آیه ۱۳۰ | معیار بودن مکتب ابراهیم ج۲
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۰ جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۲ جلسه تفسیر آیه صدو سی ام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (۱۲۶) وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۲۷) رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (۱۲۸) رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹)
و [یاد کنید] هنگامى که ما این خانه [کعبه] را براى همه مردم محل گردهمایى و جاى امن وامان قرار دادیم، و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانهام را براى طواف کنندگان و اعتکافکنندگان و رکوع کنندگان وسجدهگذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى] پاکیزه کنید. (۱۲۵) و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آوردهاند از هر نوع میوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم، ولى] هر که کفر ورزد بهره اندکى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مىکشانم و آن بد بازگشت گاهى است. (۱۲۶) و [یاد کنید] زمانى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند [و به پیشگاه حق مىگفتند:] پروردگارا! [این عمل را] از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى، (۱۲۷) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبهپذیر و مهربانى! (۱۲۸) پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۰
آیه ۱۳۰ بقره | ویژگى هاى ابراهیم (ع) و معیار بودن مکتب او و سبک سرى مخالفانش
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (۱۲۵) وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (۱۲۶) وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۲۷) رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (۱۲۸) رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹)
و [یاد کنید] هنگامى که ما این خانه [کعبه] را براى همه مردم محل گردهمایى و جاى امن وامان قرار دادیم، و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانهام را براى طواف کنندگان و اعتکافکنندگان و رکوع کنندگان وسجدهگذاران [از هر آلودگى ظاهرى و باطنى] پاکیزه کنید. (۱۲۵) و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهرى امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آوردهاند از هر نوع میوه و محصول روزى بخش. خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم، ولى] هر که کفر ورزد بهره اندکى به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مىکشانم و آن بد بازگشت گاهى است. (۱۲۶) و [یاد کنید] زمانى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند [و به پیشگاه حق مىگفتند:] پروردگارا! [این عمل را] از ما بپذیر که تو شنوا و دانایى، (۱۲۷) پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبهپذیر و مهربانى! (۱۲۸) پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹)
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»۱
تعدی کلمه رَغَبَ
عرض کردیم که کلمه «رغب» اگر با کلمه «عن» متعدی شود به معنای اعراض کردن و دوری جستن است ،اما اگر با کلمه «فی» متعدی شود به معنای میل و رغبت پیدا کردن به یک عملی می باشد که انجام می دهند .
معنای استفهام انکاری در آیه
در این آیه نیز می فرماید :«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهِیمَ»۲ که استفهام ، استفهام انکاری است ،یعنی هیچ کسی نیست که دوری پیدا کند از ملت ابراهیم «إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» .
شرح سفیه قاصر
کلمه سفیه یعنی کسی که عقل او به مصلحتش نمی رسد ،منتهی مرحوم طیب اصفهانی می فرمایند که سفیه به دو گونه می باشد ، اول اینکه سفیه قاصر می باشد که دست او نیست چون مصلحت خود را نمیداند و ذاتا دارای آن عقل،شعور و درکی که باید وجود داشته باشد برای درک مسائلش نیست که به این فرد سفیه قاصر گویند و تاثیری ندارد .
شرح سفیه مقصر
اما در اینجا منطور این مورد نیست ،یعنی نمیخواهد بگوید کسی که سفیه واقعی است و عقل او به خصلحت نمی رسد ،بلکه می فرماید سفیه در اینجا «إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»۳ کسی که خودش را به نفهمی بزند که این سفیه را سفیه مقصر گویند .
نوع اول انسان مقصر
سفیه مقصر به دو گونه می باشد: اول اینکه همه امکانات برای او وجود دارد که معرفت کسب کند ، مرحوم طیب اصفهانی هم می فرمایند:« یا به واسطه نرفتن در پی معرفت و تحصیل رشد کمال است » که جهالت عنادی و عصبیت دارد که در واقع سفیه می باشد .
نوع دوم انسان مقصر
دوم اینکه جمله «سَفِهَ نَفْسَهُ» را بیان فرموده ،یعنی کسی که حقایق را طوری رفتار می کند که آنها را درک نکند ،مانند قصه زمان پیامبر که وقتی حضرت آیات را تلاوت می فرمود بعضی اشخاص پنبه در گوش های خود فرو می کردند تا قرآن و حق را نشنوند .
ایمان آوردن خلیفه ثانی
گفته اندکه خلیفه ثانی آمد تا خواهر خود را توبیخ کند که چرا به پیامبر ایمان آورده است ؟ قبل از رسیدن به منزل پیامبر با خواهر خود برخورد نمود و عصبانیت رفتار کرد ، خواهرش گفت صبر کن تا برخی از آیات را برای تو تلاوت کنم که متوجه شد کلام زیبایی است ، لذا چشم پوشی کرد از این کار و حتی خودش رسید محضر پیامبر و به حسب ظاهر ایمان آورد ، اگرچه بعدا خیلی از مسائل را خلیفه ثانی نادیده گرفت .
طریقه ایمان آوردن برخی قبایل
سه قبیله از ایمان آوردن خلیفه ثانی ایمان آوردند ،میگویند چرا پیامبر با اینکه این افراد منافق بودند ، آنها را پذیرفت ؟ اما به هر حال یک آثاری در پی داشته مانند بحث ازدواج هایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند که هر کدام از آنها باعث می شده که قبیله و قومی خود را ایمنی بخش پیامبر می دانستند و جزو افتخارات خود می پنداشتند ، لذا این مسائل در آن زمان خیلی مهم بوده که البته باید مد نظر قرار گیرد .
شمولیت آیه بر سفیه مقصر
بنابراین این آیه شامل سفیه قاصر نمی شود و حتی آنها هم خود را از پیامبر دور نمی کنند بلکه آن کسانی خود را از ملت ابراهیم دور می کنند که خود را به نفهمی بزنند .
مصداق سفیه مقصر
مانند ابوجهل که عرض کردیم قبل از اینکه معجزه شق القمر اتفاق بیفتد در میان قریش به ابوالعم معروف بوده که بعد پیامبر به او تاکید می کند که اسلام بیاور ولی او اسلام نمی آورد .
معجزه شق القمر
ابوجهل گفت هر پیامبری باید یک معجزه ای داشته باشد و شما باید برای بنده معجزه ای مخصوص بیاورید و آن چیزی که من میگویم ،پیامبر می فرماید چه معجزه ای بیاورم ؟ ابوجهل در جواب گفت باید شب القمر و ماه را دو نیم کنید ،پیامبر فرمود بعد از معجزه ایمان می آوری ؟ ابوجهل گفت اول باید معجزه را ببینم !
عناد عمدی ابوجهل
بعد که حضرت این معجزه را می آورد ،ابوجهل می گوید من می دانم شما پیامبر هستید و به وسیله این معجزه برای من صدرصد شد ،اما من به شما ایمان نمی آورم که حضرت فرمودند تو ابوالجهل هستی نه ابوالعلم ، که یعنی خودش را به بیراهه می زد !
عاقبت اعمال بدون ولایت
به قول آن کسی در مسجد النبی امام جماعت بود ،یکی از آقایان از ایشان پرسیده بود چرا روزه نمی گیرید ؟ گفته بود بنده همه نماز ، روزه و عبادات را منوط به ولایت علی ابن ابیطالب دیدم در آنچه که منقول است ،به او گفته بودند پس چرا ولایت امیرالمومنین را قبول نمی کنی! در جواب گفته بود من هر چه فکر کردم نمی توانم ذره ای از ولایت علی ابن ابی طالب را قبول کنم ،بنابراین چرا روزه بگیرم ؟! روزه ای که بدون ولایت قبول نیست و من هم ولایت ندارم چرا باید روزه بگیرم ؟ پرسیده بودند چرا پس نماز میخوانی و امام جماعت مسجد هستی ؟ گفته بود بالاخره کار و شغل بنده می باشد!
معنای واژه کفر
اینگونه افراد حق را میدانند و اینکه اگر به یاد داشته باشید در آیات اول سوره مبارکه بقره پیرامون کلمه کفر که کلمه «کَفَرَ» را به معنای «سَتَرَ» معنا کردیم ،یعنی حقایق را می دانند و آنچه که حق می باشد را می دانند .
مراد از مِلَّه ابراهیم
مله ابراهیم در این آیه که منظور همان امت اسلام می باشد ، چون قبل از آن فرمود بعضی از ذریه من را ملت مسلم قرار بده ، آنچه که مسلم می باشد آنهایی که می دانند که حضرت ابراهیم چه کسی بوده ،پیامبر اکرم چه کسی بوده و امت اسلام چه کسی بوده ، از اسلام دور نمی شوند مگر «إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» ۴ مگر کسی که نفس خودش را سفیه قرار دهد ، به بیان دیگر یعنی نفس خودش را به عنوان چیزی که درک نمی کند ، نمی فهمد و خودش را به نفهمی بزند.
بیان مذمت نفهمی
خود را به نفهمی زدن خیلی بد است ،لذا یک زمان شما چیزی را میگوید و بنده متوجه نمی شوم و بنده سوال می کنم و شما تکرار میکنید ،بالاخره متوجه می شوم یا کسی خواب او سنگین است ،بالاخره او را بیدار می کنند اما کسی که خود را به خواب بزند و خودش را به سفاهت بزند نمی شود کاری با او کرد .
دوری سفیه از حقایق
پس بنابراین آنهایی که سفیه هستند و جهالت را بر خود بار می کند ،از جهت عناد و بغضی که دارند ،کسانی هستند که خود را از حقایق دور می کنند و حقایق را درک نمی کنند ،لذا جمله «سَفِهَ نَفْسَهُ» معنای متعدی گرفته است .
ماده و معنای واژه اصطفیٰ
در ادامه می فرماید:«وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا»۵ کلمه «اصطفی» که مصدر آن کلمه «صفو» می باشد ،به معنای برگزیدن و یک چیزی را انتخاب کردن می باشد ،منتهی این برگزیدن از این عالم ماده ای که متلاطم می باشد با امواج گناهان ، مشکلات ،کثیفی ، گرفتاری و… خداوند افرادی را در بین انها خالصا بیرون می آورد .
شرح اجمالی برگزیدگی انسان ها
مانند گلی که در بین کودها و کثافات رشد میکند ،کانه اینگونه است که خداوند آنها را برمی گزیند ،یعنی از همه زشتی ها و قبیح ها ، خالص و پاکیزه می کند و برمیگزیند .
سیر بندگی حضرت ابراهیم
چه اشخاصی می توانند اینگونه باشند ؟ مثل حضرت ابراهیم که سیر بندگی ایشان را ببینید که این سیر بندگی از کجا شروع میشود ؟ از آنجایی که به بخت خود پا می زند ، آنجایی که در بابل همه چیز برای او فراهم بوده اما با تبر بت ها را می شکند و کار به جایی می رسد که ایشان را در آتش می اندازند ،ولی بعد که می بینند کار فوق این حرف ها می باشد به ایشان میگویند از اینجا برو و ایشان را تبعید می کنند ،بنابراین ایشان را با خانواده از بلاد و وطن خودش سرگردان می کنند که به طرف شامات و فلسطین می رود .
شرح بیشتر بندگی حضرت ابراهیم
مجددا از درون خانواده خویش به خاطر بندگی خداوند باید همان سیر را بگذراند ، یک زنی به او می دهند که بعد از عمری که دارای فرزند نمی شده ،صاحب فرزند می شود و بعد بحث حسادت ساره پیش می آید که همگی مقدماتی می باشد که مجددا بندگی ابراهیم درست شود.
اسکان خانواده حضرت ابراهیم
پس به ایشان امر می شود که آنها را به « بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» اسکان بده و برگرد اما اسکان به چه صورت؟! آیا برای آنها خانه ای ساخته است ؟ خیر بلکه آنها را در بیابان رها کرده و بازگشت .
ارتفاع خانه خداوند
این مسئله سخت می باشد و به این راحتی نیست که زن جوان و بچه نوزاد او را در بیابان رها کند ، آن هم تحت فرمان حضرت حق و برگردد ،مجددا بازگردد ،خانه را بساز و بنا گذاری کن ،پی های خانه خدا را ارتفاع بده و آنها را شکل بده ،اعمال انجام بده و بعد هم قربانی بده ،واقعا این سیر بندگی را دقت کنید !
شرط آسانی بندگی خداوند
برای چه کسی آسان است ؟ برای کسی که فقط خداوند را ببینید و فناء فی الله باشد ،یعنی هر چه او باشد ، فقط برای خداوند باشد ،وگرنه غیر از این باشد نمی تواند ، سخت است و به این راحتی نمیشود .
شرح قصه حارث همدانی
گفتنه اند که یکی از اهالی خراسان محضر حضرت صادق علیه السلام رسید و گفت در خراسان میدانید چقدر شیعه وجود دارد و مشتاق شما هستند؟ چرا قیام نمی کنید ؟ در حالی امام که حرف های او را گوش می دادند تنور هم سرخ شد ، لذا به آن شخص خراسانی فرمودند بفرمایید داخل تنور .
حارث همدانی و تنور آتش
فرد خراسانی گفت ببخشید بنده بی ادبی مرتکب شدم یا حرف ناشایستی گفتم؟
خلاصه خواست که عذرخواهی کند که درون آتش نرود ! مجددا حضرت که شروع به حرف زدند کردند حارث همدانی وارد شد و امام به او فرمود داخل تنور برو و او بلافاصله داخل تنور رفت ،در همین حال هم حضرت با آن فرد خراسانی صحبت می کردند و مدتی طول کشید .
کم بودن شیعیان واقعی
فرد خراسانی هم پیاپی استشمام می کرد که الان بوی سوخته حارث همدانی می آید و بعد از مدتی در تنور را باز کرد دید حارث همدانی درون آتش نشسته و با انگشت های خود با آتش بازی می کند ، حضرت از او پرسید از این دسته افراد چند نفر در خراسان وجود دارد؟ شخص خراسانی گفت هیچ کسی مانند او در خراسان وجود ندارد!
آثار بندگی واقعی خداوند
اگر کسی بنده ی واقعی خداوند باشد اینگونه است ، لکن امثال ما نمیدانم باید چه کنیم ! واقعا به گرد پای اهل بیت و یاران خالص آنها نمی رسیم ولی باید تلاش کنیم تا برسیم لذا فرمود :«وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»۷ یعنی باید سعی و تلاش کنیم تا خود را به یک جایی برسانیم .
وصیت اسکندر مقدونی
یک وقتی هم این همه تعلقات دنیایی داریم و جذبه هایی که در دنیا وجود دارد برای ما یک روزی از ما سلب می شود ،لذا گفتند که اسکندر مقدونی یک وصیت کرده بود که وقتی من مردم دست های من را از تابوت بیرون بگذارید و تشییع کنید ،گفتند به چه دلیلی؟ گفت برای اینکه همه بدانند که اسکندر با این همه خدم و حشم ، با این همه مال و اموال ،اما با دست خالی از این دنیا می رود .
تخریب خانه آیت الله خراسانی
خیلی از بزرگان اینگونه داشتیم ،یک روز من رفته بودم خانه ی آیت الله خراسانی و داشتیم خانه را خراب می کردیم ،گفتم عجب ! آیت الله خراسانی ، بزرگ حوزه علمیه اصفهان که مأمن و ملجأ همه مردم اصفهان بودند ،خانه اش تخریب شد و امثال ما که دیگر در برابر آنها چیزی نیستیم.
معنای حقیقی بندگی
ولی آنچه که انسان را به سر منزل مقصود می رساند بندگی می باشد که بندگی این است که انسان خودش را ممحض کند بر اینکه هر چه او می گوید را اطاعت کند و خداوند إن شاءالله به ما این توفیق را بدهد و اگر ما حرکت کردیم :«وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا» شامل ما هم می شود و خداوند ما را از این منجلاب ها بیرون می کشد .
پاکیزگی رزمندگان جنگ
واقعا در جنگ ما بچه های جبهه را می دیدیم که بعضی از آنها قبل از به جبهه آمدن خیلی آلوده بودند اما به جنگ آمدند و بعد از مدتی کوتاهی واقعا مقام پیدا کردند که با علم به مرگ ، شهادت و با اشتیاق رفتند و واقعا رستگار شدند که این خیلی مهم است ،اما انسان باید یک حرکتی داشته باشد .
تذکر به یک حرکت
یک حرکتی را من به شما میگویم که شاید این یک رمز باشد برای همه ما و آن حرکت این است که جوانمردی داشته باشد ،چه در برابر خداوند و چه در برابر عباد و نامردی بد است و در حق هیچ کس نباید نامردی کنیم ،جوانمردی داشته باشید چون در محضر خداوند جوانمرد ها پیروز هستند و خداوند انسان جوانمرد را دوست دارد .
ناجوانمردی وهابیت و داعش
اینکه داعشی ها و جبهه النصره ای ها اینقدر مورد مذمت هستند چرا ؟ چون ناجوانمردانه می کشتند ،انسان باید جوانمرد باشد
نقل قصه ای آموزنده
یک قصه ای را نقل می کنند درباره اینکه شخصی از لات های بزرگ زمان شاه بوده که میگویند برای امام حسین علیه السلام روضه میگرفت و در توسلی خداوند او را مورد نظر قرار داد ،بعد روضه خون را دعوت می کنند که بیاید روضه بخواند که روضه معمولی می خواند ،ایشان گفت این روزه به درد نمی خورد چون این افرادی که می بینید همگی لات و عرق میخورند پس من باید برای آنها روضه بخوانم .
روضه خوانی یک جوانمرد
به همین جهت برای آنها روضه میخواند ، میگوید که ما همگی می دانیم که عرق خوردیم و زنا کردیم و… اما ما یک رسم و نظری در میان خود داریم که اگر کسی همراه او زن باشد به او تعدی نمی کنیم و به احترام ناموس کاری با آن شخص نداریم ، اگر فرزندی همراه او باشد رعایت بچه های او را می کنیم و این بحث را مرتبط می سازد با عاشورا و نامردی در حق اهل بیت که آنها با خاندان اهل بیت و نوامیس پیامبر چه کردند .
بیان جوانمردی طلاب
ببینید بعضی از افراد هستند که هر کاری را مردانه انجام می دهند و انسان نباید ناجوانمردانه طی کند ،لذا در حق زن و بچه های خود نامردی نکنید و به اسم طلبگی از وظائف خود کوتاهی نکنید ،به اسم طلبگی نامردی است که من الان حس و حال تأمین کردن قوت زن و بچه خود را ندارم به گردن طلبگی و آخوندی بگذارم ،این نقص و ضعف را به گردن طلبگی بیندازم که این کمال ناجوانمردی است .
بیان عاقبت جوانمردی
اگر همیشه جوانمردانه طی کنیم آنوقت اگر در منجلاب ها هم قرار بگیریم خداوند ما را نجات می دهد چون خداوند انسان جوانمرد را دوست دارد و نمیگذارد عاقبت انسان جوانمرد به شر شود ،لذا این نکته خیلی عالی و زیبا می باشد در این آیه که «إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»۹ مگر کسی که خودش را به نفهمی و سفاهت بزند .
منابع
۱_سوره بقره آیه ۱۳۰
۲_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۳_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۴_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۵_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۶_ سوره ابراهیم آیه ۳۷
۷_ سوره نجم آیه ۳۹
۸_ سوره بقره آیه ۱۳۰
۹_ سوره بقره آیه ۱۳۰