت] روى گردان هستید. (۸۳)
وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ (۸۲)
سخن علامه طبابایی در معنای سیئه
در کلمه سیئه و خطیئه در آیه ۸۱ از سوره مبارکه بقره یک نکتهای است که لازم است من اشاره کنم و سراغ آیه هشتاد و دوم برویم. علامه طباطبایی کلمه خطئیه را میفرماید حالتی است که بعد از کسی سیئات و ارتکاب به کارهای زشت به انسان دست میدهد و به گونهای است که هیچ روزنهای برای انسان باقی نمیماند.
ترتیب سئیه و خطیئه
لذا به همین جهت ترتیب ذکر سیئه قبل از خطیئه است یعنی اول سیئه میآید که سیئه همان کارهای زشت را گویند، کارهای زشت و کارهای ناپسندی که از هرکسی سر بزند را به آن سیئه میگویند لذا کلمه سیئه یعنی یک عمل ناگوارو عمل بد به معنای حادثه یا عملی است که زشتی و بدی را با خودش همراه دارد و چه بسا که لفظ آن بر امور و مصائبی که آدمی را بدحال میکند را هم به آن سیئه میگویند، یعنی حالت بدی دارد مثلا مریض را هم میگویند حالت بدی دارد.
بررسی دستوری کلمه سیئه
البته خود کلمه سیئه از سَوء گرفته شده (س، و، ء) که هم این کلمه، معتل است و هم معتل العین اجوف است و هم مهموز است، لذا نه صحیح و نه سالم است؛ بنابراین حالا کلمه سَوء بر چه معنایی است؟ سوء یعنی زشتی یعنی کار زشت عملی که زشت و برای انسان ننگ و عار میباشد کار زشت یعنی اینکه برعکسش کاری که انسان بکند و باعث افتخار و مباهات شود، همان عمل خوب است که حالا در آیات میفرماید صالحات، صالحات یعنی عمل صالح. عمل صالح یعنی عملی که به انسان زیبندگی دارد و صلاحیت بر انسان را دارد، صالحیت دارد.
کثرت سیئات و خلود در آتش
اما اینجا چیزی که مسلم است این است که کلمه سیئه را اول آورده که اول انسان بدیها را چیزهایی که در نهان آن فعل و جوهره آن فعل بدی است، زشتی است و کراهت است انسان به دنبال دارد لذا، «کسب سیئه»۲ فرمودند. این «کسب سیئه» با فعل ماضی بیان شده یعنی این فعل در وجود آن افراد که کلمه من آنها را بیان میکند و من شرطی هم است؛ البته اینجا من موصول است اما به معنی شرط هم میباشد لذا اینجا آن کسانی که دارند اینها را به دست میآورند، یعنی کار ناشایسته و به گونه ای انجام میدهند که باعث زشتی بر آنها میشود و منجر به حالتی میشود که «احاطت به خطیئه»۳ که او محاط میشود یعنی دورتادورش را آن سیئه احاطه میکند و کاری میکند که دیگر راهی برای رسیدن به ایمان برای او باقی نماند، همین باعث میشود که خلود در آتش را داشته باشد.
استعمال کلمه صحبت
درباره کلمه تصاحب و صاحبیت عرض کردیم که اصحاب و صحبت وارد شده و کلمه صحبت که در اینجا آمده یعنی یکی شدن، چون عرض کردیم معنای تصاحبیت در کلام بعضی اوقات با کلمه صحبت است بعضی اوقات با کلمه صحبت نیست بلکه با هیئته مثلا «واو معیه»یا با کلمه «معی» به معنی تصاحبیه است و ارتباطش با فعل یا شبه فعل یا اسناد در فعل، ارتباط تصاحبیه میشود.
عاقبت اصحاب النار
در کجا کلمه صحبت استفاده میشود؟ آنجایی که مصاحِب و مصاحَب، نتوانند از هم جدا شوند یعنی درنهایت یکی بشوند، لذا وقتی اینگونه شد، «اصحابالنار» میشود. «اصحاب النار» که میشود، دنبالهاش هم، «هم فیها خالدون»۴ دارد.
معنای خلود در آتش
خلود در آتش به دنبال اصحاب شدن میباشد، لذا اینکه بعضیها را اصحاب رسول الله میگویند، اینها تسامحا میگویند. آنهایی که اصحاب رسول الله میگویند یا حالا اصحاب انقلاب یا اصحاب امام خمینی بگویند، اینها اکثرشان تسامحی است و چون اینها دنبال این نبودند که هرچه امام خمینی میگوید یا هرچه پیامبر میگویند عینا دنبال کنند، دینال چه چیزی بودند؟ دنبال این بود که مثلا نظام طاغوت را برانداز کنند و خودشان حاکم بشوند که خیلیهاشان همان ابتدای نظام جمهوری اسلامی نشان دادند.
ارتباط مصاحَب و مصاحِب
زمان پیامبر اینطور بود که یک سری سمت اسلام رفتند و شهادتین گفتند و حسب ظاهر جزو اصحاب پیامبر بودند اما نه اینکه تسلیم محض بشوند چون دیدند قدرت دارد در دست پیامبر قرار میگیرد و باید از این راه به قدرت برسند، در این راه آمدند اما اصحاب نشدند. اگر اصحاب میشدند به دنبالش خلود در مصاحبشان داشتند. مصاحِب و مصاحَب اینجا، نمیتوانستند از هم جدا بشوند.
ارتباط اصحاب نار شدن با خطیئه
در اینجا هم بخاطر اینکه کسی سیئه به دنبال دارد احاطه خطیئه آن انسان را و منجر میشود که «اصحابالنار» بشود یعنی با آتش آن هم بهصورتی که «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ»۵بهطوری که انسانهایی که اینگونه هستند خودشان هیزم آتش هستند، خودشان دارند آتش را فروغ و شعله میدهند لذا پس کسب سیئه به دنبال دارد احاطه خطیئه را برای انسان که دیگر راهی و روزنهای را ایجاد نکند و عقبای او هم مصاحبت با آتش میشود، منتهی مصاحبتی که با کلمه اصحاب النار فرمود. اصحاب النار، اصحابی که اضافه شده به النار یعنی اینها هیچ موقع از هم جدا نمیشوند الا اینکه یک روزنهای پیدا بشود، توبه کنند.
همنشینی با آتش در برابر عمل صالح
بعد میفرماید خلود هم در آتش دوزخ برای آنها به دنبال اصحاب شدنشان است. در مقابل این کلمه، کلمه« وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» ۶«من کسب سیئه» آنطور شد اینجا «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ۷آنهایی که ایمان ساز شدند و و مومن شدند. «آمنوا»باب افعال است یعنی آنهایی که ایمان ساز شدند ایمان و توحید را هم تصدیق کردند هم توسیخ کردند و هم تامین کردند. اینها را قبلا در آیه دوم سوم سوره مبارکه بقره، بحث ایمان را مفصل بیان کردیم.
تفاوت عمل و فعل از نظر قرآن
به دنبال عمل آنها و آنچه که انجام دادند، صالح بوده «عملوا الصالحات»اینها باز تکرار میکنیم، عمل اعم از فعل است. ما یک فعل و یک عمل داریم؛ فعل آنچه که از جوارح بدن صادر میشود: دست، پا، چشم و گوش، اینها را انجام میدهند، اینها را افعال انسان گویند. این عمل است آنچه که در دل انسان هم است که ما به آن نیت میگوییم، نیتهای سینهای نیتهای درونی، اینها هم عمل هستند، لذا عمل اعم از فعل و آن نیاتی است که به فعل نمیرسند.
مصادیق عمل صالح
یعنی یک وقت شما یک کاری را میخواهید انجام دهید در دلت است مثلا همش دغدغت این است که بتوانی همه جا نام امام زمان (عج) را بر زبان داشته باشی، نام امام حسین (ع) را بر زبان داشته باشی، دغدغه داری که قرآن را احیا کنی، قرآن را یک جا بیان کنی، مردم را به سمت قرآن و اهل بیت بکشانی، دغدغه این را داری، این نیت یا همان عمل میشود، عمل صالح ،حالا عمل شامل این هم میشود گرچه شما نتوانستی کاری بکنی.
ویژگیهای افراد با نیت خیر
لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمود:« نِیَّهَ اَلْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ » ۸ نیت هم خودش مهم است لذا اگر کسی نیت خیر داشته باشد «خیر من عمله» ولی «نیه الکافر شر من عمله» نیت خیر از عمل بهتر است چرا که «الاعمال بالنیات» اعمال انسان با نیتهای او معلوم میشوند. در اینجا «والذین آمنوا»نه فقط ایمان آورند به دنبال ان «عملوا الصاحات» آمده یعنی در دل و طینتشان افراد متشخصی بودند. هم کارهای ظاهری آنها صحیح بود به این معنی که طبق واحبات و محرمات عمل کردند. ترک محرمات کردند و به واجبات التزام داشتند، همه واجبات را انجام دادند و معروفات را انجام داده و منکرات را ترک نمودند.
تعریف صالحیت و عمل صالح
کلمه صالح که در آیه شریفه آورده شده یعنی آن چیزی که صلاحیت وجود بشر و انسان است، آن عملی که صلاحیت دارد هرآنچه که است که جزو معروفات میباشد لذا اگر انسان معروفات را با نیت صالح انجام داد، این همان عمل صالح میشود اما اگر غیر از این انجام داد در ورطه ایمان و عمل صالح قرار نمیگیرد ،انوقت شایستگی وجود انسان و قابلیت وی بر چه چیزی است؟ بر عملی است که معروف باشد، یعنی امر خدا بر آن قرار گرفته باشد، واجب یا مستحب بودن آن تفاوتی ندارد اما اگر عمل غیرصالح انجام شود منجر به فسق خواهد شد.
ویژگی افراد فاسق
چه کسانی فاسق هستند؟ یعنی آنهایی که عملشان شایسته آنها نیست، یعنی عملی انجام میدهند که با انسانیت آنها سازگاری ندارد و کسی که عملش با انسانیت سازگاری ندارد، «اولئک هم الفاسقون» ۹میشود. اینها فاسق هستند چرا فاسقند چون از وجود خودشان خارج میشوند لذا در زبان عربی زمانی که تخم مرغ به جوجه تبدیل میشود و پوسته ان شکسته می شود به آن "فسق" میگویند یعنی از شکل اولیهاش خارج شده و شباهتی به تخممرغ ندارد و به پرنده تبدیل شد بنابراین انسانی که عمل او به گونهای باشد که شایسته وجود انسانی نباشد، این همان فاسق بوده به معنای کسی از وجود خودش خارج شده است.
تجسم اعمال در روز قیامت
این بحثهایی که در باب تجسم اعمال برای انسان در روز قیامت وجود دارد، در این ما نمیدانیم که چگونه باید با حیوانات توجیه بکنیم چرا که همه حیوانات و وحوش در راستای تسبیح خداست«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»۱۰ اینجا از الفاظ عموم استفاده شده یعنی هر آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد حتی جمادات، همه اینها در تسبیح حضرت حق هستند.
تمثیل انسان به حیوانات
زمانی که اینها را تعبیر کنیم، مثلا بگوییم آدمی که سباعیت دارد به گرگ، پلنگ یا سگ تشبیه نماییم، در قیمت ممکن است ما بازخواست بشویم، چرا که نباید انسانهای پلید را با این حیوانات یکسان بدانیم به هر حال آن صفات زشت و ناپسندی که در بعضی از حیوانات وجود دارد و برای انسان بسیار کراهت دارد، آنها در وجود ادمی ظهور و بروز خواهند کرد. اگر کسی عمل صالح انجام دهد درواقع کاری کرده است که شایسته وجود آدمی است.
معنای خلود در بهشت
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»۱۱کسانی عمل صالح انجام میدهند مصاحب جنت میشوند به این معنا که با بهشت عجین میشوند. خودشان تبدیل به بهشت خواهند شد همانطور که در آیه میفرماید «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ »۱۲ انسانهایی که بهشتی میشوند و همراه با ایمان و ایمانسازی عمل صالح انجام میدهند، معلوم است که خودشان صفا دارند در نتیجه خودشان باصفا شده و بهشتساز خواهند شد؛ گرچه خداوند برای آنها همه چیز را خلق میکند ولی آنچه که در اراده انسان قرار میگیرد، به دنبال دستیابی به مراد خداست و لذا خداوند هم اراده آنها را اراده خودش قرار میدهد؛ لذا هرچیز که بخواهند «من حیث لایحتسب»۱۳ رزق میدهد چه در دنیا و چه در آخرت.
دلیل خلود در بهشت
مصاحبت انسانهای مومن عامل به صالحات منجر به خلود انها در بهشت خواهد شد یعنی بهشت برای آنها حالت جاودانگی پیدا میکند به این صورت که دائمی بوده، منقطع نمیشود ابدی خواهد بود و ابدی که انتها ندارد و نهایتی در آن نیست، کما اینکه چیزی که ازلی باشد، کلمه قبل برای آن بی معنا خواهد بود. ذات اقدس احدیت ازلی است و ابدی اما همه غیر خدا موجود محسوب میشوند، به واسطه خدا خلق میشوند، خلقت خداوند هم همیشگی است و دائما در کار خلقت است و بعد هم انسانها وقتی در راستای اراده خدا قرار میگیرند و بندگی واقعی خدا را میکنن و « اصحابالجنه »میشوند تا درنهایت به «اصحابالجنه هم فیها خالدون» ۱۴ منجر گردد. اصحابالجنه کسانی هستند که در بهشت بصورت دائمی حضور دارند.
نکات تربیتی در باب طلبگی
یکی از نکاتی که باید عرض کنم این است که ما طلبهها جدای از این ویژگیها یک سری صلاحیتها در وجودمان است و یک مصالحی در ما وجود دارد که خیلی از کارهایی که حتی در جامعه مباح است ما نباید انجام دهیم و شایسته ما و لباسمان نیست که خیلی از کارهایی که صلاحیت برای ما ندارد و به اصطلاح خلاف مروت است یا بگوییم خلاف شانیت هستند، اگر بگوییم خلاف شانیت مسلما برای ما پسندیده نیست و نباید انجام دهیم.
طریقه رفتار طلاب در جامعه
لذا دوستان و عزیزان توجه داشته باشند زمانی که به جامعه وارد میشوید مقداری آقایی کنید اما آقایی کردن به این معنا نیست که بر مردم مسلط بشوید و آنها برای شما نوکری کنند، آقایی کردن یعنی سیادت و سرپرستی کردن بر مردم و لازم است که گویش، رفتار، نگاه و تفکر شما برای دیگران درس باشد تا دیگران یاد بگیرند نه اینکه کاری کنید که عکس آن رخ دهد.
تشخیص اشتباه مردم
متاسفانه چون سواد مردم بالا نیست و نمیدانند که اسلام به ما وابسته نیست، من و شما اگر افراد متشخصی باشیم میتوانیم رهبری دینی آنها را داشته باشیم. آنها نمیتوانند تشخیص دهند و فکر میکنند همه آنچه که از ما میبینند، همان دین است لذا ممکن است با رفتار یا کردار غلط ما منزجر شوند. در خانواده، نزدیکان و فرزندان خودمان خیلی از افراد را میشناسم که فرزندانی ضد طلبه دارند. دلیل این امر آن است که رفتار و کردار ما شایسته وجود و طلبگی ما نبوده است و به دختر طلبه می کوییم حاضر هستی با طلبه ازدواج کنید ؟ میگویند همان که مادر من با پدرم که طلب بود ازدواج کرد کافی است .
در بحث شؤونات ظلبگی
اگر انسان بخواهد رفتار طلبگی نداشته باشد بهتر است ظاهر طلبه را نیز کنار بگذارد لذا لازم است که به شانیت و زیبندگیهای طلبه بودن، توجه داشته باشیم در معاشرتهای مالی، خانوادگی و در رفتارهای اخلاقی و برخورد کردنها دقت داشته باشیم چرا که امر مهمی است. رفتار برخی از بزرگان را سرمشق قرار بدهید و ببینید که چگونه رفتار میکنند.
رفتار آیت الله شبیری میان مردم
من بارها گفتم که مثل آیتالله شبیری زنجانی شما نگاه بکنید متوجه میشوید که ایشان در برابر همه افراد متواضع هستند، هرکس برایشان وارد میشود ایشان کاملا از جا برمیخیزند؛ این خیلی مهم است که یک مرجع تقلیدی که در مرجعیت ایشان شبهه اعلمیت وجود دارد اینچنین به بقیه احترام میگذارد.
صالح بودن در طلبگی
صالحیت و صلاحیت در طلبگی و روحانیت این است که زینت اهل بیت باشیم. «دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» ۱۵یعنی با زبان و عمل خود بیانگر اهل بیت باشیم و مردم را بهگونهای دعوت کنیم که آنها عمل، رفتار و کردار صحیح ما را ببینند لذا کلمه دعوت اهمیت زیادی دارد.
معنای داعی و دعوت
اینکه برخی از روایات میگویند که عبادت، عبادت نیست مگر آنکه دعا در آن باشد یا نماز، نماز نیست مگر آنکه دعا داشته باشد یا مثلا سوال کردند که در نماز بیشتر قرآن تلاوت شود یا دعا کنند فرمودند دعا، این مراد از دعا نه اینکه سوال باشد بلکه توجه، عشق، خواهان خدا بودن، داعی الله بودن را نشان دهد. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ »۱۶ داعی الهی باشی که مرادت امام زمان (عج) باشد. و مسلم بدانید که در این راه سختی وجود دارد ولی سختیهایی که خودمان میتوانیم آنها را با رعایت تقوا و موازین حل کنیم. برخی از مشکلات را میتوانیم با کمک خداوند عملیاتی کرده و نگذاریم مشکلی برای دیگران به وجود بیاید که آنها هم دردسر داشته باشند.
راه کسب معاش در زمان طلبگی
به دنبال وجوهات نباشیم، خوردن وجوهات کار صحیحی نیست وجوهات مانند زکات که تزکیه مال را تضمین میکند و یا خمس که حقالناس است در حقوق ما نیست که از آن استفاده کنیم. دقت داشته باشید و همت بکنید که در زندگیهایتان، رفتار، کردار و عملی داشته باشید که انسانساز باشد.
تکلیف طبابت پزشک
یک پزشکی در دهق وجود دارد که در زمینه ریسندگی و بافندگی نیز تخصص داشته و اقدام به انجام کارهای صنعتی در این شهر کرده است. وی کلیه خدمات پزشکی خود را به رایگان انجام میدهد، در هنگام مصاحبه به او گفته میشود که یکی از بیماران به پزشک نیاز دارد ایشان هم مصاحبه را قطع کرده و میرود. خود ایشان بیان میکرد که من کار طبابتم را بعنوان یک تکلیف و وظیفه انجام میدهم و معاش خود را از راه کارهای صنعتی تامین میکنم.
توسعه وجودی انسان
لازم است که انسان توسعه وجود داشته باشد. زمانهایی که هدر میروند و انسانها هیچ وسیلهای برای سنجش ندارند، مسلما تلف میشوند و افراد توجیهی برای اتلاف آن نخواهند داشت، همین امر موجب میشود که معاش ما ضعف داشته باشد و ضعف معاش باعث درس نخواندن شده و انگیزه تحصیل را کاهش میدهد لذا اگر گوشهای از زندگی خود را به معاشت اختصاص دهی، باتوجه و تمرکز میتوانی درس قرآن و روایات هم بخوانید.
سیره بزرگان در طلبگی
بزرگان اینگونه عمل نمیکردند و همزمان با طلبه بودن خود زحمت بسیار میکشیدند؛ برای مثال کارهای پژوهشی و تحقیقاتی انجام میدهند و کتابت میکنند و طلبه بودن نباید مانع از کسب معاش شود چرا که باعث رنجش خانواده شده و طلبه بودن را در نظر زشت و خوار میکند.
منابع
۱_ سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۰۲_سوره مبارکه بقره آیه ۸۱
۳_سوره مبارکه بقره آیه ۸۱
۴_سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۵_ سوره مبارکه بقره آیه ۲۴
۶_سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۷_ سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۸_بحار الأنوار ج ۶۷، ص ۲۳۷
۹_ سوره مبارکه آل عمران ایه ۸۲
۱۰_سوره مبارکه صف آیه ۱
۱۱_ سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۱۲_ سوره مبارکه بقره آیه ۲۴
۱۳_سوره مبارکه طلاق ایه ۳
۱۴_ سوره مبارکه بقره آیه ۸۲
۱۵_ بحار الأنوار ج ۶۸، ص ۷
۱۶_ سوره مبارکه کهف آیه ۲۸