آیه ۳۵ | سکونت آدم وحوا دربهشت | جلسه ۱
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۳۵ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
هفت جلسه تفسیر آیه سی وپنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱]
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و گفتیم: اى آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید و از هر جاى آنکه خواستید فراوان و گوارا بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که [اگر نزدیک شوید] از ستمکاران خواهید شد. (۳۵) پس شیطان، هر دو را از [طریق] آن درخت لغزانید و آنان را از آنچه در آن بودند [چه مقام و مرتبه معنوى، و چه منزلت و جایگاه ظاهرى] بیرون کرد. و ما گفتیم: [اى آدم و حوا و اى ابلیس!] در حالى که دشمن یکدیگرید [و تا ابد، بین شما آدمیان و ابلیسیان صلح و صفایى نخواهد بود، از این جایگاه] فرود آیید و براى شما در زمین، قرارگاهى [براى زندگى] و تا مدتى معین، وسیله بهره ورى اندکى خواهد بود. (۳۶)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۳۵
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
خودپسندی و خودبینی منشأیی برای تکبّر و کبر
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».[۱]بحث کبر را بیان کردیم و عرض کردیم منشأ تکبّر و کبر خودبینی و خودپسندی و عُجب است. یعنی هر کسی که خود را نشناخته باشد و فکر کند خیلی آدم درستی است، مثل او دیگر نیست، منجر به کبر و تکبّر میشود.
بیرون راندن شیطان از مقام به خاطر تکبّر
حالا بحث تکبّر را در قرآن و آثار آن را در ذیل ۲۰ و چند عنوان در قرآن بیان میکنم. حالا پنج مورد آن را امروز بحث میکنیم. یکی از آثار تکبّر طبق قرآن این است، باعث میشود هر کسی تکبّر کند، از آنچه که است او را بیرون کند. مثلاً دربارهی شیطان اینگونه بود تکبّری که کرد باعث شد که او را از آن مقام هبوط بدهند و از بهشت او را بیرون کنند.
هبوط شیطان از بهشت به پایینترین مرتبه
سورهی مبارکهی اعراف، آیات ۱۲ و ۱۳ میفرماید: «قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ» چه چیزی باعث شد که سجده نکنی، در حالی که من به تو امر کردم؟ بعد میفرماید: «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها» اینجا مورد نظر است، حالا که اینگونه است در آن مقامی که در رتبهی ملائکه قرار گرفته بودی، هبوط کن، پایین برو. «فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها» تو دلیلی نداری که بخواهی تکبّر کنی «فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرینَ» میخواهی تکبّر کنی و بزرگ شوی، در حالی که اینجا کوچک میشوی. «إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرینَ» حقیقت مطلب این است که تو از آن افرادی هستی که خیلی کوچک هستند.
علّت سجده نکردن شیطان بر آدم
در همین باب سورهی مبارکهی حجر، آیات ۳۲ تا ۳۴ میفرماید: «قالَ یا إِبْلیسُ ما لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدینَ» چه چیزی باعث شد که تو همراه ملائکه سجده نکنی؟ «قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» میگوید آن را از خاکی آفریدی که من از او برتر هستم. اینجا هم خدا بلافاصله میفرماید: «فَاخْرُجْ» -باز مورد نظر این کلام است- «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ» اینجا دستور به این داده شد که او را از بهشت بیرون کنند، فرمود: شما از درگاه ما رانده شدی.
دستور خدای متعال به اخراج شیطان از بهشت
باز سورهی مبارکهی ص، آیات ۷۵ تا ۷۷ میفرماید: «قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ» تو استکبار کردی؟ تکبّر کردی، طلب کبریایی کردی یا خود را از همه بالاتر دانستی؟ «قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» من بهتر از آن چیزی هستم که تو خلق کردی. «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» باز فرمود: «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ» اینجا هم باز دوباره دستور به اخراج او میدهد و او را از درگاه خود بیرون میکند.
تکبّر ورزیدن و اخراج شدن از مقام خدایی
این یکی از آثار تکبّر و چیزهایی است که برای شیطان اینجا بیان شده است، انسان هم همینطور است. اگر کسی جایی تکبّر کند، فقط بداند از آن چیزی که است و خدا به او عنایت کرده است، او را اخراج و بیرون میکند.
اسراف و تجاوز اثرات ناشی از تکبّر
دومین اثر این است منجر به اسراف و تجاوز از حدی میشود که برخاستهی او از روحیّهی تکبّر است. یعنی کسی که تکبّر میکند، کار او اسراف میشود، منجر به این میشود که از حد و مرز خود تجاوز کند.
هدایت انسانها با گرایش آنها به سمت تکبّر یا هدایت
سورهی غافر، آیات ۳۴ و ۳۵ میفرماید: «… کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ * … کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» اینجا هم باز مورد بحث ما همین است که فرمود: «کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» کسی که دل او به دنبال تکبّر و کبر است. این صیغهی تکبّر که باب تفعّل است، همان متابعه، اثرپذیری است. مثل همان اهتدی که در بحث هدایت داشتیم که فرمود: «مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی»[۲] کسی که دنبال هدایت باشد، خدا او را هدایت میکند، اینجا هم کسی که به دنبال تکبّر است، یعنی کسی به کبر نمیرسد، کسی نمیتواند کبریایی را دریابد. هر چه است فقط به دنبال آن است، تکبّر میکند. متکبّر است، یعنی به دنبال این است که خود را بزرگ کند، وگرنه بزرگ نیست، کبریایی در او وجود ندارد.
قفل زدن خدا بر دل آدم متکبّر
لذا «کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»[۳] کسی که اسراف کننده باشد و از حد و مرز خود بخواهد فراتر برود، «کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ» اینگونه است که خدا بر دل او قفل میزند، مهر میزند، آن هم «مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ».پس این صفت تکبّر و اینکه کسی به دنبال این است که خود را برتر از همه بداند، این آثار را به دنبال کار خود خواهد داشت.
اعراض متکبّرین به آیات خدا متعال
یکی دیگر از چیزهایی که متأثّر از تکبّر است، اینکه هر کسی تکبّر کند از آیات خدا اعراض میکند. سورهی مبارکهی اعراف، آیه ۱۴۶ میفرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها» و اینکه هر آیاتی را از آیات خدا ببینند آنها اعراض میکنند، ایمان نمیآورند.
عدم حرکت متکبّرین به راه سعادت
و گرویدن آنها به سمت بدبختی و گمراهی
«وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً» و آنها راه رشد و راه سعادت را میبینند در حالی که «لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً» امّا به دنبال آن حرکت نمیکنند. «وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً» امّا به دنبال راه ضلالت و گمراهی و بدبختی حرکت میکنند. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» به این علّت است آنها آیات خدا را تکذیب کردند.
غافل بودن متکبّرین از آیات الهی
«وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ» که منشأ همهی این تکبّرات و اینکه راه درست و رشد را دنبال نمیکنند و به دنبال سبیل غی و ضلالت میروند، غفلت است. اگر غفلت نباشد و التفات باشد، حواس جمع است، خرابکاری نمیکنند. علّت تمام این خرابکاریها این است که فرمود: «وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ» آنها از آیات خدا غفلت دارند. این هم یکی از آثار تکبّر است.
غفلت و تکبّر منشأ همهی بدبختیهای انسان
همهی انسانها در این وادی هستند. وقتی تکبّر کنند دیگر هیچ چیزی را برای خود حساب نمیکنند، قرآن هم که برای آنها بیاورید، روایت هم برای آنها بیاورید، معصوم هم که بیاید فرقی نمیکند، حتّی آن کسانی که زمان پیامبر و اهل بیت بودند، میدانستند که پیغمبر کیست، میدانستند آیات خدا چیست، میدانستند ائمّه چه کسانی هستند، امّا تکبّر نمیگذاشت که آنها کار غیر شیطانی انجام بدهند، کار همه شیطانی میشد و آنچه که آنها برای خود قرار دادند غفلت بود. منشأ همهی این کارها غفلت بود، ضد غفلت هم التفات و توجّه است.
غافل بودن انسان بر اعمال خود
در بحث گناه کردن هم بحث التفات و توجّه را داریم. اگر شما دقّت کنید در یک اتاق و منزلی یک بچّهی ناممیز باشد، یک بچّهی یک ساله و دو ساله باشد، چون شما توجّه دارید که این بچّه است، هیچ وقت در برابر بچّهی ممیز کشف عورت نمیکنید، حتّی بچّهی شیری جای دیگر این کار را میکنید. چرا؟ چون توجّه دارید که او وجود دارد، اگر غفلت شد، آن وقت انسان از ذات اقدس ربوبی غافل است که حضرت حق بر همهی ما شاهد و ناظر است.
گناه نکردن در محضر خدا و توجّه به خالق هستی
چگونه میشود انسان به خالق هستی توجّه نداشته باشد و در برابر او معصیت کند؟ «العَالَمُ مَحضَرُ الله فَلا تَعصُوا الله فِی مَحضَرَهُ»[۴] همهی عالم محضر خدا است، در محضر خدا نباید گناه کرد. امّا چرا گناه میکنیم؟ چون غافل هستیم.
غفلت منشأیی برای اعراض از آیات خدا و دور شدن از آن
اصلاً منشأ همهی گناهان در یک کلمه غفلت میشود. منشأ و ریشهی همهی گناهان و معصیتها و طغیانگریها و تکبّرها همان است که به غفلت دچار میشود. پس اعراض از آیات خدا بر همین است که انسان غافل و منجر به تکبّر و دور شدن از آیات خدا و در واقع از ذکر خدا باشد. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً»[۵].
افتراء زدن آدم متکبّر به خدای متعال
یکی دیگر از چیزهایی که متأثّر از کبر و تکبّر انسان میشود اینکه به خدا افتراء بزند. سورهی مبارکهی زمر، آیه ۶۰ میفرماید: «وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ تَرَى الَّذینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرینَ» این شاهد مثال خود کلمهی متکبّر را در ذیل این آیه بیان فرموده است. میفرماید: و روز قیامت میبینند کسانی که «کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ» یعنی آنها به خدا افتراء بستند، در واقع خدا را تکذیب کردند. «وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ» در حالی که صورتهای آنها سیاه شده است.
معنای متکبّر
«أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرینَ» آیا در جهنّمی محلی برای متکبّرین نیست؟ متکبّر یعنی کسی که به دنبال این است که خود را از همه بالاتر بداند، به قول معروف خود را بزرگتر از همه بداند و بعد باعث میشود که به خدا افتراء بزند.
اتقامجویی برخاسته از تکبّر شیطان
یکی دیگر از آثار تکبّر در آیات قرآن بحث انتقامجویی است که انتقامجویی میکند. انتقامجویی که برخاسته از تکبّر شیطان است. سورهی اسراء، آیات ۶۲ و ۶۱ است که باید اینها را از قرآن خدمت شما بیاورم.
– در سورهی زمر، آیهی ۵۹ در ارتباط با استکبار میفرماید انسان را کافر میکند. «بَلى قَدْ جاءَتْکَ آیاتی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرینَ».
جلوگیری شیطان از به سعادت رسیدن انسانها
- آنکه به کفر میکشاند بحث آن است. آیات ۶۱ و ۶۲ سورهی مبارکهی اسراء میفرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً»، «قالَ أَ أَسْجُدُ» آیا من سجده کنم؟ «لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً» از چیزی که تو او را از گِل خلق کردی؟ «قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً» اینجا در واقع شیطان به دنبال این است که میگوید من به دنبال این هستم که نگذارم هیچ کدام از اینها به سعادت برسند. «قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً» تو برو، آن کسانی هم که به دنبال تو حرکت میکنند، همهی شما را به جهنّم جمع میکنیم. یعنی خدا برای آنها کم و زیادی قائل نیست.
غنی بالذّات بودن خدا در اطاعت خود
«فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»[۶] خدا در طاعت خود هم غنی از عالمین است که کسی او را اطاعت کند یا نکند. خدا غنی بالذّات است، احتیاجی به اینکه من و شما یا شیطان از او اطاعت کند، نداریم منتها آنچه که حکمت الهی بر خلقت ما بر این بندگی است، این است که ما را به کمالات برساند.
قسم خوردن شیطان به عزّت خدای متعال برای اغوای انسانها
حالا اینجا شیطان به دنبال این است ما کاری میکنم که کسی روز قیامت از این آدمها و بنی الآدم به سعادت نرسند. پس در واقع اینجا به دنبال این است که انتقامجویی کند. قبلاً هم داشتیم که به خدا گفت: چون من را اضلال دادی، من هم آدم را اغوا میکنم. یا در ذیل سورهی مبارکهی ص است که «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»[۷] به عزّت خدا قسم خورد که همه را اغوا میکند. شیطان دنبال این است چون خداوند تبارک و تعالی آدم را شرافت داده است و دستور بر سجدهی به آدم به همهی ملائکه داد، شیطان هم جزء همان مأمورین به سجده بود و حالا سجده نکرد و خدا جرم او را در اینجا ثابت کرد و بعد هم او را به جزای خود رساند و از درگاه خود اخراج کرد و از مقام او را هبوط داد، حالا اینجا میخواهد انتقامجویی کند، انتقامجویی هم اغوای بنی الآدم است. این هم یکی از آثار تکبّر شیطان است که برخاستهی از آن خباثت باطنی او در جهت تکبّر بود.
عدم اختیار داشتن ملائکه هممانند انسانها
- ملائکه اختیار دارند؟
- آنچه که مسلّم است ملائکه مثل انسان اختیار ندارند، ملائکه را در ذیل بحث «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ»[۸] که کلمهی ملائکه را آن روز بیان کردیم،، هشت صنف ملائکه را برگرفته از آیات قرآن بیان کردیم که هر هشت صنف آنها از کارگزاران حضرت حق هستند و اختیاری ندارند، مسلّم است هر کاری که گفتند آنها بدون چون و چرا عمل میکنند. خود آنها هم در همان سورهی مبارکهی بقره گفتند به صورت مطلق ما تو را تسبیح و تقدیس و تحمید میکنیم.
تعلیم اسماء از سوی خدای متعال به آدم ابوالبشر
– گفتند «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[۹] آنها به صورت مطلق هستند، میگویند ما در تسبیح تو هستیم و به حمد تو مشغول هستیم «وَ نُقَدِّسُ لَکَ» و تو را تقدیس میکنیم. بعد گفتند برای چه میخواهی این آدم را خلق کنی؟ فرمود: «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ… قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» و بحث تعلیم اسماء و بعد عرضه کردن آنها را بر ملائکه را فرمودند و اینکه خدا از آنها خواست که به آن اسماء آگاهی و خبر بدهند که نتوانستند، لذا خداوند با تعلیمی که بر حضرت آدم کرده بود، فرمود: شما بیایید اینها را «أَنْبِئْهُمْ»[۱۰]، وقتی بنی الآدم خبر دادند از آن اسمائی که خدا به آنها یاد داده بود، خدا اینجا مفتخر شد و افتخار کرد به آنچه که میدانست «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»[۱۱].
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
[۱]– سورهی بقره، آیات ۳۵ و ۳۶٫
[۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۸٫
[۳]– سورهی غافر، آیه ۳۴٫
[۴]– موسوعه أعلام الدعوه و الوحده و الأصلاح، ج ۱، ص ۳۹۸٫
[۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۳۵٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۹۷٫
[۷]– سورهی ص، آیه ۸۲٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۳۴٫
[۹]– همان، آیه ۳۰٫
[۱۰]– همان، آیه ۳۳٫
[۱۱]– همان، آیه ۳۰٫