تجزیه آیه بیست و چهارم سوره بقره
تجزیه آیه بیست و چهارم سوره بقره
« فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ(24) »
«پس اگر نکردید و هرگز نمى توانید کرد از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید.»
فَ
تجریه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل؛
إِنْ
تجریه: حرف شرط جازم، مبنی، عامل جزم فعل مضارع؛
لَمْ
تجریه: حرف جازم، مبنی، عامل جزم فعل مضارع و نفی و قلب آن به ماضی؛
تَفْعَلُوا
تجریه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از ماده فَعَلَ، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرّف؛
وَ
تجریه: حرف «واو»، اعتراضیه (معترضه)*، مبنی، غیر عامل؛
لَنْ
تجریه: از حروف ناصبه، مبنی،عامل نصب فعل مضارع، مفید نفی ابد؛
تَفْعَلُوا
تجریه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از ماده فَعَلَ، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرّف؛
فَ
تجریه: حرف ربط( رابط شرط و جزاء) بر سر جواب شرط می آید، مبنی، غیر عامل؛
اِتَّقُوا
تجریه: فعل امر، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، از باب افتعال، از ماده (وقی)، مثال واوی، ناقص یایی، لفیف مفروق، متعدی، معلوم، مبنی، متصرّف؛
] فاءالفعل آن در باب افتعال، قلب به «تاء» شده است و در «تاء» باب افتعال ادغام شده است.[
النَّارَ
تجریه: اسم ثلاثی مجرد، از ماده «نور»، اجوف واوی(«الف» آن مقلوب از «واو» است)، منصرف، متصرّف، جامد، نکره، معرفه به الف و لام تعریف ماهیت و یا عهد ذهنی؛
الَّتِی
تجریه: موصول اسمی، موصول خاص، مفرد مؤنث، معرفه، مبنی، غیر متصرّف،
وَقُودُ
تجریه: اسم ثلاثی مزید، از مادّه وقد، مثال واوی، جامد، معرب ،مذکر، نکره، منصرف، متصرّف، معرفه به ا ضافه؛
هَا
تجریه: ضمیر متصل، مفرد مؤنث غایب، معرفه، غیر متصرّف، جامد، مبنی؛
النَّاسُ
تجریه: ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی بر سکون، غیر عامل، مختص به اسم؛
ناس: اسم ثلاثی مجرد، ناسالم، اجوف واوی اصل آن «نوسٌ» بوده است و «واو» آن قلب به «الف» شده است، منصرف، غیر متصرّف، جامد، لفظاً مفرد و معنی جمع، معرفه به الف و لام ، اسم جمع؛
به عقیده سیبویه: اصل آن «أناس» میباشد، همزه آن حذف و به «ناس» تبدیل شده است.
وَ
تجریه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل؛
الْحِجَارَةُ
تجریه: ال: الف و لام تعریف ماهیت، مبنی بر سکون، غیر عامل، مختص به اسم؛
حجارة: اسم ثلاثی مزید، از ماده حجر، سالم، منصرف، متصرّف، جامد، نکره، معرفه، به الف و لام تعریف، جمع حَجَر؛
أُعِدَّتْ
تجریه: فعل ماضی مجهول، صیغه مفرد مؤنث غایب، ثلاثی مزید، باب افعال، از ماده عدّ، ناسالم، مضاعف، متعدی، مبنی، متصرّف؛
لِ
تجریه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم؛
الْکَافِرِینَ
تجریه: ال: الف و لام جنس یا استغراق و یا موصول اسمی، غیر عامل، مختص به اسم؛
کافرین: اسم ثلاثی مزید، بر وزن اسم فاعل، مفرد آن: کافر، از ماده کفر، سالم، جمع مذکر سالم، منصرف، متصرّف، مشتق؛