آیه ۱۳۸ | دعوت همگان به رنگ الهی
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۳۸ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۱ جلسه تفسیر آیه صدو سی هشتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸) قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (۱۳۹)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸) بگو: آیا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىکنید؟ با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و کردارهاى ما از آنِ ما، و کردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزیم. (۱۳۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۱۳۸
همگان را به رنگ خدایى فرا مى خواند
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (۱۳۷) صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (۱۳۸) قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (۱۳۹)
پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند [که ایمان به قرآن و به پیامبر است] مسلماً هدایت یافته اند، و اگر روى برتابند جز این نیست که در ستیز و دشمنىاند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به کشته شدن یا آوارگى از خانه و کاشانه] دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست. (۱۳۷) [به یهود و نصارى بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم. (۱۳۸) بگو: آیا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىکنید؟ با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و کردارهاى ما از آنِ ما، و کردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزیم. (۱۳۹)
صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ ۱
اسم مصدر صِبغَه
این کلمه صبغه که عرض کردیم باید به صورت اسم مصدر معنا کنیم، به معنای رنگآمیزی اما رنگامیزی خدا که این کلمه صبغه به الله اضافه شده است که نوع اضافه آن اضافه به فاعل میباشد،این هم در واقع صبغه یعنی چیزی که خداوند آن را رنگآمیزی کرده باشد.
ترکیب کلمه صِبغَه
چرا صبغه منصوب است؟ منصوب بودن آن به این خاطر میباشد که بدل مله ابراهیم است که در آیات قبل داشتیم یا اینکه مفعول مطلقی داریم که عامل آن محفوظ میباشد.
نقش رنگامیزی خداوند
جمله «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً» قصد دارد بگوید که چه کسی بهتر از خداوند میتواند رنگآمیزی کند ، البته آنچه که مسلم میباشد این است که ما ظاهرمان را منقش و رنگآمیزی به صفات الهی یا شیطان میکنیم؛ از این جهت به آن رنگ خدا و به دیگری رنگ کفر گفته میشود.
ملزومات رنگ الهی
رنگهایی که الهی هستند عبارتاند از: ایمان، اعتقادات راسخ درباره توحید، مبدا و معاد که این موارد صفات عالیه انسانی بوده و اخلاق فاضله و امثال اینها و همچنین ملکاتی که خداوند برای انسان قرار داده تا بتواند توفیقاتی بدست آورد.
ملزومات رنگ شیطانی
اگر بخواهیم عمده رنگهای شیطانی را حساب کنیم تبعیت از هوای نفس و شیطان بخشی از آن میباشد که ریشه آن جهل است.
مفاهیم عام در ایمان
چیزی که مسلم است ، کلمات ایمان، اعتقادات، عقاید، اخلاق عالیه، صفات فاضله و ملکات همه اینها کلی است ، بر چیزی کلی میباشد که اگر خواستیم ما او را ببینیم، باید در افراد روشن و متبلور شود و در ظاهر انسان خود را نشان میدهد مانند کلمه کلی انسان چون کلمه کلی انسان فقط در مصداق خود موجود میشود وگرنه خود کلی یک مفهومی است که قابل مشاهده نیست مگر به وجود افرادش.
جایگاه ایمان و کفر
در اخلاق شیطانی نیز همین گونه است ، کفر کجاست؟ جایی که کافر باشد، اگر کافر جایی نباشد کفر معنا پیدا نمیکند مانند مومن، ایمان کجاست؟ جایی که زید ما ایمان باشد ، اینها مواردی هستند که در این کلمه میتوانیم استفاده کنیم.
قاعده کلی منطق پیرامون الفاظ عام
البته در منطق یک قاعده کلی داشتیم که «الالفاظ موضوع للمعانی عامه» الفاظ برای چیزهایی وضع شدهاند که عام هستند و اکثر مسائل را دربرمیگیرند مانند کلمات انسان و صبغه ، رنگ ایمان و رنگ کفر را شامل میشود ،این نکتهای بود که در بحث داشتیم.
ایجاد رنگ ایمان و اسلام
عبارت «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»۲ آنچه که مسلم است اینکه رنگ ایمان را بر پروردگار عالم که در واقع به مومنین بیان فرموده است و مومنین آن را انتخاب کردهاند؛ همانا رنگ دین میباشد ، «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» اگر کسی رنگ اسلام به خودش بگیرد مسلمان خواهد شد در این صورت رنگ، رنگ الهی بوده و صبغه الله میشود.
ایمان: بهترین رنگ الهی
بهترین رنگ، همان رنگ ایمان است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً» یعنی چه رنگی بهتر است؟ چه کسی میتواند رنگ کند که از خدا بهتر باشد ،چنین چیزی امکان پذیر نیست و آیه انکار میکند؛ هیچ چیزی بهتر از رنگ خدا نیست که این مورد فقط منسوب به ذات احدیت میباشد.
اضافه انتسابی کلمه صِبغَهَ الله
در واقع اضافه این صبغه به الله، اضافه انتسابیه است ، مانند روح الله و مثل چیزهایی که در قرآن داریم: یدالله. همه اینها به الله اضافه شدهاند و اضافه انتسابیه محسوب میشود یعنی دستی که منتسب به خدا است، صبغه الله نیز یعنی صبغهای که به ذات احدیت منتسب خواهد شد.
ویژگی رنگهای مُنتَسَب به خدا
رنگهایی که به خدا منتسب میشوند، رنگ الهی هستند و رنگی که به شیطان منتسب باشد، منحصر به چیزهایی است که از هوای نفس گرفته شود و به دنبال هوای نفس باشد. «أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا» ۳ میبینی که آن الههای که برای خودت برگزیدی هوای نفس تو است.
گمراهترین افراد در بیان قرآنی
خداوند متعال می فرماید:«أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»۴ چه کسی گمراهتر است از کسانی که تبعیت از هوای نفس خود میکنند بدون اینکه هادی من الله داشته باشند ، یعنی گمراهتر از اینها وجود ندارد، کسی که از طرف خدا هادی ندارد، این گمراه ترین افراد میباشد، این افراد همان کسانی هستند که در واقع صبغه شیطانی و صبغه کفر دارند.
منظور از بیان کلمه نَحن
بعد میفرماید که «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» این نحن عبارت بیان از مومنین به دین اسلام میباشد ، اینکه گفته میشود اگر شما ایمان آورید به چیزی که مومنین ایمان دارند در واقع همان چیزی است که مصداق اکمل آن را اهل بیت دارند و همه ما انشاءالله در تبعیت از آنها هستیم ، این همان «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» است.
شروط بندگی خداوند
همه اینها نتیجه مترتب بر این است که بندگی برای خدا را ما برای خودمان ثابت میکنیم یعنی وقتی که رنگ خدا به خود میگیریم، وقتی تبعیت حضرت حق را داریم، وقتی که ما دارای ایمان کامل باشیم، دارای فضائل، مناقب و اخلاق فاضله و ملکات عالیه باشیم و آن را در وجود خودمان ایجاد کنیم؛ این در واقع چیزی است که مترتب بر بندگی آنها خواهد بود.
لزوم بندگی خدا از دیدگاه قرآن
همانی که فرمود بندگی خدا را انجام دهید و همان کس که فرمود «هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ» ۵ همان بندگی حضرت حق که صراط مستقیم باشد ، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» ۶
شرط رفتن به جنت
کلمه عابدون که در «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» آمده منظور همان است که اگر ما اینگونه عمل کنیم، در واقع رنگ الهی به خود گرفتیم، هیچ رنگی بهتر از الله و الهی شدن نیست و این همان در جرگه بندگان خدا قرار گرفتن، خواهد بود ،چون خطاب میشود «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» ۷ اگر میخواهی به جنت بروی باید اول بنده بشوی: اول در عباد بعد جنت رفتن.
خطابه قرآن به پیامبر اکرم (ص)
در آیه بعد خداوند متعال میفرماید :«قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِی اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» ۸ این آیه از قلاول قرآن است و از آیاتی میباشد که با کلمه «قُلْ» آغاز میشود خطاب به مقام و ساحت پیامبر اکرم (ص) که ایشان باید به آن یهود و نصاری و اهل کتاب خطاب کند که «أَتُحَآجُّونَنَا فِی اللّهِ» بیا اید با هم محاجه کنیم «أَتُحَآجُّونَنَا بین اثنین» یعنی بیایید محاجه کنیم و علیه یکدیگر حجت بیاوریم.
بررسی معنای احتجاج
بحث احتجاج، چون احتجاج به معنای استدلال آوردن بین متخاصمین میباشد ،دو نفر که با یکدیگر خصم و دشمنی دارند، حجت آوردن بر حقانیت خودشان و ابطال طرف مقابل است ، به این موضوع احتجاج گفته میشود؛ ما در انتسابات به خدا نیز احتجاج کنیم، «وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ» درحالیکه خداوند، پروردگار ما و شما میباشد که ضمیر هو به الله اشاره دارد ، این واو، واو معی است یعنی هم پروردگار ما و هم پروردگار شما میباشد.
احتجاج در باب یگانه بودن خداوند
کسی که پروردگار هر دو گروه است همه ما در آن شریک هستیم چون خداوند یگانه است ، برخی اوقات دو نفر با هم دعوا میکنند بعد یکی از آنها میگوید که تو را به خدا واگذار میکنم و فکر میکند که خدا فقط به او تعلق دارد ،تو با او مشکل داری و او را واگذار میکنی اما با خودت چکار میکنی، خدا که یگانه است!
یکسان بودن پروردگار در احتجاج
و لذا اینجا «وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» مسلما «رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ» به یک خدا اشاره دارد ، پروردگار ما و شما یک خدا است و ما در این مسئله باهم مخاصمهای نداریم ،شما میخواهید در این موضوع احتجاج کنید ولی مسلما چنین احتجاجی وجود پیدا نخواهد کرد.
ضرر و نفع اعمال ما
در جمله «وَلَنَا أَعْمَالُنَا» لام، لام اختصاص است ، یعنی اگر اعمال خوب باشند، نفع آن برای خودمان خواهد بود و اگر بد باشد نیز ضرر آن متوجه ما میباشد ، «وَلَنَا أَعْمَالُنَا» هم شامل افعال ما میشود ، افعالی که در راه بندگی خدا بوده یا افعالی که در راه شیطان انجام شده و هم شامل نیات ما، یعنی آنچه که در دل میپروراندیم.
ظهور نیَّت الهی در انسان
در دل خود میگویید آیا واقعا قصد داشتید بندگی خدا را انجام دهید یا نیت تو شیطانی بود؟ پس بدان اگر نیت تو به ظهور رسیده باشد یا نرسیده در هر دو حالت «لنا» یعنی برای ما میباشد. «وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ»
خلوص عمل مله ابراهیم
در عبارت «وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» و ما ،این مایی که گفته شده یعنی کسانی که مله ابراهیم محسوب میشوند کسانی که واقعا به اسلام و دین محمدی هستند و برای آن اخلاص میورزند، مخلص در باب افعال است بعد هم باب افعال، اسم فاعل است ، اسم فاعل یعنی در واقع برای چنین خدا و پروردگاری بندگی میکنیم و اخلاص میورزیم.
معنای اخلاص در عمل
اخلاص در باب افعال یعنی چه؟ یعنی غیر از خدا را از دل خود بیرون میکنیم و یعنی در اعمال ما غیر خدا راهی برای فرد دیگری نیست فقط راه الله است و آن را اخلاص میکنیم ، در یک روایت هم داریم: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ»۹ اگر کسی عملش را خالص کند لله.
اهمیت عبادت خالص برای خداوند
یک روایت داریم اگر کسی دلش را از غیر الله خالی کند ، یعنی غیر خدا را از دلش بیرون کند تا فقط خدا در آن بماند، کسی که اینگونه باشد، مخلص است و اخلاص دارد ، این فرد در عبادت برای ذات احدیت خالصانه عمل میکند، ناخالصی ندارد.
عبادت ۲۴ عیار برای خداوند
ببینید زمانی که قصد دارید طلا بخرید به شما میگویند این طلای ۲۴ عیار است یعنی هیچ گونه غیر طلایی در آن وجود ندارد؛ این طلا خالص میباشد ، خدا عبادتی را میخواهد که ۲۴ عیار باشد ،لذا عبادت ، عمل و کاری که غیر خدا در آن باشد، قبول نمیکند در آن صورت مشرک خواهید بود و مخلص نیستید ، خداوند عملی را دوست دارد که مخلصانه باشد که با صدای بلند لااله الا الله بگویید.
ارتباط رنگ خدا و مخلص شدن
در مقام عبادت و عمل هیچ کسی را شریک خدا قرار ندهیم بلکه آنچه که وجود دارد برای واجب الوجود و فقط برای او، خالصا و مخلصا کاری را انجام دهیم، اگر خالصا و مخلصا شد، خودیتی در کار نخواهد بود ،لکن اگر منیت داشته باشیم کار خراب میشود و خدایی در کار نیست.
ارتباط رنگ خدایی و رحمانیت
اگر بنا داری ببخشی و اگر جایی رنگ خدایی داشته باشی، رحمانیت تو این است که بدترین ظلمی که به تو شده است را ببخشی؛ اگر اینگونه شد مخلص خواهی بود چون اگر در راستای رضایت حق باشد، شما مخلص هستید اما اگر در راستای رضایت غیر باشد یعنی برای خدا شریک قرار دادهاید.
لزوم خلوص در کار بندگان
پس آنچه که مسلم است ، کسی که واجب الوجود میباشد و اینکه توحید در کار است ، افعال و اعمال ما باید شایسته کسی باشد به طوری که خالصا و مخلصا برای خودش باشد ، همانگونه که خدا تنها، واجب الوجود، موحد و بی همتا است شما نیز باید اعمال خود را فقط برای او انجام دهید چرا که خداوند پذیرنده ذات خود است و شرک در ذات او جایی ندارد.
شرک و کفر در اعمال یهود
آنچه که این آقایان به عنوان یهود و نصاری میآورند، آنها هر آنچه که در دست دارند مملو از مطالب شرک میباشد یعنی شرک و کفر در کلمات آنها مشهود است ، اگر اینگونه باشد همان شریک قراردادن برای خدا به شمار میرود و اخلاصی در کار نیست ، «وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» وجود ندارد.
ادعای یهود و نصاری
بگویند «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» ۱۰ ما دوستان و پسران خدا هستیم یا «وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ»۱۱ فقط چه کسانی به بهشت میروند؟ یهودیان و نصاری.
ادعای ابناءالله بودن یهود
اگر یهودی شدید باید چنین ادعا کنید که ما ابناءالله هستیم «وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ» آنها افرادی هستند که به بهشت میروند؛ ادعاهایی که آنها داشتند یا «قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ» ۱۲ خدا ما را به جهنم نمیبرد و ممکن است فقط چند روزی در آن باشیم ، لذا اگر این ادعاها را داشته باشند، بندگی معنایی ندارد.
عدم الهی بودن ادعاهای یهود
این سخنان ادعاهایی است که آنها برای خود میپرورند این رنگ خدا و بندگی نیست، باید این موارد را از فکرشان بیرون کنند. اینکه ما قوم برتریم و بهترین هستیم اشتباه است ، حال این مواردی است که برای یهود و نصرانی گفتهاند اما ما نیز باید خوب بفهمیم.
دلیل بررسی سخنان افراد
افرادی نزد آیت الله بروجردی رفته بودند و گفته بودند اینکه نقل میکنند حرف مرد یکی است صحیح میباشد یا خیر؟ در جواب گفته شد خیر ،دلیل آن سوال شد پاسخ دادند که باید حرف مرد دو کلام باشد چرا که ممکن است اشتباه کند ، اینکه فرد بگوید فقط ما درست میگوییم صحیح نیست حتی در مقام اجتهاد، استنباط و افتعال باید بررسی کنی که طرف مقابل تو چه چیزی میگوید.
لزوم بررسی محتوای سخنان افراد
در کمترین زمان یک فردی تکفیر و تخطئه میشود، بررسی کن او چه میگوید ممکن است چیزی بگوید که تو متوجه آن نشده بودی و آنچه که مسلم است قرآن میفرماید :«وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»۱۳ این خطاباتی که در قرآن وجود دارد، نسبت به اهل بیت هستند.
بیان مقادیر علم
جمله «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» یعنی چه؟ یعنی به اهل بیت کمترین مقدار از علم داده شده است و ما کلا چیزی نمیدانیم ، یک استادی به نام آقای فخار داشتیم که اکنون نیز در جامعه مصطفی برای خارجیها تدریس میکند. به یاد دارم که نزد ایشان و در مدرسه چهارباغ باب رابع مغنی را میخواندیم ، تابستان و بهار بود و در ایوان تدریس میکرد بصورتی که خلوت و تعطیل بود.
راه ازبین بردن تکبر
با صدای رسا تدریس میکرد، زمانی که به این بحثها میرسید خصوصا بحثهایی که بین تفتازانی و دیگران و بحثهای ادبی وجود دارد، تندی میکرد و میگفت کسی که «اولها نطفه» ، یعنی اول آن آب بدبو و گندیده و «آخرها جیفه» در پایان گوشت گندیده بدبو که باید زیر خروارها دفنت کنند که بقیه را آزار ندهی چرا متکبر هستی؟ درحالیکه در بین این دو نیز چیزی جز مستراحی متحرک نیستید.
ستاریت خدا از دیدگاه آقای خراسانی
آیتالله وحید خراسانی حفظه الله در جلسه درس خود این بحث را مطرح کردند گفتند آقا اگر این خداوند تبارک و تعالی، ستار بودن نداشت و پوستی که به بدن من و شما است، وجود نداشت، آیا چیزی به غیر از چرک و خون بودیم؟ بعد هم مثال میآورد که در بیمارستان سوانح سوختگی، پوست همه سوخته بود ،در این صورت امکان تحمل آن بود؟
اقتضای ستار بودن خداوند
شما بدون پوست بدن و صورت هم میتوانستید مرا تحمل کنید؟ نمیتوانستیم به یکدیگر نگاه کرده و افراد را تحمل کنیم ، ببینید خدا چه زیباییهایی بر این جلد ما آورده که یکدیگر را دوست بداریم درصورتیکه باطن همه ما مملو از نجاست میباشد ، پس آنچه که ستار بودن خداوند اقتضا کرده این است که من و شما را محبوب یکدیگر قرار داده در این صورت جایگاه این منم گفتنها و غرور کجاست؟
قیاس میزان لذتهای انسان و حیوان
همه باید دقت کنیم؛ در وجود حیوانی ما، کدام فضیلتی بر حیوانات داریم؟ برای مثال در خوردن کدام یک از ما به گاو میرسیم؟! کدام یک از ما میتوانیم به اندازه خوک شهوترانی کنیم؟! لذات عموما یا در خوردن، پوشیدن و یا در تلذذهای جنسی هستند. ما از نظر حیوانی از همه حیوانات پایینتریم.
شهوت رانی گربه و خوک
شما اگر به گربهها دقت کنید زمانی که جنس نر و ماده قصد دارند جمع شوند، ساعتها مشغول هستند ، در خوکها نیز ممکن است یک روز زمان نیاز داشته باشد ، یک انسان چند دقیقه میتواند با جنس مخالف خود لذت ببرد؟ برخی افراد هم که بیمار بوده و با نگاه کردن به جنس مخالف نیز ارضا میشوند!
منیت منتسب به ذات الهی
تکبر و غروری در منیت حیوانی وجود ندارد ،منیت غیر الهی نیز که به تو تعلق ندارد و الهی است «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» ۱۴ به خداوند تعلق دارد و تو صاحب آن نیستی ، پس اگر از او است و منیت تو منتسب به ذات احدیت میباشد، پس تو نیز باید الرحمن و الهی شوی و رحمانیت و بخشش داشته باشتی تا اگر بدترین ظلمها به تو شد آن را ببخشی.
خلوص در انجام عمل
اگر جایی هستید که خواست خدا اقتضا میکند ، ببخشید و باید از آن بگذرید و آنچه که خدا میخواهد را انجام دهید «وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» یعنی به دنبال خالص کردن هستی و دنبال این هستی که یک عملی را فقط برای خدا انجام دهی.
منابع
۱_سوره بقره آیه ۱۳۸
۲_ سوره آل عمران آیه ۱۰۹
۳_ سوره فرقان آیه ۴۳
۴_سوره قصص آیه ۵۰
۵_سوره یس آیه ۶۰
۶_سوره یس آیات ۶۰ و ۶۱
۷_ سوره فجر آیات ۲۹ و ۳۰
۸_ سوره بقره آیه ۱۳۹
۹_بحارالانوار جلد ۶۷ ص ۲۴۹
۱۰_ سوره مائده آیه ۱۸
۱۱_سوره بقره آیه ۱۱۱
۱۲_ سوره آل عمران آیه ۲۴
۱۳_سوره اسراء آیه ۸۵
۱۴_سوره ص آیه ۷۲