آیه ۱۳۲ | تسلیم ابراهیم و وصیت به فرزندانش
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۲ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹) وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ (۱۳۰) إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ (۱۳۱) وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (۱۳۲)
پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹) جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، (با آن پاکى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، از صالحان است. (۱۳۰) در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.» (۱۳۱) و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!» (۱۳۲)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۲
تسلیم ابراهیم و وصیت دینى او به فرزندانش
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (۱۲۹) وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ (۱۳۰) إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ (۱۳۱) وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (۱۳۲)
پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار، قادرى)!» (۱۲۹) جز افراد سفیه و نادان، چه کسى از آیین ابراهیم، (با آن پاکى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، از صالحان است. (۱۳۰) در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: «در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.» (۱۳۱) و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!» (۱۳۲)
«وَ وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»۱
وصیت مصطلح در قرآن
بحث وصیت یک مهم در اسلام و دین بوده و حتی از نظر عقلی نیز درک شده است و لذا توصیههای عقلی برای آن آسان است و شاید وصیتی که مصطلح است و قصد داریم درباره آن بحث نماییم، این مورد امر عقلی است که اگر در شرع مقدس هم بر آن امری شده باشد او را بر امر ارشادی تعبیر کنیم. بحثی که اهمیت دارد این است؛ اکثر مطالب و اوامری که خداوند تبارک و تعالی بر ما دارد، اینها درواقع اوامر ارشادی هستند.
ارشادی بودن امر حجاب
اعتقاد من این است که بحث حجاب یک امر ارشادی میباشد چون بحث حجاب و پوشش برای انسان چه زن و چه مرد، حجاب مصطلحی که به ذهن میآید همان حجاب زن در برابر نامحرم است. حد و حدود آن را شرع مشخص میکند ولی اصل آن یک امر عقلی میباشد و نه اینکه عقلی باشد بلکه بالاتر است و تکوینی خواهد بود. شما به هر موجودی در این عالم نگاه کنید، حتی جمادات پوشش و ماهی برای آنها ترسیم شده و اگر از آنها این پوشش گرفته شوند، متلاشی میگردند.
پوشش در موجودات عالم
اگر شما رویه خاک را از زمین بردارید و زیر آن را نمایان کنید، تخریب میشود؛ سنگها را اگر از اعماق کوه جدا کردید، در برابر آفتاب و باران و اینها مقاومتی نخواهد داشت. اینها نکات ظرفی هستند پس درواقع پوشش یک مصونیت است.
دلیل وجوب حجاب
پوشش برای همه اشیا از جهت مصونیت آنها است. توجه کنید که ارزشمندترین چیز در این عالم ناموس است و سرآمد آنها نیز زنان هستند و برای حفظ آنها در برابر اجانب و تجاوز و تعدی بیگانگان باید خود را بپوشانند.
تعیین حدود حجاب در دین
یک کلمه در پرانتز گفتیم و آن اینکه حجاب برای زنان ما حکم عقلی دارد تا شرع آمده و حد و حدود آن را برای ما مشخص نموده و آنچه که مسلم است مصونیت میباشد نه محدودیت.
بررسی حکم اولیه بحث
در اینجا هم اگر بخواهیم حکم اولیه بحث وصیت را نگاه بکنیم، برای افراد لازم است که اگر کسی خواست بعد از مرگ خودش، یک سری اهداف پیگیری شود، نیاز به وصیت دارد. اگر وصیت نکند ممکن است انجام نشود حتی اگر وصیت هم بکنند مشخص نیست که دیگران عمل میکنند یا خیر.
وصیت شرعی درباره مال
البته شرع وصیت را درباره مال میفرماید که تا یک سوم نافذ است، اگر بیشتر بود باید وراث اجازه آن را صادر کنند چون آنچه که در اموال میت مورد بحث است، انتقال آن بر وراث است. اصل بر این است که منتقل گردد اما بوسیله وصیت میتواند از انتقال یک سوم آن جلوگیری نماید اما اگر بیشتر آن وصیت شد، امر در اختیار وراث خواهد بود.
پذیرش انتقال ارث توسط وراث
اگر وراث انتقال آن را پذیرفتند، بصورت کامل منتقل میسود و اگر برخی بپذیرند فقط برخی از آن منتقل میگردد. بحث وصیت یک بحث بسیار مهمی است که در آیات وصیت که انشاءالله در ادامه و در سوره نسا، به لحاظ فقهی به آن میرسیم و آن را بررسی میکنیم.
حکم اولیه عقل درباره
اما اینجا از لحاظ حکم و اصل اولیه شرع مقدس بر آن قائل هستیم که گرچه برای وصیت توصیه اسلامی شده اما وصیت حکم عقلایی نیز دارد و عقل هم حکم میکند که همین کار را بکن. اگر شرع هم دستور میهد که این کار را بکنیم، برای ارشاد حکم عقل است و بسیاری از احکام ما بر همین اساس میباشد.
دلیل وجوب اوامر خدا در قرآن
سرآمد همه اوامری که در قرآن وجود دارد، اطاعت خدا می باشد«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»۲ این أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ بالاتفاق مفسرین شیعه فرمودهاند که ارشادی است. یعنی چه؟ یعنی عقل سلیم حکم میکند که عباد از مولای حکیم خود فرمانبرداری کنند پس اینکه شرع بیان کرده در جهت ارشاد گفته است نه مولویا گفته باشد.
انواع توالی فاسد
اگر مولویا گفته میشد تحصیل حاصل بود؛ یک مواردی که تالی فاسد دارد در شرع مقدس پذیرفته نیست منتهی لغو یا تحصیل حاصل باشد. توالی فاسد ۷ یا ۸ مورد هستند: جمع نقیضین، دور و تسلسل.
بحث لغوی وصیت در قرآن
در اینجا بحث وصیت بود که از لحاظ لغت هم عرض کردیم و آنچه که در این آیه موردنظر هستند، آن وصیت مصطلح نیست آنچه که درباره این کلمه در قرآن گفته شده، نیست بلکه این این وصیت به معنای لغوی، پند، اندرز و موعظه گفتن است.
وصیت ابراهیم به فرزندانش
مصداقهای مختلفی از این استعمال در قرآن وجود دارد که گفتیم که حدود ۵ آیه از قرآن را آورده و بیان کردیم اما«وَ وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ»فاعل ابراهیم است، مفعول به بنیه که بنیه به حضرت اسحاق و اسماعیل اشاره دارد.
وصیت به حضرت یعقوب
همچنین وصی بها یعقوب، اینجا عطف به ابراهیم است یعنی باز فاعل اسم ظاهر میباشد که چه؟ یا بنی آنها وصیت کردند و گفتند ای فرزندان یا پسران ما«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ» خدا برای شما و لکم ببینید نکته این است. لکم یعنی آنچه که سود و نفع میخواهید در دین است.
نفع فرزندان ابراهیم در دین
چیزی که خدا برای شما برگزیده و به نفع شماست، دین میباشد، لام نفعیه بکار برده. آن هم الدین یعنی عهد ظهور دارد یعنی اسلام.«فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»خود کلمه «أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»دلالت براین دارد که قصد دارد اسلام را بیان کند که «الدین» منظور اسلام است و آیات دیگر هم داریم مانند«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»۳ که در آن هم لکم داشت هم الاسلام و هم اینکه دین قرار گرفت«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً»
مرگ تدریجی یکی از انواع مرگ
اگر بخواهیم آیه به آیه دقت بکنیم، کلمه دین در اینجا مشخص میشود. کلمه بعدی«فَلا تَمُوتُنَّ»دو گونه موت و مرگ داریم: یکی زوال قوه رشد و نمو است که به این، مرگ تدریجی گفته میشود؛ برخی به این قائل هستند که مرگ، تدریجی میباشد مانند پیت نفتی که بر آن یک فتیله است و آن، به مرور زمان نفت را کشیده و میسوزاند.
زمان مرگ انسان از دیدگاه امیرالمومنین (ع)
وجود فتیله، همان مرگ تدریحی پیت نفت است، به مرور زمان تمام میشود تا درنهایت کاملا بسوزد و خاموش شود. مرگ انسان نیز همین گونه است بعبارتی برخی از بزرگان میگویند که مرگ انسان در ابتدا تولد او می باشد ، آن روایت هم دارد که«تولدوا للموت»۴ یعنی بچه بدنیا بیاورید تا بمیرند.
اتمام عمر در زمان تولد انسان
میگویند زمانی که بچهای بدنیا وارد میشود اولین لحظه عمرش سپری شده و میمیرد؛ یک یا دو ساعت و لحظه به لحظه میگذرد تا بمیرد. این مرگی که در ذهن ماست و موتی که میگوییم این معنای آن مرگی نیست که قوه رشد و نمو از او گرفته میشود بلکه آن است که از نشئهای به نشئه دیگر از این عالم به عالم دیگر، انتقال پیدا کند.
انتقال از عالمی به عالمی دیگر
مرگ یا تدریجی است یا برخی میگویند که دفعی میباشد که هر دوی آن قابل توجه است و میتوان گفت که نوع تدریجی مرگ انسان همان زوال قوه رشد و نمو میباشد و مصرف کردن این نیروها است.
روال مرگ تدریجی در جسم
انرژی باتری موبایل شما به مرور از بین میرود. یک ساعت دو ساعت یک روز دو روز به هرحال تمام میشود و زمانی که به اتمام میرسد و کلیه قوای بدن مانند دستگاه تنفسی، کارخانه استخوانسازی، دستگاه گوارشی، قلب و مغز همه از کار میافتند، همان مرگی است که انسان را از نشئهای به نشئه دیگر منتقل میکند.
نهی تاکیدی در بحث مرگ
با رخداد مرگ جان از کالبد خارج میشود. اینجا میفرماید:«فَلا تَمُوتُنَّ» آنچه که در اینجا مسلم است چون بحث خطاب است و نهی آن هم نهی تاکیدی میکند چون نون تاکید دارد «فَلا تَمُوتُنَّ» نمیتوان به او گفت که نمیرد چون در اختیار او نیست؛ پس قصد ندارد آن نوع مرگ را بگوید.
معنای مرگ نسبت به نعمات الهی
معنای مرگ در اینجا حتی نسبت به نعمتهای الهی غیر از عمر این است که نعمتهای دیگری هم داری، مثلا پولها را خرج میکنی و آنچه که متلعقات شما است به مصرف میرسانی پس توصیه میکند که اینها را خرج نکن «إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» الا اینکه متلبس به مسلم شوی یعنی هر کاری میکنی در دامنه اسلام قرار بگیری.
صرف قوای جسمانی در راه اسلام
کلیه قوایی که داری نباید در راه غیر مسلم بودن صرف شود؛ پس مسلم بودن این خواص را دارد حالا اینکه در ذهن ما باشد که مرگ را پایان خود قرار ندهیم صحیح است. اینجا مرحوم طیب اصفهانی یک تعبیری دارند که میفرماید شما حیات حیوانی و نباتی خودتان را به گونهای قرار دهید که در آن نهایتی که از نشئه حیاتی به نشئه برزخی منتقل میشوید، در آن زمان در اسلام باشید.
اختیاری نبودن مرگ
عبارت «فَلا تَمُوتُنَّ» به بحث اختیاری است و چیزی که در اختیار ما نیست، نهی کردن ما فایدهای ندارد مانند این است که به یک کور بگویی هیز نباش. آنچه که مرا از این نشئه عالم وجودی به نشئه برزخی میبرد، در اختیار من نیست پس«فَلا تَمُوتُنَّ»مربوط به آن مرگ نیست.
ایجاد حصر در طی کردن عمر
جمله «فَلا تَمُوتُنَّ» میگوید عمر را طی نکن تا نهایتا بمیری و بروی در حالی که مسلم نباشی فقط باید کاری بکنی که مسلم باشی فَلا سلب و نفی و نهی است که یک معنی دارند و اگر با الا بیاید ایجاد حصر میکند از چیزهایی که در معانی بیان اگر بیاد داشته باشید، خواندیم یعنی شما باید وجودتان را بر اسلام منحصر بکنید تا مسلم شوید یعنی متلبس به اسلام باشید.
التزام به مسلمان بودن
دین غیر از اسلام فایدهای ندارد چرا؟ چون فرمود«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً» و اینجا هم فرمود:«فَلا تَمُوتُنَّ» در آیات دیگر هم داشتیم که«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»۵ یعنی چیزی که خدا برای شما برگزید، اسلام است ، الدین با الف و لام یعنی اسلام، اینجا هم کلمه مسلم به کار برده دلالت بر این دارد که منظور از این دین، مسلم بودن است که به دلالت التزامی، ملتزم بودن هم بر مسلم است که این دین، دین اسلام میباشد.
منابع
۱_ سوره بقره آیه ۱۳۲
۲_ سوره نساء آیه ۵۹
۳_سوره مائده آیه ۳
۴_ نهج البلاغه حکمت ۱۲۷
۵_ سوره بقره ایه ۱۳۲